برخورد با انحراف
در این دوران نیز همچون زندگانی برخی دیگر از معصومان(علیهم السلام) فرقههای انحرافی که حتی خود را منتسب به شیعه میدانستند، فعال بودند؛ یعنی به نام شیعه، اما در باطن ضد هویت و ماهیت این مذهب، عمل میکردند، بنابراین امام جواد(علیه السلام) شیعیان را از متأثر شدن از آنها برحذر داشته و به گونه ای راهبری کردند تا آنها به اهداف خود نرسند.
آنها به قدری در بیان فضایل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام) افراط و مبالغه داشتند که آن بزرگواران را از مرز بشری فراتر میبردند؛ این گروه که سابقه آنها حتی به عهد امامین صادقین(علیهما السلام) میرسید، بعضاً شخصیتهای بنام و صاحب کتاب بودند، همچون ابوجعفر کرخی یا جعفر بن واقد که اهل بیت(علیهم السلام) آنان را دروغگو میخواندند و با آنان بشدت برخورد میکردند.
در سیره جوادالائمه(علیه السلام) هر جا که احتمال خطر و متأثر شدن افراد جامعه از انحرافات بالا بود، ایشان بشدت برخورد داشته و به هیچ وجه تسامح نمیکردند.
استفاده از شیوه و راهبرد جوادالائمه(علیه السلام) برای مبارزه با ولنگاری فرهنگی که دغدغه رهبر معظم انقلاب است، اگر ولنگاری فرهنگی به تعبیر رهبری به معنای بیراهه رفتن فرهنگ ناب و اصیل جامعه ما با ظاهر جذاب باشد و اگر عده ای بخواهند در مبارزه با آن مانع تراشی کنند، باید مبارزه کرده و اجازه نداد.
وقتی فرهنگ دستخوش تغییر و تهی شدن از درون باشد، نباید جامعه و حاکمیت بپذیرد که به نام مصلحت و ملاحظه و پذیرش افکار مخالف، چنین چیزی رخ دهد؛ زیرا پذیرش در مقام مناظره و مباحثه تفاوت دارد با تسامح مقابل انحرافهای فکری و فرهنگی که ژست روشنفکری به خود میگیرد، اما در باطن فرهنگ اصیل را متأثر و نابود میکند.
باید با تأسی به سیره جوادالائمه(علیه السلام) بویژه در مباحثات و برخوردها، مراقب باشیم تا به بهانههای واهی و تیترهای جذاب، فرهنگ ما را به انحراف نکشانند، مانند بحث کنسرتها که با برچسب موسیقی اصیل، در عمل نوعی اختلاط زن و مرد و ابتذال را رواج میدهد و در کنار آن قبح و زشتی بسیاری از گناهان از بین میرود و در هر جامعه ای وقتی گناه عادی شد یا متأسفانه مانند برخی از امور در جامعه ما به ارزش تبدیل شد، باید آماده سقوط و نابودی باشد.
سیره امام جواد(علیه السلام) راهبرد مبارزه با ولنگاری فرهنگی است…
متن زیر تفسیری از حکمت ۱۵ نهج البلاغه از مصطفی دلشاد تهرانی است که در ادامه می خوانید.
حکمت شماره ۱۵ نهجالبلاغه، حکمتی بسیار در خور توجه و تأمل و درسآموزی است. حکمتی که بیانگر رفتار بزرگوارانه و مدارامدارانه امیرمؤمنان علی (ع) در رویارویی با مخالفان عقیدتی و سیاسی خودش است. آن حکمت چنین است: «مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ» هر گرفتار فتنهای را سرزنش نمیکنند.
فضای ایراد این سخن پس از بیعت عمومی و همگانی با امام و مخالفت جمعی اندک از بیعت و همراهی با وی است. یعنی وقتی بیعتی عمومی و فراگیر با امام علی (ع) صورت گرفت، جمعی از این بیعت روی برگرداندند و از همراهی با حضرت تن زدند. از جمله سعدبن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، اُسامة بن زید، محمد بن مَسلمة، حسّان بن ثابت، کعب بن مالک، نُعمان بن بشیر و چند نفر دیگر.
البته نظر برخی محدثان و مورخان از جمله حاکم نیشابوری بر این است که این اشخاص هم بیعت کردند ولی چون از همراهی با امام تن زدند و از شرکت در جنگ یعنی جنگ جمل، در کنار وی خودداری کردند، آنها را رویگردانندگان از بیعت شمردند. البته به نظرم میرسد که با توجه به قرائن متعدد تاریخی، این سخن، سخن درستی نیست و این اشخاص از همان ابتدا با امام (ع) بیعت نکرده بودند.
به هر حال چه اینها کسانی بودند که بیعت نکرده بودند یا کسانی بودند که اظهار تمایل یا بیعت کرده بودند ولی از همراهی با امام سر باز زدند و مخالفت کردند، حضرت به هیچوجه اجازه تعرض به اینها را نداد و در پاسخِ آن یارانی که خواهان اعمال فشار به اینها و وادارکردنشان به بیعت و همراهی بودند، بنابر نقل ابوحنیفه دینوری در الاخبارالطوال فرمود: «بَلْ أَدَعُهُمْ وَ رَأْیُهُمُ الّذی هُمْ عَلَیْهِ.» من آنها را آزاد میگذارم و رأی و نظر آنها همان است که خود میخواهند و بر آنند.
امام علی (ع) اجازه نداد در بیعت با او راه خلاف اخلاقی گشوده شود و بر رویگردانندگان از بیعت و خودداریکنندگان از همراهی با او ستمی روا شود. تنها درباره آنها گلایهای را مطرح کرد. چنانکه شیخ مفید در کتاب الارشاد روایت کرده که حضرت فرمود: «وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْصَحَنَّ لِلْخَصْمِ وَ لَأُنْصِفَنَّ لِلْمَظْلُومِ وَ قَدْ بَلَغَنِی عَنْ سَعْدٍ وَ ابْنِ مَسْلَمَهَ وَ أُسَامَهَ وَ عَبْدِ اللَّهِ وَ حَسَّانِ بْنِ ثَابِتٍ أُمُورٌ کَرِهْتُهَا وَ الْحَقُّ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ» به خدا سوگند برای دشمنان خیرخواهی میکنم و داد ستمدیده را میرسانم. به من از سعد، ابن مَسلَمة، اُسامه، عبدالله، حسّانِ بن ثابت، مطالبی رسیده که آن را نمیپسندم. خداوند میان من و آنان داور است.
با توجه به جغرافیای سخن و سبب صدوری که اشاره شد، این سخن یعنی: «مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ» در مقام تعلیم بزرگواری و بزرگ منشی در روابط اجتماعی به ویژه در رویارویی با مخالفان عقیدتی و سیاسی است. همچنین این سخن می آموزد که انسان باید زبان از سرزنش گناهکاران و نافرمانان ببندد و خیرخواه آنها باشد. به بهترین روش راهنماییشان کند و برای مداواشان کوشش کند.
امام علی (ع) در آموزهای بسیار مهم و اساسی که در کلام ۱۴۰ نهجالبلاغه وارد شده درباره زندگی اجتماعی و مدارا و روابط اخلاقمحور چنین فرموده: «وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ اَلْعِصْمَةِ وَ اَلْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی اَلسَّلاَمَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمَعْصِیَةِ وَ یَکُونَ اَلشُّکْرُ هُوَ اَلْغَالِبَ عَلَیْهِمْ وَ اَلْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ فَکَیْفَ بِالْعَائِبِ اَلَّذِی عَابَ أَخَاهُ وَ عَیَّرَهُ بِبَلْوَاهُ» برای کسانی که گناه ندارند و از سلامت دین برخوردارند، سزاست که بر گناهکاران و نافرمانان رحمت آرند و شکر این نعمت را بگذارند. چندان که این شکرگذاری آنها را مشغول خودشان بدارد و از عیبجویی مردمان باز بدارد تا چه رسد به عیبجویی که برادر دینی و انساناش را نکوهش کند و به آن چیزی که به آن گرفتار است سرزنشاش بکند.
شریف رضی در حکمت ۱۹۴ نهجالبلاغه مطلبی را آورده که امیرمؤمنان علی (ع) پیوسته چنین میگفت: «مَتَی أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ أحینَ أعجِزُ عَنِ الانْتِقامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی لَوْ غَفَرْت.» هنگامی که به خشم میآیم، کی خشم خود را فرونشانم؟ آنگاه که از انتقامگرفتن ناتوان باشم و به من بگویند اگر شکیباییورزی بهتر است؟ یا آنگاه که برگرفتن انتقام توانا باشم و بگویند اگر درگذری شایستهتر است؟
یعنی گذشت و گذشت و گذشت. آن حضرت پیوسته چنین بود و هرگز از کسی انتقام نگرفت و با مخالفان عقیدتی و سیاسی خودش نهایت مدارا را داشت و تا زمانی که دشمنان او دست به شمشیر نبردند و به جان مردم نیفتادند با آنها برخورد نکرد.
آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر بیانی بسیار راهگشا فرمودند: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إمّا أخٌ لَکَ فِی الّدینِ أوْ نَظیرٌ لَکَ فِی اَلْخَلْقِ یَفْرُطُ مِنْهُمُ اَلزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ اَلْعِلَلُ وَ یُؤْتَی عَلَی أَیْدِیهِمْ فِی اَلْعَمْدِ وَ اَلْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ اَلَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَی أَنْ یُعْطِیَکَ اَللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ …. وَ لَا تَندَمَنَّ عَلَی عَفْوٍ وَ لاَ تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ»
بیگمان مردمان دو گروه هستند: یا برادر دینی تو هستند یعنی مسلمان و یا همانند تو در آفرینش هستند یعنی انسان. مردمان چنیناند که لغزشهایی از آنها سر میزند یا گرفتار نادرستیهایی میشوند و دانسته و نادانسته کارهایی میکنند که تو را خوش نمیآید. پس چنان با بخشش و گذشت با آنها رفتار کن که دوست داری خداوند با بخشش و گذشت خود با تو رفتار کند. و هرگز از بخششنمودن پشیمان نشو و بر کیفردادن شادی مکن.
خداوند ما را اهل بخشش و گذشت و بزرگواری و مدارامداری بگرداند. انشاء الله
مقام معظم رهبری:
امروز هر کس درهر نقطه از این کشور یک ایه از قران را برای مردم تبیین کند به نظام جهوری اسلامی کمک کرده است…
منبع:
76/11/28دیدار با روحانیون
معلم قرآن: امام راحل(ره)قرآن را گواه بر اعمال خود می دانست و در راه عمل به آن سر از پا نمی شناخت.
محدثه حاجی کریمی، معلم قرآن که در حرم مطهر امام راحل(ره)حضور یافته، در گفت و گو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت امام خمینی ایشان را نمونه ی کامل فردی که عمل به قرآن و سنت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را سرلوحه ی کار خویش قرار می داد، دانست و اظهار کرد: امام راحل زمانی که مشاهده کرد اسلام به خطر افتاده و در حال فراموشی است، علَم قیام و انقلاب را برافراشت و در برابر بی عدالتی ایستاد.
وی تاکید کرد: کاری که امام خمینی(ره) انجام داد برای خدا بود و مسلما خداوند او را به بالاترین درجات انسانی رساند.
این معلم قرآن بیان کرد: برای من بسی افتخار است که در جلسات قرآنی که برگزار می کنم همواره یاد و نام امام راحل در کنار ائمه معصومین آورده می شود و برای شادی روح ایشان و شهدا دعا می کنم.
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو / سپندوار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارق / زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چو آسمان مه آلوده ام ز تنگ دلی / پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق / سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم / اگر امان دهم چشم خون فشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان / نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم / نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم / چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین / جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
شاعر: مقام عظمی ولایت