رأفت و گذشت در اوج قدرت
پیامبر اکرم (ص) در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و با نقشه خردمندانه مکه را به محاصره در آورد و بدون خونریزی دشمن را وادار به تسلیم نمود. از عواملی که به تحقق این هدف کمک شایانی نمود، علاوه بر مسئله «استتار» و «اصل غافلگیری» این بود که عباس عموی پیامبر بعنوان خیرخواهی برای قریش به سوی مکه رفت و ابوسفیان را به اردوگاه اسلام آورد و سران قریش بدون ابوسفیان نمی توانستند تصمیم قاطعی بگیرند. هنگامی که او در برابر عظمت بی سابقه اسلام سر تسلیم فرود آورد و ابراز ایمان نمود پیامبر از وجود او برای ارعاب مشرکان حداکثر استفاده را برد، چرا که ابوسفیان بعد از مشاهده نیروی ده هزار نفری مسلمانان به مکه برگشت و با رنگ پریده و بدن لرزان گفت: واحدهایی از ارتش اسلام که هیچ کس را تاب مقاومت آنان نیست شهر را محاصره کرده اند و چند لحظه دیگر وارد شهر می گردند پیشوای آنان محمد به من قول داده که هر کس به مسجد و محیط کعبه پناه ببرد، و یا اسلحه به زمین گذارد، در خانه خود را به عنوان بی طرفی ببندد و یا وارد خانه من و یا خانه «حکیم حزّام» گردد، جان ومال او محترم و از خطر مصون است.
پیامبر به این نیز اکتفا نکرد، پس از ورود به مکه علاوه بر پناهگاههای سه گانه پرچمی به دست «عبدالله ختمی» داد و فرمود که فریاد کند: هر کس زیر پرچم او گرد آید در امان است.
سرانجام پیامبر اکرم وارد مسجد الحرام شد و دستور داد درب کعبه را باز کردند، و در حالی که دستهای خود را بر چهار چوبه های درب گذارده بود رو به مردم کرده چنین گفت: سپاس خدایی را که به وعده خود عمل نمود و بنده خود را کمک کرد و دشمنان را به تنهایی سرکوب ساخت
منبع:
سوره نحل، آیه 125.