چه زود عرفه رسيد....
چه زود عرفه رسيد. درگير فهميدن معناي قدر بودم ، در رمضان كه ناگهان خودرا در عرفه يافتم.نميدانم چه كنم،با اين حيراني و سرگرداني.عرفه يعني چه ؟عرفه را نمي فهمم .مي گويند يعني شناخت شناخت ازچه واز كه ؟شناخت از چه راهي ؟هرچه بيشتر فكر مي كنم پريشاني ام بيشتر مي شود .دلم را در سينه نمي يابم هراسان نزديك امام (ع)مي شوم وگوشه اي مي نشينم .با ديدن حال او وشنيدن نجوايش گويي آتشي در وجودم شعله مي كشد .معنايش را نمي فهمم اما شيفته آن مي شوم فقط گوش مي سپارم وبه چشمانم اجازه مي دهم تا كوير قلبم را باراني كنند بوي نم باران روح تازه در كالبدم مي دمد .گويي پرده هايي كه از گناه بر گوش هايم آويخته بود مهري كه بر قلبم زده بود از بين مي رود انگار دارم نجواي عاشقانه امام (ع)را مي فهمم وه!كه چه زيباست اين عشق بازي :
مولاي من !تويي كه نعمتم بخشيدي تويي كه احسانم كردي تويي كه روزيم دادي تويي كه هدايتم فرمودي تويي كه پرده بر آلودگي هايم كشيدي تويي كه گرامي ام داشتي تو برتريني با تمام وجود سپاس مي كويمت وشكر ابدي و هميشگي را از تو مي دانم . معترفم به گناهانم پس از آن چشم پوش وببخشم .منم كه بد كردم منم كه نادانم منم كه اقرار به گناهانم مي كنم .از بدي هاي من در گذر ومرا ببخش !توفيقم ده به عمل صالح كه اين ميسر نيست .
مولاي من !خاضع وخوار و بي مقدار بر درگاهت آمده ام ولي چگونه در حالي كه همه اعضايم گواهند بر آنچه كرده ام .بخشش را از تو بخواهم؟اگر عذابم كني به خاطر گناهانم است واگراز من بگذري كرم ولطف وبخشش توست …
امام (ع)را از پشت پرده اشك مي نگرم .مانده ام حيران كه امام (ع)با همه ي معصوميتش چگونه است كه اين چنين بر درگاه خداوند ضجه مي زند وطلي مغفرت دارد .پس من چه كنم با اين بار گناهي كه سنگيني اش پشتم را خم كرده است؟
خدايا !تو نزديك تريني براي خواندن وسريع تريني در اجابت وبزرگوارترين در بخشش وشنواترين بر آن كه از تو بخاهد .
اعتمادت كردم ونجاتم بخشيدي .هراسان به درگاهت آمدم وكفايتم كردي .به عفووگذشتت قسم از ما درگذركه به درگاهت مويه كنان آمده ايم .خداي من !همه گناهان مارا بيامرز وهلاكمان مكن! اكنون سرمست از شرابي كه امام (ع)جرعه جرعه در كامم ريخت عرفه را فهم مي كنم .