" انتظار... "
29 دی 1394
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو / سپندوار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارق / زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چو آسمان مه آلوده ام ز تنگ دلی / پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق / سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم / اگر امان دهم چشم خون فشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان / نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم / نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم / چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین / جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
شاعر: مقام عظمی ولایت