لاله های آسمونی
وقتی برای سومین بار و در عملیات خیبر از ناحیه سینه مجروح شد ولی با همان حال بد در منطقه ماند. او نیروهایش را تنها نگذاشت تا اینکه بدنش ضعیف شد و به ناچار به بیمارستان منتقلش کردند. همچنین برای گذراندن دوران نقاهت از بیمارستان به منزل در نجفآباد منتقل شد.
یک دستگاه خودرو تویوتا در اختیار او گذاشته بودند که در مواقع ضروری از آن استفاده کند. او نیز ماشین را در پارکینگ خانه قرار داده بود تا در صورت لزوم از آن استفاده کند. یک شب که حالش بد شده بود به یکی از اقوام که ماشین داشت زنگ زده بود و از او خواسته بود تا او را به بیمارستان برسانند. وقتی از او پرسیدند که چرا با آن تویوتا نرفتی پاسخ داد: “من چنین اجازهای به خودم نمیدهم. آیا این امکان برای هر مجروحی وجود دارد؟”
حاج مصطفی در گیر و دار نبرد شدید با این که فرمانده توپخانه قرارگاه بود خودش بالای دکل میرفت و دیدبانها و آتشبارها را هدایت و کنترل میکرد. وقتی نیروهایش اعتراض میکردند که چرا به خط رفتی؟ میگفت: به محضر با صفا و پر عشق بچههای خط مقدم نیازمندم.”
روزی موی سرش را از ته زد. دوستانش گفتند: “چرا خودت را مثل سربازها کردهای؟” پاسخ داد “وقتی از سربازهای یگانم میخواهم موی سرشان را کوتاه کنند، نمیتوانم قبل از اینکه خودم چنین نباشم از آنها بخواهم که موی سرشان را ماشین کنند.”
حاج مصطفی بر قلبها فرماندهی میکرد و در جبههها میگفت: برادرا یادتون باشه در مقابل هر شلیک یه یا حسین(ع) بگید. وعده ما کربلا.
او همیشه بعد از نماز صبح زیارت عاشورا میخواند و زمانی که فرمانده است و برایش در گرمای سوزان جبههها پنکه می آورند میگوید: هر وقت برای همه چادرهای رزمندگان پنکه تامین شد برای من هم بیاورید.
?فرماندهٔ توپخانهٔ قرارگاه نجف
سردارشهید_مصطفی_تقی_جراح?
سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۳۳/۱/۱ نجفآباد ، اصفهان
شهادت : ۱۳۶۵/۲/۹ آبادان