آيت الله حسيني تهراني در كتاب «معادشناسي»، بحث مفصلي پيرامون ارتباط بدن برزخي و بدن مادي مطرح كرده است و پس از اثبات ارتباط بدن مثالي (برزخي) با بدن مادي واقع در قبر، مي فرمايد:
«از جمله شواهد اين ارتباط، نپوسيدن بدن پيامبران، ائمه طاهرين و اولياي خدا در قبر است… بدن هايي كه در ميان قبر است، ممكن است نپوسد و اين ناشي از تأثير تقوي و طهارت روح وي در بدن داخل قبر مي باشد، مانند جنازه شيخ صدوق، ايشان با اين كه در سال 381 ه. ق رحلت كرده بود، هنگام خراب شدن مقبره اش در سال 1238 ه. ق، مشاهده شد كه بدنش همچنان سالم و تازه مانده است».
پس اين سالم ماندن بدن در قبر، ناشي از ارتباطي است كه بين عالم برزخ و اين دنيا برقرار است. در عالم برزخ - چون واسطه بين دنيا و آخرت است - تعلق انسان كاملا از دنيا قطع نمي شود و هنوز رابطه اي متصور است. اين رابطه و توجه، به خصوص در اوليا الله موجب مي شود كه بدن آنها بعد از گذشت سال ها همچنان سالم بماند.
منبع:
زندگي پس از مرگ، جلد چهارم، حسين سوزنچي، ص74.
یکی از علایم خودخواهی و هواپرستی اینه که اگه زندگی انسان سخت شد ،از روی لجبازی، زندگیش رو سخت تر میکنه! مثلا کسی که خود کشی میکنه، یه رنج وناراحتی که توی زندگیش داشته رو نپذیرفته و با لجبازی کار خودش رو سخت تر میکنه…در حالی که اگه یه قسمت از زندگی انسان خراب شد، باید سعی کنه مراقب سایر بخش های زندگیش باشه. مثلا اگه یه نفر یه تابلوی نقاشی بکشه و بعد قسمتی از تابلوش خراب بشه،نمیاد همه ی تابلو رو بشکنه و خراب کنه، چون یه قسمتش خراب شده؛درسته؟ولی کسی که رنج رو نپذیره ممکنه بیاد و کل زندگیش رو نابود کنه. این موضوع در بسیاری از افراد وجود داره. مثلا افراد زیادی هستن که وقتی گناهی میکنن، دیگه تا یه مدت نماز نمیخونن! تا یه مدت کارای خوب انجام نمیدن! تا یه مدتبه زیارت بقاع متبرکه نمیرن و…در حالی که این فریب شیطان هست. درستش این هست که وقتی یه گناهی رو مرتکب شدیم، عبادتمون رو بشتر بکنیم و بیشتر درخونه ی خدا بریم تا بتونیم زندگی بهتری برای خودمون بسازیم.
منبع:
کتاب تنها مسیر آرامش/سید محمد باقر حسینی/ص51
عقیق: امر به معروف و نهی از منکر هم مانند هر دستور و امر واجب دیگری شرایطی دارد. همان طور که نماز، روزه، جهاد، کمک به نیازمندان، سفر کردن، غذا خوردن و سایر اعمال و رفتارها در قالب سبک زندگی دینی تعریف مشخصی داشته و آداب و شرایط به خصوصی دارد، امر به معروف و نهی از منکر هم دارای قاعده، اصول و دستورالعملی است که اگر رعایت نشود، نهتنها فرد آمر به معروف و ناهی از منکر به نتیجه مطلوب خود نخواهد رسید، بلکه در قاعده اسلامی نیز عمل او دارای اشکال خواهد بود.
در گفتوگویی که با دکتر طاهره همیز، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس دینی، در زمینه امر به معروف و نهی از منکر انجام دادیم، بخشهایی از این آموزه دینی و فریضه الهی را مورد بررسی قرار داده تا بدانیم آثار و عواقب فراموش کردن و نادیده گرفتن این امر واجب در زندگی فردی و جمعی ما مشخص شود. آن طور که این استاد حوزه و دانشگاه توضیح میدهد، اگر مردم نسبت به گناه و خطایی در جامعه بیتوجه باشند، آسیب و پیامد آن زندگی همه را مختل میکند. چه مسئولان مرتکب خطا شوند و چه مردم عادی، در هر صورت امر به معروف و نهی از منکر باید با شرایط و ویژگیهای آن صورت بگیرد. در غیر این صورت کسی نمیتواند در مقابل پیامدهای ترویج منکر اعتراض کند. چون ترک این مسئولیت فتنهای راه میاندازد و همه مردم را درگیر خواهد کرد.
در آموزههای دینی در مورد امر به معروف و نهی از منکر بسیار توصیه و تأکید شده است. دلیل این همه تأکید و تذکر درباره این مسئولیت چیست؟ درواقع میخواهیم بدانیم فراموش کردن و انجام ندادن امر به معروف و نهی از منکر چه عواقبی در پی دارد؟
خداوند در آیه 25 سوره انفال به طور مشخص و به صراحت به عواقب شوم و دامنگیر ترک امر به معروف و نهی از منکر اشاره فرموده است: «وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ و بترسید از بلایی که چون آید تنها مخصوص ستمکاران شما نباشد (بلکه ظالمان و مظلومان همه را فراگیرد) و بدانید که عقاب خدا بسیار سخت است.» این آیه نسبت به فتنهای بزرگ هشدار میدهد که اگر در حوزه سیاست و اجتماع به وظایف خود عمل نکنیم، بلایی بزرگ دامن همه ما را خواهد گرفت.
تقدم مسئولان بر مردم
زمینههای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما بیشتر در زمینههای اقتصادی مانند پولشویی، ربا، اختلاس و برداشتهای به ناحق از بیتالمال صورت میگیرد. البته در کنار این موارد شاهد گسترش بدحجابی و همچنین بداخلاقیهای سیاسی و اجتماعی هم هستیم. در این شرایط به نظر میرسد مسئولان جامعه بیشتر از عامه مردم باید عامل امر به معروف و نهی از منکر و در معرض این فریضه الهی باشند.
درست است. امر به معروف و نهی از منکر بیش از همه بر عهده مسئولان جامعه اسلامی قرار دارد. تا زمانی که مسئولان خودشان عامل به معروف بوده و از انواع منکرات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی پرهیز نداشته باشند نمیتوان انتظار داشت اساس جامعه بر پایه عدل و حق قرار بگیرد.
قطره آبی در برابر دریا
آیا در شرایطی که گروهی از مسئولان جامعه، عامل به معروف نبوده و از منکر پرهیز نداشته باشند، میتوان از مردم عادی انتظار عامل بودن به امر به معروف و نهی از منکر را داشت؟
باید توجه شود که هر کسی، به تنهایی، در برابر خدای یکتا مسئول است و باید در دادگاه عدل الهی پاسخگو باشد. درست است که مسئولیت مسئولان و حاکمان بیشتر از افرادی است که مسئولیت سنگین اجتماعی و سیاسی را بر عهده ندارند، اما این مطلب به آن معنا نیست که مردم عادی بتوانند از مسئولیت خودسر باز بزنند. چنانکه امر به معروف و نهی از منکر مسئولیتی بر عهده تمام افراد جامعه است. هر فردی در عین حال که باید عامل به معروف بوده و از منکر دوری کند، باید وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد، حتی اگر گروهی از مسئولان و صاحبان قدرت در جامعه مرتکب خطا و گناهان اقتصادی و فرهنگی شوند.
اهمیت این فریضه الهی به اندازهای است که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام درباره آن میفرمایند: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیلالله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی؛ تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه قطره آبی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست.» حتی در بیان دیگری، قوام شریعت را در گروه انجام این عمل دانسته و میفرمایند: «قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و إقامه الحدود؛ قوام شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و رعایت حدود الهی است.»
پیامدهای ترک امر به معروف و نهی از منکر
چرا ترک کردن این امر الهی دامن همه مردم، اعم از گناهکار و بیگناه، را میگیرد و همه با هم به بلای ترک آن دچار میشوند؟
این مسئولیت امر عظیمی است که ترک کردن آن مانند همان مثال مشهور است که شخصی در کشتی نشسته بود و جای خودش را سوراخ میکرد. اگر بقیه مردم او را از این کار نهی نمیکردند، همه آنها غرق میشدند. چون عملی که او مرتکب میشود بلای جان همه میشد و نهی نکردن دیگران، حتی اگر همه بیگناه بودند، آنها را به مصیبت دچار میکرد.
مصداق امر به معروف و نهی از منکر هم این گونه است. اگر مردم نسبت به گناه و خطایی در جامعه بیتوجه باشند، آسیب و پیامد آن زندگی همه را مختل میکند. چه مسئولان مرتکب خطا شوند و چه مردم عادی، در هر صورت امر به معروف و نهی از منکر باید با شرایط و ویژگیهای آن صورت بگیرد. در غیر این صورت کسی نمیتواند در مقابل پیامدهای ترویج منکر اعتراض کند. چون ترک این مسئولیت فتنهای راه میاندازد و همه مردم را درگیر خواهد کرد.
به هر حال امر به معروف و نهی از منکر مسئولیتی بر عهده انبیای الهی بود. آیا ما هم در این مسئولیت با پیامبران خدا شریک هستیم؟
درست است که این مسئولیت را خداوند بر عهده انبیای الهی علیهم السلام گذاشته بود، اما ما هم با انجام این فریضه اعلام میکنیم که در انجام آن با پیامبران شریک هستیم و راه آنها را ادامه میدهیم. در ابتدای آفرینش که حضرت آدم علیه السلام خلق شد و شیطان از امر خداوند سرپیچی کرده و به آن حضرت سجده نکرد، دو جبهه حق و باطل شکل گرفت. در جبهه حق پیامبران و اولیای الهی قرار گرفته و در جبهه باطل شیطان و اولیای او. هر کسی از ما که مسیر پیامبران و اولیای خدا را برود، طبیعتاً در جبهه حق قرار میگیرد و در غیر این صورت در گروه باطل و اولیای شیطان قرار میگیرد.
انجام دادن یا ندادن امر به معروف و نهی از منکر هم جبهه ما را تعیین کرده و مشخص میکند که در کدام گروه قرار داریم. چون این عملی است که همان طور که در سؤال اشاره کردید، بر عهده انبیای خدا علیهم السلام بوده و ما با پیروی از ایشان، گرایش و جایگاه خود را در نظام آفرینش تعیین خواهیم کرد.
آرامش را از جبهه باطل بگیریم
گاهی این پرسش مطرح میشود که احتمال میدهیم امر به معروف و نهی از منکر تأثیر آنی و فوری نداشته باشد. در این صورت آیا باز هم به این کار اقدام کرد؟
در این مورد خوب است به عمل انبیا و اولیای الهی توجه کنیم. در قیام امام حسین علیه السلام مشاهده میکنیم که هرچند آن حضرت به شهادت رسیدند، هرچند که خانواده ایشان به اسارت گرفته شدند، هرچند پیروزی ظاهری نداشتند اما حداقل اثر این قیام آن بود که آرامش را از گروه باطل گرفت. حداقل دستگاه یزید و یزیدیان با برخوردی جدی و محکم مواجه شدند که حاضر شد جان خود و نزدیکان و عزیزانش را بدهد اما به حرف باطل آنها سرسپرده نشود.
شرایط امر به معروف و نهی از منکر
گاهی افراد اجازه و فرصت امر به معروف و نهی از منکر را به دیگران نمیدهند. به این معنی که آنقدر تصور درست بودن منش و روش و اعتقادهای خودشان را دارند که وقتی فرد مؤمن و آشنا با احکام و اصول دینی قصد راهنمایی او را دارد، فوراً جبهه گرفته و به هیچ وجه راضی نمیشوند از عقیده و روش خلاف و گناه خود دست بردارند. در مقابل این نوع افراد چه باید کرد؟ آیا مردم عادی میتوانند در برابر این عده به زور متوسل شده و با اجبار و مشاجره امر به معروف و نهی از منکر کنند؟
دین اسلام برای هر یک از اعمال و رفتار ما دستورالعملهای ویژهای دارد که امر به معروف و نهی از منکر از آن مستثنا نیست. در کتاب مصباح الشریعه نوشته شده پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله فرمودند: «امر کن به معروف و نهى کن از منکر و صبر کن به آنچه از ناملایمات به تو مىرسد. در انجام این وظیفه مهم تا میتوانى استقامت داشته باش، به قدری که وقتی با افرادى که حرص شدید به دنیا و زینتهاى دنیوى بودند برخورد کردی و دیدی که پیروى سخت از هوى و هوس کرده و در عین حال مغرور و فریفته آراء و افکار خود باشند، در این صورت این وظیفه از عهده تو ساقط شده و بر تو است که متوجه اصلاح امور و تهذیب نفس خودت باشی و از امر به معروف و دعوت و نصیحت و موعظه خوددارى کنى.»
ویژگیهای آمر به معروف و ناهی از منکر
در این حدیث، شرایطی برای فرد از لحاظ عقلی و اخلاقی، علاوه بر شرایط فقهی، تعیین شده که اگر دارای آن شرایط بود میتواند اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند، اما اگر دارای چنین صفات و خصلتهایی نبود باید از این کار پرهیز کند.
طبق این حدیث اولین ویژگی که فرد باید داشته باشد این است که از مرتبه خیال و تصور گذشته باشد و نفسش بر عقلش تسلط نداشته باشد، درواقع رفتارش بر اساس خیال و گمان نباشد. بلکه به درستی بداند حق و صحیح چیست و باطل کدام است. دوم اینکه اسیر هوس و نفس خودش نباشد، چون در این صورت ممکن است عمل او برای نیتی غیر از خدا باشد. سوم آنکه برای معرفی کردن معروف و عمل پسندیده قصد شیطانی نداشته باشد و چهارم آنکه برای انجام امر به معروف و نهی از منکر نیت پاک الهی داشته و از خدا کمک بخواهد تا در رفتارش خلوص نیت داشته باشد.
ویژگیهای مخاطب امر به معروف و نهی از منکر
مخاطب این عمل چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
فردی که مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد هم باید ویژگیهایی داشته باشد. آن طور که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودهاند، چنین فردی نباید حرص شدید به زندگی دنیایی داشته باشد و مسیر زندگیاش طوری نباشد که حاضر نشود هیچ حرف حقی را بشنود. دوم آنکه مخاطب امر به معروف و نهی از منکر هوا و هوس نفسانی نداشته باشد، یعنی اهل هوسرانی نباشد و سوم اینکه چنین شخصی نباید به خودش و خیالات خودش مغرور باشد که تصور کند همه فکر، اعتقاد، اعمال و رفتارش درست است به طوری که برای حرف دیگران هم حرمت و ارزش قائل شود و نظر دیگران را هم بشنود و تحلیل و بررسی کند.
اگر شخصی دارای چنین ویژگیهایی بود میتوان نسبت به امر به معروف و نهی از منکر او اقدام کرد، اما در صورتی که با فردی مواجه شدیم که هیچ یک از این خصلتها را نداشته و به هیچ وجه حاضر به شنیدن پیام حق نشد، به این معنی است که او زمینهای برای دریافت حق ندارد و لازم نیست در برابر چنین فردی انسان تلاش کند و حقایق را در مقابل او ابراز کند.
گفتگو از : مریم مرتضوی
منظور از برهنه شدن ساق پا در روز قیامت چیست؟
تنها خداوند از زمان فرا رسیدن روز قیامت اطلاع دارد؛ به همین دلیل، فرارسیدن قیامت به گونهای است که بسیاری در غفلت به سر میبرند.
به گزارش افکارنیوز، مبحث قیامت و اتفاقات آن از جمله مباحثی است که هم در قرآن به آن اشاره شده است و هم در روایات آمده است و دارای نام ها و شرایط گوناگونی است.
یکی از مباحثی که پیرامون قیامت مطرح شده است، مبحث برهنه شدن ساق پا در روز قیامت است که قصد داریم تا به آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید.
تعریفی از قیامت
قیامت، بنابر آموزههای اسلامی نام روزی است که تمام انسانها به خواست الهی برای محاسبه اعمالی که در دنیا انجام دادهاند در پیشگاه الهی جمع میشوند.
نامهای مختلف قیامت
در قرآن، حدود ۷۰ نام و وصف درباره قیامت آمده است که معروفترین آنها عبارتاند از:
الساعة
یوم القیامة
الیوم الاخر
یوم الحساب
یوم الدین
یوم الجمع
یوم الفصل
یوم الخروج
یوم الموعود
یوم الخلود
یوم الحسرة
یوم التغابن
یوم البعث
به علاوه اینکه به قیامت، «قیامت کبری» نیز گفته میشود، در برابر قیامت صغری یا همان برزخ که بلافاصله پس از مرگ انسان آغاز میشود و تا زمان قیامت کبری ادامه دارد.
قیامت در کجا برپا میشود؟
بر اساس آیات قرآن، در روز قیامت، همه مردگان، به طور ناگهانی و به یکباره، با قدرت پروردگار دوباره زنده میشوند، از قبرها بیرون آمده، در صحرای محشر جمع میشوند و به حساب آنان رسیدگی میشود.
مکان حضور و حسابرسی آنان در فضایی است که واقعیت آن چندان برای ما روشن نیست. اما بر اساس آیات قرآن کریم، این نکته مشخص است که آسمان و زمین در آن زمان تغییر میکند.
فضایی دیگر (که بنابر برخی نظرات، غیر مادی است) ایجاد میشود که قیامت در آن تشکیل خواهد شد و مخلوقات در محضر الهی حاضر میشوند. قرآن کریم به این تبدیل زمین و آسمان بدین صورت اشاره کرده است:
یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ وَ السَّموَاتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَ حِدِ الْقَهَّارِ
در آن روز که این زمین به زمین دیگر و آسمانها [به آسمانهای دیگر]تبدیل میشوند و آنها در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر میگردند.
قیامت در چه زمانی برپا میشود؟
فقط خداوند از زمان فرارسیدن روز قیامت اطلاع دارد؛ به همین دلیل، فرارسیدن قیامت، ناگهانی است، به گونهای که بسیاری در غفلت به سر میبرند.
یسْئَلُونَک عَنِ السَّاعَةِ أَیانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتیکمْ إِلاَّ بَغْتَةً یسْئَلُونَک کأَنَّک حَفِی عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ
درباره قیامت از تو میپرسند که در چه وقت واقع میشود؟ بگو: «واقعهای بس عظیم در آسمانها و زمین است و فقط پروردگار میداند و جز او کسی وقتش را نمیداند و به طور ناگهان میآید» چنان از تو میپرسند که گویی از وقوع آن خبر داری، بگو: «علم آن نزد خداست، ولی بیشتر مردم نمیدانند.» [ اعراف–۱۸۷.]
عدم آگاهی از زمان وقوع رستاخیز، در کنار ناگهانیبودنش، با توجه به عظمتش سبب میشود هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیتها و پرهیز از گناه خواهد داشت.
منظور از برهنه شدن ساق پا در روز قیامت
«یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا یَسْتَطِیعُونَ»
(به خاطر بیاورید) روزى را که ساق پاها (از وحشت) برهنه مى گردد و دعوت به سجود مى شوند، امّا نمى توانند (سجود کنند).
استعمال لفظ «ساق» در عرف عرب کنایه از شدت و وخامت امر است. چنان که گفته اند: «وقامت الحرب على ساق»، یعنى جنگبرپا ایستاد، یعنى شدت گرفت.
«کشف ساق» کنایه از آمادگى کامل براى انجام کار است؛ به معنى دامن به کمر زدن. زیرا لازمه آن کشف ساق پاست، این آیه طبق استعمال متعارف، دلالت دارد بر این که روز قیامت اوضاع شدت یافته، رو به وخامت مى گذارد و کفار در حالت سختى قرار مى گیرند.
هم چنان که در باره یک فرد خسیس فرومایه گفته میشود:” او دستش در غل و زنجیر است"، با اینکه نه دستى مطرح است، و نه بسته شدن با غل و زنجیر، و آن عبارت تنها مثلى است که در مورد بخیل مى زنند.
ولى اشاعره و اهل تجسیم آن را به ظاهر لفظ گرفته و گفته اند: مقصود ساق پاى خداست که در آن روز برهنه مى شود و کفار مأمور به سجود گردند و نتوانند.
برخی نیز آنرا کنایه از کشف اسرار و بواطن دانسته اند، یعنی مانند کشف ساق پایی که در زیر جامه پنهان است، باطن انسانها در آن روز نشان داده میشود.
اما همان تفسیر اول که دیدگاه اکثر مفسران است، صحیحتر است.
خداوند در آيات 71 و 72 سوره مريم درباره ورود همه انسان ها به جهنم مي فرمايد:
«وَ إِن مِّنكمُْ إِلَّا وَارِدُهَا كاَنَ عَلىَ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا، ثمَُّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا»
و هيچ كس از شما نيست مگر در آن وارد مى گردد. اين امر همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است. آن گاه كسانى را كه پرهيزگار بوده اند مى رهانيم، و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مى كنيم.
خطاب “كم” در كلمه منكم به عموم مردم است، چه كافر و چه مسلمان، به دليل اينكه در آيه بعد متقين را جدا كرده است: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا» يعني پس از آن متقين را نجات مي دهيم.[1] در پاسخ به اين سوال كه آيا واقعا همه يكبار به جهنم برده مي شوند يا منظور آيه چيز ديگري است، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد برخي معتقدند واقعا همه ما يكبار به جهنم وارد مي شويم ولي مومنان نمي سوزند، برخي معناي آيه را تنها مشاهده جهنم و حضور در كنار آن مي دانند تا مومنان حال اهل دوزخ را ببينند، برخي نيز معناي آنرا عبور از جهنم مي دانند، همانطور كه پل صراط از روي آتش مي گذرد و همه بايد از آن عبور كنند. در ادامه همين ديدگاه ها را با توضيحات بيشتر و همراه با دلايلشان بيان مي كنيم:
1. گروهي از مفسران معتقدند ” ورود” در اين آيه به معنى نزديك شدن و اشراف پيدا كردن است. يعنى همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا براى حسابرسى يا براى مشاهده سرنوشت نهايى بدكاران، به كنار جهنم مى آيند، سپس خداوند پرهيزگاران را رهايى مى بخشد و ستمگران را در آن رها مى كند. در واقع اين ديدگاه ورود در جنهم را به معناي نزديك شدن به جهنم براي مشاهده كافران مي دانند. اين گروه به يكي از معاني واژه “ورد" كه به معناي دنبال آب رفتن است، استناد مي كنند. در اين معنا “وارد” نيز كسي است كه پيشاپيش كاروان مى رود، تا براى آنان آب پيدا كند.[2] بنابراين در اين معنا داخل شدن در آب مطرح نيست، تنها كنار آب رفتن را مي رساند. اين گروه هم چنين به چند آيه براي اثبات اين معنا استدلال كرده اند، از جمله اين آيه كه خداى تعالى در باره موسى وقتى كه به كنار چاه مدين آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه ديد، فرموده: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ[3]» و معلوم است كه موسى داخل آب نشد، پس در آيه مورد بحث هم معنا اين نيست كه مردم همگى داخل آتش مى شوند، بلكه تنها كنار آتش رفتن مد نظر است. علامه طباطبايي اين ديدگاه را پذيرفته است.[4]
2. برخي نيز منظور از ورود در آتش را عبور از آن دانسته اند. در حديثي از پيامبر اكرم(ص) مى خوانيم:"روز قيامت آتش به فرد با ايمان مى گويد زودتر از من بگذر كه نورت، شعله مرا خاموش كرد.[5]” اين معنى از بعضى ديگر از روايات نيز استفاده مى شود. تعبير پر معنايى كه درباره پل صراط در روايات آمده كه “پل صراط بر روى جهنم كشيده شده، از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، نيكان از آن عبور مى كنند، و فجار در آتش مى افتند.” نيز شاهد و گواه ديگرى بر اين تفسير است. شيخ صدوق نيز آيه مورد بحث را بر همان صراط حمل كرده است.[6]
3. اما معنايي كه اكثر مفسران آن را انتخاب كرده اند اين است كه” ورود” در اينجا به معنى دخول است و به اين ترتيب همه انسانها بدون استثناء، نيك و بد، وارد جهنم مى شوند، منتها دوزخ بر نيكان سرد و سالم خواهد بود همانگونه كه آتش نمرود بر ابراهيم «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ» چرا كه آتش با آنها سنخيت ندارد گويى از آنان دور مى شود و فرار مى كند، و هر جا آنها قرار مى گيرند خاموش مى گردد، ولى دوزخيان كه تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالى كه به آتش برسد فورا شعله ور مى شوند.[7] اين گروه به آياتي مانند «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها[8]» و «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّار[9]َ» استناد كرده اند كه درباره ورود بت پرستان و فرعون به جهنم است و از آنجا كه اينها حتما داخل آتش مي شوند، در نتيجه ورود در جهنم در اين آيات به معناي دخول در آن است. علاوه بر اين جمله” ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا” (سپس پرهيزگاران را نجات مى دهيم) همچون جمله «نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها» (ستمگران را در آن وا مى گذاريم) همه شاهد براى اين معنى است، زيرا تنها پس از دخول واقعي در آتش است كه نجات متقين از آن و باقي گذاشتن ظالمان در آن معنا پيدا مي كند. نه اينكه اصلا داخل نشده باشند ولي گروهي نجات پيدا كنند يا در آن باقي بمانند.
بعلاوه روايات متعددى در تفسير آيه رسيده است كه اين معنى را كاملا تقويت مى كند از جمله از” جابر بن عبد اللَّه انصارى” چنين نقل شده كه شخصى از او درباره اين آيه پرسيد جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره كرد و گفت: مطلبى با اين دو گوش خود از پيامبر (ص) شنيدم كه اگر دروغ بگويم هر دو كر باد! مى فرمود: ” ورود در اين آيه به معنى دخول است، هيچ نيكوكار و بدكارى نيست مگر اينكه داخل جهنم مى شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همانگونه كه بر ابراهيم بود، تا آنجا كه آتش از شدت سردى فرياد مى كشد، سپس خداوند پرهيزگاران را رهايى مى بخشد و ظالمان را در آن ذليلانه رها مى كند.[10]
اما چرا بايد خداوند چنين كاري انجام دهد و نيكوكاران را وارد جهنم كند:
فائده ورود به آتش اين است كه انسان عذابهاى آن را ببيند و در نتيجه قدر تفضل خدا و نعيم بهشت را بداند و بيشتر خوشحال و مسرور شود، و همچنين هيچكس را داخل جهنم نمى كند مگر بعد از آن كه او را به بهشت مشرف كند تا نعمتهاى بهشت و ثوابهاى آن را ببيند، و در نتيجه در جهنم عقوبتشان سختتر و حسرتشان بر فوت بهشت و نعيم آن بيشتر شود. اين فائده در روايات نيز ذكر شده است.[11]
در نهايت بايد گفت هر سه معنا قابل قبول مي نمايد و هر كدام توجيه عقلي نيز دارد. اينكه ورود به معناي دخول در آتش باشد اما مومنان با دخول در آن نسوزند و هدف اين باشد كه آنها قدر بهشت را بيشتر بدانند؛ يا به معناي كنار آتش رفتن باشد تا مومنان حال جهنميان را ببينند و جهنميان نيز با ديدن آنها حسرت بيشتري بخورند؛ يا منظور عبور از آتش باشد كه مراد همان پل صراط است كه از روي آتش مي گذرد؛ همه اين معاني هم توجيه عقلي دارد و هم دليل نقلي و هيچ يك سوختن و عذاب كشيدن مومنان را در آتش نشان نمي دهد؛ بلكه هدف اين است كه مومنان قدر بهشت را بدانند و جهنميان حسرت بيشتري بخورند.
پي نوشت:
[1] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417ق، ج14، ص: 89
[2] . المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، دارالعلم الدار الشامية،1412ق، ص: 865
[3] . و چون به آب مدين رسيد بر آن، گروهى را ديد كه (گوسفندان خود را) آب مى دادند. قصص،23
[4] . الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص: 90
[5] . تقول النار للمؤمن يوم القيامه جز، يا مؤمن! فقد اطفا نورك لهبى
[6] . الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص: 94
[7] . مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو،1372ش، ج6، ص: 812
[8] . بى گمان شما و آنچه به جاى خداوند مى پرستيد فروزينه دوزخيد شما در آن در مى آييد. انبياء،99
[9] . او در روز رستخيز، پيشاپيش قومش مى آيد و آنان را به دوزخ درمى آورد و بد آبشخورى است كه بدان درمى آيند.هود،98
[10] . مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو،1372ش، ج6، ص: 812
[11] . تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،1374، ج13، ص: 120