آنچه بیان شد، نشان از اهمیت و بلکه ضرورت توبه و استغفار دارد، ولی نباید فراموش شود که «أَفضَلُ مِنْ طَلَبِ التَّوبَةِ تَرْکُ الذَّنْبِ؛ ترک گناه بهتر از طلب توبه است». بنا بر فرمایش امام صادق(ع)هر گناهی نقطهای سیاه در قلب انسان ایجاد میکند و چهبسا این تیرگیها به حدی برسد که انسان در زمره اهل شقاوت قرار گیرد و حتی از لحاظ اعتقادی نیز دچار گمراهی شود و دیگر توبه و بازگشتی برایش میسر نشود. آیا کسی که همه رفتارهایش مطابق خواستههای نفسانی است، بهراحتی حالی برای توبه حقیقی برایش میسر میشود؟! قرآن کریم در اینباره چنین هشدار داده است: « سپس سرانجام کسانی که مرتکب بدیها شدند، بدتر بود؛ [زیرا] به آنجا رسید که آیات الهی را تکذیب کردند و آن را به سخره میگرفتند». (روم/ 10)
حضرت آیتالله بهجت که راهنماییهای وی گشاینده راه طالبان مسیر کمال بود، از تذکر این نکته نیز غافل نبود و میفرمود: «هرکدام از ما تا هدف و مقصد اعلی مسافتی داریم و این مسافت در افراد، متفاوت است …؛ لذا باید سعی کنیم این مسافت را زیاد و بار خود را سنگینتر نکنیم. گناهان موجب ازدیاد بار و بُعد مسافت ما تا مقصد است، وگرنه بسیار باید استغفار و تلاش نمود تا به جای اول و مسافت اولی برگردیم».
قرآن کریم از قول حضرت نوح(ع) چنین میفرماید: «به درگاه پروردگارتان استغفار کنید، او بسیار آمرزنده است. [استغفار کنید] تا باران را پیدرپی بر شما فرو فرستد و شما را با اموال و فرزندان یاری نماید و برایتان باغهایی قرار دهد و برایتان نهرهایی فراهم آورد». حضرت آیتالله بهجت با یادآوری این مطلب، توصیه به کثرتِ استغفار داشت، تا آنجاکه به کسی که در پی رهایی از گرفتاریهایی در زمینه اشتغال و ازدواج بود، چنین فرموده بود: «زیاد از روی اعتقاد کامل بگوئید: «أستغفرالله». هیچ چیز شما را منصرف نکند غیراز ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگوئید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه ندادهاید یا آنکه با اعتقاد کامل نگفتهاید».
منبع:
(روم/ 10)
امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: «مومن صبح نمیکند مگر با حال ترس و شب نمیکند مگر با حال ترس، هر چند که نیکوکار است؛ زیرا همواره بین دو امر است: بین زمانی که گذشته و او نمیداند خدا درباره آن زمان با او چه میکند و اجلی که نزدیک است و او نمیداند که چه گرفتاریهایی (بعد از مرگ) در انتظار اوست».
آیتالله مجتهدی تهرانی در شرح این حدیث این چنین میگوید: حتی اگر نماز شب میخوانی، آدم خوبی هم هستی، نماز جماعت میخوانی، خمس میدهی، مکه هم رفتی، همه کارهایت میزان است، مع ذلک باز هم باید بترسی؛ چرا؟ برای اینکه ما بین دو راهی گیر کردیم.
وی افزود: عمرگذشتهمان که نمیدانیم خدا با ما چه میکند. خطاهایی که کردیم، دروغ ها، غیبت ها، نگاه به نامحرم ها، نمیدانیم نسبت به اعمال گذشته خدا با ما چه میکند؛ این یک غصه است. یکی دیگر هم مرگی که نزدیک است و من نمیدانم از حالا به بعد چه کارهایی میکنم که سبب هلاکت من است. آیا عاقبت به خیر میشوم یا نه؟ چون که خیلی ها آدم خوبی بودند، اما آخر عمر بد شدند.شخصی را میشناختم که الان از دنیا رفته، نماز شب خوان بود، اما بعد از مدتی دیدم ریش هایش را تراشیده و وقتی به من رسید گفت: «هه هه هه،من هم قدیما نماز شب میخواندم»؛ خودش، خودش را مسخره میکرد.
آیت الله مجتهدی بیان نمود: به مرحوم مفسر گفتند: «شما چقدر از خوف صحبت میکنید، عالم خوب است مردم را بین خوف و رجا بیاورد، پس هم از خوف بگویید و هم از رجا»؛ ایشان گفت: «حرف شما درست است، اما این حرف مال قدیم بود که مردم خوفشان زیاد بود، مردم زمان ما خوفی ندارند، چون خوفشان کم است ما باید از خوف صحبت کنیم». کاش رجایمان هم رجا باشد، نوعا رجای ما هم رجای حمق است. رجای حمق مثل این است که کشاورزی تخمی نکاشته، کود شیمیایی نریخته، زراعت را آبیاری نکرده، بعد زیر کرسی نشسته باشد و بگوید که امیدوارم امسال صد خروار گندم بردارم.
منبع: احسن الحدیث
مرحوم شاه آبادی این آیه را معنا کرد:
وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ ؛ یعنی کسی که نامه عملش سبک و بی مقدار باشد، پس جایگاه او (مقصد او) در قعر هاویه و جهنم است.1
و اماسرّ این جمله …
«أم (مادر) را از آن جهت أم میگویند که مقصد بچه است. آیه میخواهد بگوید که اگر فرد گنهکار در جهنم سقوط میکند، جهنم همان مقصدی است که در تمام عمر به سویش رفته، اصلا مقصدش بوده و به این طرف حرکت کرده و حالا دارد به «مادر» خود میرسد. او فرزندِ همین مادر است و به دامن مادر خود فرود می آید.»2
منبع:
1- سوره قارعه سوره 8-9
2- شهید مطهری: خدمات متقابل اسلام و ایران، ص616
پیامبر اکرم (ص) در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و با نقشه خردمندانه مکه را به محاصره در آورد و بدون خونریزی دشمن را وادار به تسلیم نمود. از عواملی که به تحقق این هدف کمک شایانی نمود، علاوه بر مسئله «استتار» و «اصل غافلگیری» این بود که عباس عموی پیامبر بعنوان خیرخواهی برای قریش به سوی مکه رفت و ابوسفیان را به اردوگاه اسلام آورد و سران قریش بدون ابوسفیان نمی توانستند تصمیم قاطعی بگیرند. هنگامی که او در برابر عظمت بی سابقه اسلام سر تسلیم فرود آورد و ابراز ایمان نمود پیامبر از وجود او برای ارعاب مشرکان حداکثر استفاده را برد، چرا که ابوسفیان بعد از مشاهده نیروی ده هزار نفری مسلمانان به مکه برگشت و با رنگ پریده و بدن لرزان گفت: واحدهایی از ارتش اسلام که هیچ کس را تاب مقاومت آنان نیست شهر را محاصره کرده اند و چند لحظه دیگر وارد شهر می گردند پیشوای آنان محمد به من قول داده که هر کس به مسجد و محیط کعبه پناه ببرد، و یا اسلحه به زمین گذارد، در خانه خود را به عنوان بی طرفی ببندد و یا وارد خانه من و یا خانه «حکیم حزّام» گردد، جان ومال او محترم و از خطر مصون است.
پیامبر به این نیز اکتفا نکرد، پس از ورود به مکه علاوه بر پناهگاههای سه گانه پرچمی به دست «عبدالله ختمی» داد و فرمود که فریاد کند: هر کس زیر پرچم او گرد آید در امان است.
سرانجام پیامبر اکرم وارد مسجد الحرام شد و دستور داد درب کعبه را باز کردند، و در حالی که دستهای خود را بر چهار چوبه های درب گذارده بود رو به مردم کرده چنین گفت: سپاس خدایی را که به وعده خود عمل نمود و بنده خود را کمک کرد و دشمنان را به تنهایی سرکوب ساخت
منبع:
سوره نحل، آیه 125.