روزي بازرگان موفقي از مسافرت بازگشت
و متوجه شد خانه ومغازه اش در غياب او آتش گرفته و سرمايه
و كالا هاي گرانبهاياو همه سوخته و خاكستر شده اند و
خسارت هنگفتي به اووارد آمده است .
فكر مي كنيد آن بازرگان چه كرد ؟
-خدا را مقصر شمرد و ملامت كرد ؟ و يا اشك ريخت ؟
-پاي بر زمين كوفت و بر بخت بد لعنت فرستاد ؟
-به زمين و زمان فحش داد ؟
-زانوي غم بغل گرفت و …؟
نه هيچكدام !!
او با لبخندي بر لبان و نوري بر ديدگان ، سر بسوي آسمان بلند كرد
و گفت :خداوندا ! مهربانا ! مي خواهي كه اكنون چه كنم ؟
مرد تاجر پس ازنابوديكسب و كار پر رونقش و خاكستر شدن
حاصل تمام عمرش ، تابلويي بر ويرانه هاي خانه و مغازه اش
آويخت كه روي آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت !
ايمانم كه نسوخته است !
فردا دوباره شروع خواهم كرد !
طلبه پايه پنجم /خانم محبوبه روديني
هر گاه دلم رفت تا محبت كسي را به دل بگيرد ، تو او را خراب كردي ، خدايا ، به هر كه و به هر چه دل بستم ، تو دلم را شكستي ، عشق هر كسي را كه به دل گرفتم ، تو قرار از من گرفتي ، هر كجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را ارامش دهم ، درسايه اميدي ف و به خاطر آرزويي ، براي دلم امنيتي به وجود آوردم ، تو يكباره همه را بر هم زدي ، و در طوفان هاي وحشت زاي حوادث رهايم كردي ، تا هيچ آرزمي در دل نپرورم و هيچ خيري نداشته باشم و هيچ وقت ارامش و امنيتي در دل خود احساس نكند…تو اين چنين كردي تا به غير از تو محبوبي نگيرم و به جز تو آرزويي نداشته باشم ، و جز تو به چيزي يا به كسي اميد نبندم ، و جز در سايه توكل به تو ، آرامش و امنيت احساس نكنم …
خدايا تو را بر همه اين نعمت ها شكر مي كنم .
شهيد دكتر مصطفي چمران
پا جاي پاي معصومين (ع) بگذاريد نه جا پاي ديگران !
ملازم علما باشيد !و هميشه روشن باشيد ؛
و با مطالب مفيد ، حيات بخش و
آموزنده سر و كار داشته باشيد !
منبع / جرعه وصال ص 16
شهيد حميد رضا غلاميان خالد آبادي :
چه گوارا ست مرگي كه در راه خدا و دفاع
از كشوري باشد كه در آن نور خدا روشن
شده است. دشمن به خيال خام خود مي
خواهدبا فوت اين نور را خاموش كند ،
ولي خدا از نوري كه در ايران روشن شده
حفاظت ميكند.