بچه آنقدر مراقبت نمیخواهدکه نفس میخواهد
ریشه همهی سعادتها مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن، بچه آنقدر مراقبت نمیخواهد که نفس میخواهد. خوب بچه را میدانید تا پدر و مادر از او غافل شوند از نردبان بالا میرود، به آتش دست میزند همه اینها برای او ضرر دارد باید کشیک این فرزند را بکشند که مبادا حادثهای برایش رخ دهد. وضع و حال نفس از بچه شدیدتر است و باید عقل بیشتر ناظر حال او باشد.
منبع:
جرعههای جانبخش، ص153
امیرالمؤمنین _علیه السلام_:
شفاى دردهاى خود را از قرآن بجوييد و در سختیها و گرفتاریهايتان، از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه در آن، درمان بزرگترين دردهاست و آن، درد كفر و نفاق و انحراف و گمراهى است…
هر كس كه قرآن در روز قيامت، برايش شفاعت كند، شفاعت میشود و هر كس كه قرآن در روز قيامت، از او شكايت كند، محكوم میگردد.
منبع:
خطبه 176 #نهج_البلاغه
چند خاطره
1-گفتند “دکتر برای عروس هدیه فرستاده” به دو رفتم دم ِ در و بسته را گرفتم. بازش کردم. یک شمع خوشگل بود. رفتم اتاقم و چند تا تکه طلا آویزان کردم و برگشتم پیش مهمان ها ؛یعنی که اینها را مصطفی فرستاده. چه کسی می فهمید مصطفی خودش را برایم فرستاده؟
2-گفتم “دکتر جان، جلسه رو می ذاریم همین جا، فقط هواش خیلی گرمه. این پنکه هم جواب نمی ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم، اگه یکیش را بذاریم این اتاق…".گفت “ببین اگه می شه برای همه ی سنگرا کولر بذارید، بسم ا… آخریش هم اتاق من.”
3-مریض شده بود بدجور. گفتم “دکتر چرا نمی ری تهران؟دوایی،دکتری؟” گفت “عزیز جان، نفس این بچه ها خوبم می کند.”
4- ناهار اشرافی داشتیم ؛ ماست. سفره را انداخته و نینداخته، دکتر رسید. دعوتش کردیم بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره.یکی می پرسید “این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد سرکشی، چی شد پس؟”
5-من نفر دومی بودم که تنها گیرش آوردم . تنها راه می رفت؛بدون اسلحه . گفتم «من پول گرفته م که تو رو بکشم . » چیزی نگفت. گفتم « شنیدی ؟» . گفت « آر ه . » دروغ می گفت . اصلا حواسش به من نبود. اگر مجبور نبودم فرار کنم ، می ماندم ببینم این یارو ایرانیه چه جور آدمی است.
منبع:
تبیان.
آيت الله حسيني تهراني در كتاب «معادشناسي»، بحث مفصلي پيرامون ارتباط بدن برزخي و بدن مادي مطرح كرده است و پس از اثبات ارتباط بدن مثالي (برزخي) با بدن مادي واقع در قبر، مي فرمايد:
«از جمله شواهد اين ارتباط، نپوسيدن بدن پيامبران، ائمه طاهرين و اولياي خدا در قبر است… بدن هايي كه در ميان قبر است، ممكن است نپوسد و اين ناشي از تأثير تقوي و طهارت روح وي در بدن داخل قبر مي باشد، مانند جنازه شيخ صدوق، ايشان با اين كه در سال 381 ه. ق رحلت كرده بود، هنگام خراب شدن مقبره اش در سال 1238 ه. ق، مشاهده شد كه بدنش همچنان سالم و تازه مانده است».
پس اين سالم ماندن بدن در قبر، ناشي از ارتباطي است كه بين عالم برزخ و اين دنيا برقرار است. در عالم برزخ - چون واسطه بين دنيا و آخرت است - تعلق انسان كاملا از دنيا قطع نمي شود و هنوز رابطه اي متصور است. اين رابطه و توجه، به خصوص در اوليا الله موجب مي شود كه بدن آنها بعد از گذشت سال ها همچنان سالم بماند.
منبع:
زندگي پس از مرگ، جلد چهارم، حسين سوزنچي، ص74.
اگر بنا بود كه خدا تك تك موجودات را در يك سطح وجودى بيافريند در آن صورت ديگر جهان، نظام مند آفريده نمى شد بلكه تنها بايد يك موجود مى آفريد. در حالى كه هر موجودى در عالم هستى نقش ويژه خود را ايفا مى كند. سوال از اين كه «خدا چرا همه را در عالى ترين حدّ وجود نيافريده؟» مثل اين است كه پرسيده شود: «چرا خدا تمام اعضاء بدن را مغز نكرد؟» روشن است كه اگر خدا چنين مى كرد ديگر پيكر انسان و نظام جهان پيدا نمى شد. همانطور كه ممكن نيست همه اعداد 9 باشند بلكه هر عددى بايد جاى خود باشد تا سلسله اعداد موجود شوند.
اما چگونه يك سلول در بافت گياه قرار مى گيرد و يا در بافت حيوان و يا انسان و يا چگونه يك انسان در رتبه هاى مختلف علمى و يا موقعيت هاى اجتماعى قرار مى گيرد، بستگى به عوامل متعدد دارد كه مهمترين آنها شرايط محيطى و عوامل ژنتيكى و تلاش و هوشمندى مى باشد، از اين رو هر موجودى متناسب با شرايط محيطى و ژنتيكى و فراهم شدن زمينه ها فعل و انفعالات و كوشش ها و كنش ها مى تواند به درجات عالى ارتقا يابد و يا به لايه هاى زيرين فروكاسته شوند چنان كه دانه ميوه در شرايط مناسب كاشت و داشت و برداشت و نگهدارى مى تواند بهترين محصول را از جهت طراوت و شادابى داشته باشد و در شرايط مناسب تبديل به كود و خاك شود انسانها نيز مى توانند با اخلاص به درگاه خداوند و خلاصى از بندهاى هواى نفس به مقامات عالى نايل شوند و همراه و هم نشين معصومان شوند چنان كه درباره سلمان فارسى از پيامبر (ص) روايت شده است: «سلمانُ مِنّا اهل البيت».
بنا بر آنچه گفته شد، هر موجودى در هر موقعيتى قرار گرفته از «سنگ» بودن تا «فرشته» بودن و هر انسانى در هر رتبه اى كه قرار دارد از «كافر» بودن تا «پيامبر» بودن همگى براساس قابليت ها و لياقت هاى آنها و متناسب با شرايط و موقعيت هاى آنان است كه در فرهنگ و ادبيات دينى از اين نظام مندى استوار و زيبا به «حكمت» الهى ياد مى شود. البته به مقدارى كه شعور، اراده و اختيار و تلاش هر موجود در دستيابي به آن موقعيت ويژه دخالت داشته باشد نشانه ارزشمندى و يا كوتاهى آن است و سزاوار برترى و يا پستى و يا پاداش و مجازات خواهد بود كه از آن به «عدالت» خداوند ياد مى شود و از جلوه هاى «عدالت» خداوند آن است كه هر موجودى به تناسب امكانات و موقعيت بالاتر، مسئوليت بيشتر بر عهده او خواهد بود و سزاوار پاداش يا مجازات سنگين تر مى باشد.(همانطور كه ملاحظه مي شود تمركز بحث در اينجا بر نظام مندي جهان هستي است كه خالقيت و ربوبيت آن در دستان خداوند يگانه متعال است. لذا كاستي ها و تبعيض هاي سطوح پايين تر از جمله نظام اجتماعي، كه در جاي خود بسيار اهميت دارد، در اين مبحث لحاظ نشده است.)
با اين نگاه كلان مجموعه جهان هستى براساس حكمت و نظام مندى و به دور از هر گونه تبعيض و ظلم مى باشد و هر كس آرزوى بهره مندى از مقامات پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) را دارد بايد در مسير آراستگى به قابليت ها و لياقت ها و تحمل مسئوليت هاى آن بزرگواران گام بردارد و به مقدار ايثارها و جهاد و هجرتها وبه تناسب، طى مسير و ارتقاى رتبه، امكان نزديكى و همنشينى با پيامبران و اولياى الهى را پيدا مى كند. چنان كه در قرآن مجيد مى خوانيم:
(«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً »)؛ «و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند».
محمدرضا كاشفي، خداشناسى، ص119.