فاطمه منظومه اندوه
ايام فاطميه كه مي رسد،دلهاي عاشق وبيقرار،(سرودغم)مي خواند ومنظومه اندوه مي سرايد.وقتي يك بوستان،خزان زده مي شود ،وقتي يك گل ،پرپر گردد وبلبلي به هجران گل مبتلا شود، چه مي ماند؟ جز فصل ناليدن وموسم گريستن؟(فاطميه)همان فصل وموسم است. درد هاي علي (ع) بيش از ظرف فهم ودرك ماست. داغ غربت علي(ع)كوه ها را از هم متلاشي مي كند.فراق فاطمه،تنها علي داغدار نكرد،بلكه چشم فضيلتها در داغ آن محبوبه پيامبر،خون گريست وديدگان ارزشها،همواره گريان آن مظلومه تاريخ ماند.هرچند در ايام فاطميه،داغ ما تازه مي سود،اما مرور بر اين فهرست غم ما را به فاطمه نزديكتر مي كند.قلبمان شفافيت زهره زهرا را بهتر لمس مي كند،گريه ها شفيع ما مي گردد،تادر آستان عترت،عزت يابيم،قطرات اشك،در سوگ اهل بيت ما را هم اهل اين بيت مي كند ومهمان سفره تولا.
رفتي،اما زتو منظومه غم بر جا ماند
با دل خسته وبشكسته،علي تنها ماند…