ویژگی خواستگار خوب از دیدگاه امام جواد(ع)
اگر خواستگاری برای دختر شما آمد و اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، با ازدواج آن ها موافقت کنید.
چون موقع ازدواج نزدیک می شود، باید معیار انتخاب همسر را بدانیم تا آگاهانه و صحیح باشد. خلاصه این بحث به این منتهی خواهد شد که باید به گونه ای همسر انتخاب کرد که با یکدیگر (همشأن) و (متناسب) و به اصطلاح (کُفْو) باشند و به زبان ساده تر (با یکدیگر جور درآیند). اگر این شرط تأمین شود و این هماهنگی و تناسب تحقیق یابد، امور و مشکلات قابل حل است.
داستان مشاوره زن و مرد شیعه با امام جواد علیه السلام دربارۀ ازدواج دختر خود:
زن رو به شوهرش کرد و گفت: ابراهیم ! چرا سنگ اندازی می کنی؟ هر دختر و پسری سرانجام باید ازدواج کنند و زندگی مشترک خود را آغاز کنند.
سنگ اندازی کدام است زن؟. هر که از راه رسید و دخترمان را خواست، باید بدهیم؟ او و خانواده اش را چه قدر می شناسی که این همه اصرار می کنی؟!.
شناخت زیادی ندارم، ولی مگر تو با آن ها آشنا نیستی؟. من فقط چند بار در مسجد با او سلام و علیک داشته ام، همین! ظاهرش نشان می دهد که جوان بدی نیست. با ادب و زحمتکش است. با زحمت بازو مخارج خود و مادر پیرش را تأمین میکند.
این سه باری که با مادرش به خواستگاری آمده بود، از برخوردهایش فهمیدم که انسان مؤمن و خوبی است. مادرش می گفت: اهل محل همه قبولش دارند!.
نمی دانم. من که عقلم به جایی قد نمیدهد. جمیله چه میگوید؟، نظرش چیست؟.
حرفی نزده، اما با شناختی که از روحیۀ دخترمان دارم، می دانم که سکوتش نشان رضایتش است. راستی قرار است مادرش نزدیک غروب برای گرفتن جواب بیاید. در جوابش چه بگویم؟.
بگو یک هفتۀ دیگر صبر کنند تا خوب فکرهایمان را بکنیم. یک هفته؟!. آری. باید با امام جواد علیه السلام مشورت کنم. دخترمان را که از سر راه پیدا نکرده ایم، ولی مبادا به آن ها دربارۀ مشورت چیزی بگویی!.
جمیله در آشپزخانه بود و گفت وگوی پدر و مادرش را می شنید و از اضطراب، ناخن هایش را میجوید. او به خواستگارش علاقه داشت. از طرفی صحبت های پدرش را هم منطقی می دید.
یک هفته از ماجرا گذشت. نزدیکی های ظهر بود که زن صدای در را شنید. وقتی در را باز کرد، قاصدی را دید که می گفت از کاظمین آمده و نامه ای از سوی امام جواد علیه السلام برای ابراهیم آورده است. نامه را تحویل داد و رفت.
زن نامه را نگه داشت و تا عصر صبر کرد. وقتی ابراهیم به خانه آمد، دست و رویش را شست و داخل اتاق شد. همسرش نامه را جلوی او گذاشت و گفت: امروز رسیده. چشم های ابراهیم برق زد. نامه را برداشت و بوسید.
زن گفت: از کیست؟. از امام جواد علیه السلام. نظرش را پرسیده بودم و جواب نوشته اند. بخوان، ببینم چه نوشته؟.
مرد نامه را گشود و دید که حضرت در ادامه نامه خود ابراهیم، چند خط نوشته و همان نامه را برگردانده است. گلوی خود را صاف کرد و نامه را بلند خواند؛ طوری که جمیله هم در آشپزخانه بشنود: «… اگر خواستگاری برای دختر شما آمد و اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، با ازدواج آن ها موافقت کنید. اگر چنین نکردید و پسر و دختر مجرد باقی ماندند، در جامعه فتنه و فساد بزرگی به وجود خواهد آمد …».
مرد نامه را دوباره لوله کرد و بست. رو به زنش کرد و گفت: اگر برای جواب آمدند، بگو مبارک است ان شاءالله!. جمیله وقتی این حرف را شنید، خیالش راحت شد و در حالی که از خجالت توی صورتش خون دویده بود، یک لیوان شربت خنک برای پدرش ریخت و جلوی او گذاشت. (۱)
پی نوشت:
۱- برگرفته از کتاب حیات پاکان؛ مهدی محدثی، ج۴، ص ۵۸
منبع: حوزه