ماجراهای من و خدا
گفتم سئوالاتی دارم که می خواهم با دلیل محکم و جواب صحیح دیگران را روشن کنم و از نورانیت کلامت بهره ببرم .
گفت : یا ایها الناس قد جاء کم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا / نساء 174
ای مردم ! دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد ؛ و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم .
گفتم : حضرت آدم(ع) برای تو به درگاه الهی چگونه به پیامبر و آل او متوسل شد .
گفت : فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه / بقره 37 .
سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت او با آنها توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت .
گفتم : پس حضرت محمد و خاندان پاکش وسیله خوبی برای ارتباط با خدا است .
گفت : یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیله / مائده 35 .
ای کسانی که ایمان آورده اید از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید ! و وسیله ای برای تقرب به او بجویید .
گفتم : آیا می توانیم روزی را که خدا نعمت بزرگی به ما داده مثل روز تولد پیامبر و آل طاهرش را جشن بگیریم .
گفت : ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا / مائده 114 .
پرودگارا ! از آسمان مائده ای بر ما بفرست ! تا برای اول و آخر ما عیدی باشد .
گفتم : ممکن است یک نمونه قرآنی در مورد تبرک و استشفاء به من ارائه کن .
گفت : اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا / یوسف 93 .
این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیندازید ، بینا می شود !
گفتم : سوالات من ادامه دارد ولی وقت تمام است .
گفت : ولا تقولن لشی ء انی فاعل ذلک غدا / کهف 23 .
و هرگز در مورد کاری نگو : من فردا آن را انجام می دهم بلکه حتما بگویید ان شاء الله .