چه زود عرفه رسيد. درگير فهميدن معناي قدر بودم ، در رمضان كه ناگهان خودرا در عرفه يافتم.نميدانم چه كنم،با اين حيراني و سرگرداني.عرفه يعني چه ؟عرفه را نمي فهمم .مي گويند يعني شناخت شناخت ازچه واز كه ؟شناخت از چه راهي ؟هرچه بيشتر فكر مي كنم پريشاني ام بيشتر مي شود .دلم را در سينه نمي يابم هراسان نزديك امام (ع)مي شوم وگوشه اي مي نشينم .با ديدن حال او وشنيدن نجوايش گويي آتشي در وجودم شعله مي كشد .معنايش را نمي فهمم اما شيفته آن مي شوم فقط گوش مي سپارم وبه چشمانم اجازه مي دهم تا كوير قلبم را باراني كنند بوي نم باران روح تازه در كالبدم مي دمد .گويي پرده هايي كه از گناه بر گوش هايم آويخته بود مهري كه بر قلبم زده بود از بين مي رود انگار دارم نجواي عاشقانه امام (ع)را مي فهمم وه!كه چه زيباست اين عشق بازي :
مولاي من !تويي كه نعمتم بخشيدي تويي كه احسانم كردي تويي كه روزيم دادي تويي كه هدايتم فرمودي تويي كه پرده بر آلودگي هايم كشيدي تويي كه گرامي ام داشتي تو برتريني با تمام وجود سپاس مي كويمت وشكر ابدي و هميشگي را از تو مي دانم . معترفم به گناهانم پس از آن چشم پوش وببخشم .منم كه بد كردم منم كه نادانم منم كه اقرار به گناهانم مي كنم .از بدي هاي من در گذر ومرا ببخش !توفيقم ده به عمل صالح كه اين ميسر نيست .
مولاي من !خاضع وخوار و بي مقدار بر درگاهت آمده ام ولي چگونه در حالي كه همه اعضايم گواهند بر آنچه كرده ام .بخشش را از تو بخواهم؟اگر عذابم كني به خاطر گناهانم است واگراز من بگذري كرم ولطف وبخشش توست …
امام (ع)را از پشت پرده اشك مي نگرم .مانده ام حيران كه امام (ع)با همه ي معصوميتش چگونه است كه اين چنين بر درگاه خداوند ضجه مي زند وطلي مغفرت دارد .پس من چه كنم با اين بار گناهي كه سنگيني اش پشتم را خم كرده است؟
خدايا !تو نزديك تريني براي خواندن وسريع تريني در اجابت وبزرگوارترين در بخشش وشنواترين بر آن كه از تو بخاهد .
اعتمادت كردم ونجاتم بخشيدي .هراسان به درگاهت آمدم وكفايتم كردي .به عفووگذشتت قسم از ما درگذركه به درگاهت مويه كنان آمده ايم .خداي من !همه گناهان مارا بيامرز وهلاكمان مكن! اكنون سرمست از شرابي كه امام (ع)جرعه جرعه در كامم ريخت عرفه را فهم مي كنم .
گزيده وصيت نامه شهدا
برادرانم!مبادا اماممان و شهدايمان را از خودمان برنجانيم. چون اين انقلاب و اسلام عزيز از شما انتظار زياد دارد و مخلصانه براي خدا به مردم محروم در نهادهاي انقلابي خدمت مي كنيد،هيچگاه از مسئوليت هايتان غفلت نكنيد. به خدا قسم!يك مقدار از وقتتان را درباره تربيت فرزندان تان صرف كنيد كه باعث افتخار خودتان و مكتبتان باشد.به خدا قسم!كه اين مردم روستاها،از پير مرد و پير زن وجوانش وخواهرانش وكودكانش،همه دل پاك و قلبي سرشار از اسلام و رهبر كبير انقلاب دارند.پيام هاي اين رهبر را گوش مي دهند وعمل مي كنند و آيا اين مرد دوست دتشتني نيستند؟
سلام به شما خانواده ام!مي دانم كه زحمات بسياري كشيديد.از من راضي باشيد كه بدانيد مرا به سوي خدا هدايت كردي.پس باهم ديگر مهربان ويارهم باشيدوخط خونرنگ سرخ شهادت حضرت اباعبدالله الحسين(ع)را هرگز فراموش ننيد. به اميد پيروزي و نصرت سپاهيان اسلام در جهان و نابودي كفار و ملحدين.
والسلام ابوالقاسم شاه حسيني
1-صبح ها كه از خواب بيدار مي شويد دسنگاه عيب سنج وايراد گير وجودتان را از كار ببنديد.
ادامه دارد…
زمين يك بار ديگر برخود مي لرزد؛آسمان يك بارديگر بغض تلخش را فرو مي خورد؛ خورشيد يك بارديگر ضجّه ي حيرت ازنور گريزي خفاش صفتان را سر مي دهد و جهان يك بار ديگر غبار سياه عزاي اهل بيت(ع) رابرسر مي ريزد.
ناله ها از پي هم كائنات رابه لرزه درآورده است:كوه مي نالد:آه از زهر!دريامي خروشد:آه از جگرهاي سوخته از زهر!جنگل ضجّه مي زند:آه از نهال نوشكفته اي كه در بهار خشكانده شد!رود فرياد برمي آورد: آه ازلحظه هاي جان سوزتشنگي….!
تمام عالم درتب وتاب عروج اين روح مقدس مي سوزد وصداي مويه ي باد همهمه ها را در هم مي پيچد كه: «واي از لحظه اي كه خبر برهاديِ هشت ساله رسد.»
طلبه پايه پنجم خانم زهرا جوادي فر
فكر من خواب،و تو در فكر مني،آقايم!
من ز تو دورم و تو همين جايي،آقايم!
ترس دارم كه به چشمم نظري،نندازي!
چون كه من غرق گنه،آمده ام آقايم!
تو چنان منتظري،تا كه بيايم از در
ولي من گمشده ام ،كدام در را بزنم،آقايم !
من دعا نكردم تا تو بيايي از در
ولي تو دست به دعايي برايم،آقايم!
اشك چشمم كه مثل سيل شد و جاري شد؛
كاش در سيل جنونم،تو نجاتم بدهي؛آقايم!!
طلبه پايه ششم:خانم سحرفرشادمراد