سردار دلها در عملیات ....
?سردار قاسم سلیمانی در بخشی از کتاب عملیات طریق القدس به روایت حوادث آزادسازی بستان در آذرماه سال 61 و چگونگی مجروحیت خود و چند تن دیگر از رزمندگان میپردازد که به شرح ذیل است:
✍️همزمان با مقاومت دشمن و عدم توفیق نیروهای اهواز در شکستن خط (وقتی) که بنا شد ما وارد عمل شویم، بچهها به دلیل آتش شدید دشمن زمینگیر شده بودند و هر لحظه به تعداد شهدا و مجروحان اضافه میشد. در این لحظه من به راننده نفربر گفتم که از خط عبور کند. راننده تردید داشت. با او با تحکم برخورد کردم. او به سمت خط دشمن که سقوط نکرده بود راه افتاد. نفربر به موازات بچهها در دشت میرفت. با حرکت نفربر که اولین وسیلهای بود که (با وجود اینکه) هنوز خط شکسته نشده بود از خاکریز عبور کرد و با صدای آن دشمن آتشها را متوجه نفربر کرد. من به گروهان حمید چریک رسیدم که پشت سیمخاردار دشمن و گروهان اول خطشکن ما بود. نفربر روی مین رفت و شنیهای آن پاره شد و از حرکت افتاد. من با بیسیمچیهایم پیاده شدیم. تقریباً صد متر در دشت به سمت بچهها رفتم تیربارها امان نمیداد. فرصت خوابیدن نبود. میدویدم. ابری بودن هوا بر تاریکی آن افزوده بود و فقط در نور تیربارها و منورها برای لحظاتی میتوانستم ببینم.
در همین لحظه، یک گلولة خمپاره کنارم منفجر شد. من افتادم. این دقیقاً چسبیده به سیمخاردار دشمن بود. اساساً فاصلة خط ما با دشمن هفتصد متر تا یک کیلومتر بود و سیمخاردار در صد متری خاکریز دشمن قرار داشت. با انفجار خمپاره من پرت شدم. اول متوجه نبودم از چه ناحیهای زخمی شدهام. قدری احساس خنکی در ناحیة شکم داشتم. بلند شدم. دوباره افتادم. تاریک بود. فقط بچهها را در کانال میدیدم و بیسیمچیهایم معلوم نبودند.
گفتنی است سردار سلیمانی در همین عملیات بر اثر انفجار گلولة خمپاره از ناحیة دست و شکم بهشدت صدمه دید.