چگونه به خداي ناديده ايمان بياوريم ؟
ما بسياري از حقايق را از غير راه حواس ظاهري درك مي كنيم و با اين كه قابل درك حسي نيستند، اعتقاد يقيني به وجود آنها داريم؛ مثلاً از حالت ترس و محبت، يا اراده و تصميم خودآگاه هستيم و نسبت به وجود آن اعتقاد يقيني داريم؛ در صورتي كه اين پديده هاي رواني، همانند خود روح، قابل درك حسي نيستند. بنابراين، عدم ادراك چيزي به وسيله اندامهاي حسي، نه تنها دليلي بر عدم وجود آن نيست، بلكه حتي نبايد موجب استبعاد هم شود.(1)
يا مثلا هرچه به زمين نگاه كنيم و خاك ها و سنگ هاي آن را به آزمايشگاه ببريم ، چيزي به نام جاذبه نمي بينيم ولي از افتادن سيب از درختي پي مي بريم كه جاذبه وجود دارد . پس لازم نيست هر چيزي را با چشم ببينيم تا به وجود آن ايمان بياوريم . جاذبه را با حواس پنجگانه حس نمي كنيم ، اما از آثار آن پي به وجود آن مي بريم .چنانكه شناخت ما نسبت به دانش ، بينش ، هنر ، و مهارت مردم ، از راه گفتار و رفتار و آثار آنان است .(2)
علاوه بر اينكه اگر بگوييم خدا ديده مي شود، در اينصورت بايد بگوييم كه خداوند، جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن، با نيازمند بودن و مركب بودن ملازم است؛ چرا كه نيازمند به اجزاء و مكان و… مي باشد و خدايي كه محدود و نيازمند باشد، ديگر نمي توان آن را خدا ناميد.
قرآن كريم مي فرمايد: «لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ؛ (3) ديدهها نمي تواند او را درك كنند ولي او ديدهها را درك مي كند و او لطيف و آگاه است».
منبع:
1. آموزش عقايد، مصباح يزدي، ج 1، درس سيزدهم ، ص 128
2. پرسش هاي مهم پاسخهاي كوتاه، قرائتي، سوال71
3. سوره انعام، آيه140