میگویند شهدا اسراری دارند که هیچکس از آنها باخبر نمیشود؛ هادی همینطور بود
ای کاش با ما حرفی میزد. میگفت چه چیز در سر دارد. شاید ما هم به کمکش میرفتیم. شاید به کمک ما نیاز داشته و سکوت میکرده و اگر میگفت تنهایش نمیگذاشتیم. این فکرها مرا اذیت میکند. میگویند شهدا اسراری را در دلشان نگه میدارند و هیچکس از آن باخبر نمیشود مگر بعد از شهادتشان. هادی مثل ما نبود که تا یک اتفاقی میافتد بیاید برای همه تعریف کند. هیچ وقت از اتفاقات نگرانکننده حرف نمیزد. آرامش در کلامش جاری بود.
از مشقت و سختیها و غربت نجف برای هیچکس چیزی نگفت و ما تازه الان فهمیدهایم. همهاش ناراحتم که چرا از سختیهایش حرف نزد. کاش میگفت و ما شریک سختیهایش میشدیم. وقتی به تهران میآمد آنقدر دلش برای نجف تنگ میشد و برای بازگشت لحظه شماری میکرد فکر هم نمیکردیم آنجا شرایط سختی داشته باشد.
منبع:کتاب پسرک فلافل فروش/ج1
حساسیت بر بیت المال
بسم رب الشهدا و الصدیقین
خیلی بر بیت المال حساس بود و قبل از اینکه ساکن نجف شود ، گاهی در پایگاه درس می خواند و هنگامی که می خواست درس بخواند ، از پایگاه خارج می شد و در راهرو می رفت .
در راهرو لامپ هایی داریم که شب نیز روشن است و انجا در سرما می نشست و درس می خواند و وقتی به ایشان می گفتیم که چرا اینجا درس می خوانی می گفت : من این درس را برای خودم می خوانم و درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق بیت المال پرداخت می شود استفاده کنم.
خاطره ای از شهید محمد هادی ذوالفقاری
منبع:کتاب پسرک فلافل فروش
شهید مطهری معتقد است، ماه رجب ماه استغفار و عبادت و روزه است، ولی به خاطر تبدیل نام ماه ها از شمسی به قمری این سنت ها به کلی فراموش می شوند.
ایشان می فرمایند:
ماه مبارک رجب است. براى جمعه اول رجب یک سلسله اعمال وارد شده است و یک ارزشهایى که دیگر اصلًا این حرفها در میان ما مطرح نیست. مصداق «قُلْ أَرَأَیْتُمْ انْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» همین هاست.
نام ماه ها از قمرى تبدیل مى شود به شمسى؛ انسان اول خیال نمى کند که به دنبال خودش چه چیزهایى مى آورد. ما که بچه بودیم، در منزل خود ما ـ من از هفت و هشت سالگى کاملًا یادم هست ـ اصلًا اینکه ماه رجب دارد مى آید مشخص بود؛ مى گفتند یک هفته به ماه رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالًا اول ماه رجب است، برویم براى استهلال؛ مى رفتند براى استهلال، ماه را ببینند، شب اول ماه رجب است، اعمال ماه رجب را بجا بیاورند. در مسجد که جمع مى شدند، همه صحبت آمدن ماه رجب بود. ماه مبارک رجب و ماه مبارک شعبان پیش درآمدهاى ماه مبارک رمضان هستند. من از بچگى همیشه این را مى دیدم، مرحوم ابوى ما و مرحومه والده ما غیر از اول و آخر ماه رجب و غیر از ایام البیض (یعنى سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم این ماه که اعمال بالخصوصى دارد و عمل معروفش به نام عمل «امّ داود» را ما آن زمان بچه بودیم بجا آورده بودیم، بعد بزرگ شدیم فراموش کردیم؛ به تبع آن جوّى که آن وقت وجود داشت، یعنى آب جارى اى که در آن وقت بود، ولى وقتى که آبى رفت و مخفى شد، دیگر کیست که از نو آن را جارى کند) این دو غیر از روز اول و روز آخر و سه روز وسط، حداقل پنجشنبه و جمعه ها روزه بودند و بلکه مرحوم ابوى ما در بعضى از سال ها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه مى گرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل مى کردند، یعنى این سه ماه را یک سره روزه مى گرفتند.
اصلًا این ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است. حتى وارد شده است که اگر کسى نتواند روزه این ماه را بگیرد ذکرى وارد شده است که روزى صد بار این ذکر را بگوید به عنوان جبران روزهاى که نتوانسته است بگیرد.
یادى از حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزا على آقا شیرازى
یادم است که در ماه مبارک رجب در سال 21 ـ که تابستان بود و به اصفهان رفته بودیم ـ مى رفتیم به درس آقاى حاجآقا رحیم ارباب سلّمه اللَّه تعالى که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. مى دیدم که خیلى کند صحبت مى کند و اذکار را بالخصوص خیلى با تأ نّى و حضور قلب مى گوید: سُبْحانَ الْالهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لایَنْبَغِى التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِىالْعِزَّةِ وَالْجَلالِ … مى دیدم این مرد مرتب اینها را مى گفت. چون پیرمرد بود و نمى توانست روزه بگیرد، آن را با این جبران مى کرد.
و باز یادم نمى رود که در همان سال ها روز بیست و پنجم رجب بود (روز وفات حضرت موسى بن جعفر سلام للَّه علیه)، ما در مدرسه نیماورد اصفهان بودیم، بعدازظهر بود، خوابیده بودیم، از خواب که بیدار شدیم یک وقت صداى مرحوم حاج میرزا على آقا را شنیدم. ما در آن مدرسه غریبه بودیم، به عنوان تابستان رفته بودیم، ولى طلبه هاى آن مدرسه به مناسبت وفات از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بود براى طلبه ها موعظه مى کرد و بعد هم ذکر مصیبت. حدیث دارد که در قیامت فریاد مى کشند: «أیْنَ الرَّجَبیّون» رجبیون کجا هستند؟ این مرد با همان آهنگى که داشت و با آن حال و روحى که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتى که بگویند «أیْنَ الرَّجَبیّون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزى نداشته باشیم و اصلًا جزء رجبیّون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
غرض این است: این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنت ها در میان ما بکلى دارد فراموش مى شود. ماه رجب مى آید، بزرگ هایمان [متوجه نمى شوند] تا چه رسد به بچه ها. کمکم اگر به بچه ها بگوییم ماههاى قمرى را از محرم تا ذى الحجه بشمار، نمى توانند؛ اصلًا فراموش مى کنند که یک چنین ماه هایى هم وجود داشته است. ولى به هرحال تکلیف هرگز از ما ساقط نمى شود.
منبع:
مجموعه آثار استادشهیدمطهرى، ج27، صفحه 560
تسليم از ريشه «سلم» به معناي گردن نهادن، پذيرفتن، سرسپردن به ديگري و رام بودن در برابر اوست.
در اصطلاح علم اخلاق، تسليم بدين معناست كه انسان در برابر كار خداوند و نيز كساني كه خواست آنان به خدا باز مي گردد، حتي در بلاها و ناملايمات استوار مانده و بدون اعتراض و يا تغييري در ظاهر و باطن، با قلبي گشاده به استقبال قضاي الهي برود.
مقام تسليم آنگاه دست يافتني است كه انسان خود را به تمام و كمال و در همه ابعاد تحت ولايت خداي سبحان بداند و دريابد كه در همه ابعاد خود قائم به خداوند است و از خود استقلالي ندارد. مقام تسليم هنگامي در بنده محقق مي شود كه خداوند او را براي خودش خالص سازد.
آيات بسياري در قرآن به صورت مطلق تسليم در برابر خداوند را با تمجيد از آن، ترغيب و امر به آن، دستور به اظهار تسليم يا درخواست دستيابي به مقام تسليم از سوي پيامبران بيان مي كند، كه مفسران از بسياري از اين آيات تسليم در برابر تكوين و تشريع را استفاده كرده اند:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ » [و ياد كنيد] هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: تسليم باش. گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم
« وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمينَ » و مأمورم كه فقط تسليم [فرمانها و احكام] پروردگار جهانيان باشم.
افزون بر اين ماده مفسران عناوين ديگري را نيز اشاره به مقام تسليم دانسته اند مانند خضوع و سجود كه در قرآن كريم مكرر آمده است.
ره يافتگان به مقام تسليم ، از هرگونه اعتراض و ناخشنودي نسبت به قضا و قدر الهي به دورند؛ زيرا آنها به مقام بندگي خالص رسيده و مي بينند كه ملك هستي تنها براي خداوند است و چيزي در اختيار بنده نيست تا نگران فقدان آن در آينده يا اندوهگين از كف رفتنش در گذشته باشد. خوف و حزن زماني معنا مي يابد كه شخص خود را صاحب حق يا ملكي ببيند ، پس اگر كسي همه چيز حتي وجود خود را ملك مطلق خداوند ديد، جايي براي خود نمي بيند تا خوف و حزني براي او تصور شود.چنانچه در آيه 62-63 سوره يونس مراد از اولياي خداوند كه هيچ ترس و اندوهي ندارند، صاحبان مقام تسليم دانسته شده است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ*الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ»
هم چنين كساني كه تسليم امر پروردگارند به اين نكته مهم واقفند كه خداوند به خير و شر آدمي آگاه است، درحاليكه انسان خود از آن آگاه نيست. چه بسا چيزي كه انسان آنرا نمي خواهد غافل از آنكه همان چيز براي او خير است ؛ يا به عكس چيزي را دوست دارد حال آنكه آن چيز براي او شر است.با علم به اين نكته است كه مومنان واقعي امور خويش را به خداوند واگذار مي كنند و تسليم خواست او مي شوند.
اما در پاسخ به اين سوال كه آيا تسليم بودن در برابر خواست و اراده خداوند با دعا كردن و اصرار و تلاش براي رفع مشكلات منافات ندارد؛ بايد گفت:
تسليم در برابر قضاي الهي در ناگواري ها وقتي پسنديده است كه انسان مامور به دفع آن نباشد يا توان دفع نداشته باشد؛ وگرنه تسليم نارواست. بلكه اقتضاي تسليم آن است كه انسان براي دفع آن ضرري كه متوجه اوست نيز بكوشد. بنابراين تن دادن به فقر، ذلت، ظلم و مانند آن كه ديگر آدميان بر انسان تحميل مي كنند، اگر انسان توان مقابله با آنرا داشته باشد هرگز ستوده نبوده، از مصاديق تسليم به خواست خداوند به شمار نمي آيد. از آيه 214 سوره بقره كه ياري خواستن پيامبران از خداوند را به هنگام اوج گرفتن سختي و دشواري بازگو مي كند، برداشت مي شود كه درخواست كمك از خداوند براي زدون سختي ها با مقام تسليم منافات ندارد: «مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ» عدم تنافي تسليم با دعا براي تغيير وضع نامطلوب ، رفع محروميت ها و دستيابي به مطلوب ها رامي توان با توجه به ساير آيات قرآن كه اشاره به درخواست هاي پيامبران از خداوند متعال در رفع مشكلات است اثبات كرد.
بنابراين چنانچه تسليم در برابر خواست خداوند وظيفه انسان مومن است، دعا كردن و تلاش براي بهبود اوضاع نيز وظيفه ايماني اوست و اين دو هيچ تنافي با يكديگر ندارند.
منبع:
.الميزان، بيروت، اعلمي، 1393ق،ج10،ص90
دقیقا ساعت یک ربع به 7 شب در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ 23 قرار میگیرد و از سر و گردن و قسمت چپ بدن او از بین میرود که حتی فرماندهانش میگفتند از بین آن 4 شهید یگان فاتحین نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراشتر بود و آن 3 شهید دیگر با ترکشهای این گلولهای که به محمدرضا خورده بود شهید شدند
.
#فرازی_از_وصیت_نامه_شهید
صبر را سرلوحه کار خود قرار دهید و مطمئن باشید که هرکس از این دنیا خواهد رفت و تنها کسی که باقی می ماند خداوند متعال است، اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام المصائب خانوم زینب کبری(س) کوچک تر است، روضه اباعبدالله و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد خداست که دلها آرام می گیرد
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری