روز عرفه فرصتی برای اعتراف به گناه نزد پروردگار است
روز عرفه را قدر بدانید. در روایتی دیدم که «عرفه و عرفات را بدین خاطر چنین اسمی دادهاند که در این روز و آن مکان، موقعیّتی برای اعتراف به گناه در نزد پروردگار پیش میآید.» اسلام، اعتراف به گناه را در پیش بندگان، مجاز نمیداند. کسی نباید
گناهی را که انجام داده است بر زبان آورد و پیش کسی به آن اعتراف کند.
اما پیش خدا، چرا. بین خودتان و خدا، بین خودمان و خدا، خلوت کنیم و به
قصورهایمان، به تقصیرهایمان، به خطاهایمان و به گناهانمان که مایه روسیاهی ما،
مایه بسته شدن پروبال ما و مانع پرواز ماست، اعتراف نماییم و از آنها توبه کنیم. اگر
فردی بخواهد اصلاح شود، باید گناه و عیب خود را بپذیرد و در پیش خود و خدا، به آن
عیب و گناه اعتراف کند. کسانی که برای خودشان هیچ عیب و خطایی قائل نیستند،
هرگز اصلاح نخواهند شد. یک ملت هم، اگر بخواهد به راه راست برود، باید بفهمد که
کجاها اشتباه کرده است و خطاهای او چیست و به گناه خود اعتراف کند. امروز هم
اگر آحاد امّت عظیم اسلامی قبول کنند که در مقابل اسلام کوتاهی کردهاند؛ اگر
مسلمانان عالم تصدیق و اعتراف کنند که در دنبالهرَوی از قدرتهای اسلامی، راه را
اشتباه پیمودهاند و در پذیرش فرهنگ مفسدِ اغوا کننده غرب، بهخطا رفتهاند،
راهشان باز خواهد شد و خواهند توانست خودشان را اصلاح کنند.
منبع:سخنرانی مقام معظم رهبری
۱۳۷۳/۰۲/۲۸
حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیام. حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند. حجاب زن، حقی الهی است؛ لذا میبینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام میکند اما در اسلام این چنین نیست. حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندان اوست. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعهای این درس رقت و عاطفه را ترک کرد و به دنبال غریزه و شهوت رفت، به همان فسادی مبتلا میشود که در غرب ظهور کرده است؛ لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. از اینکه قرآن کریم میگوید هر گروهی اگر راضی هم باشند شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم میشود عصمت زن، حق الله است و به هیچکسی ارتباط ندارد.
منبع:سخنرانی ایت الله جوادی املی(حفظه الله)
یکی از عواملی که سبب میشود تا برخی از مردم، نسبت به «حق»، موضع تهاجمی بگیرند و آنرا نپذیرند عامل «لجاجت» است. اگر کسی در زندگی خود، به جای تسلیم شدن در برابر حقایق، به لجبازی روی آورد، از درک حقیقت، محروم خواهد شد و برای همیشه، در منجلاب باطل، خواهد ماند.
عوامل مختلف میتواند در این مسئله دخالت داشته باشد:
1. تکبر:که از صفات شیطان است. شیطان نیز تکبر ورزید و در برابر حق تسلیم نشد.
2. لجاجت:یکی از عواملی که سبب میشود تا برخی از مردم، نسبت به «حق»، موضع تهاجمی بگیرند و آنرا نپذیرند عامل «لجاجت» است. اگر کسی در زندگی خود، به جای تسلیم شدن در برابر حقایق، به لجبازی روی آورد، از درک حقیقت، محروم خواهد شد و برای همیشه، در منجلاب باطل، خواهد ماند.
یکی از نمونههای قرآنی این صفت زشت، مربوط است به لجاجت فرعونیان در برابر معجزات روشن حضرت موسى(ع)؛ آنها بر آیین بتپرستى نیاکانشان لجاجت و اصرار ورزیدند و گفتند: «آیا آمدهاى که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازى و بزرگى [و ریاست] در روى زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما [هرگز] به شما ایمان نمیآوریم!».(یونس، 78. )آن گروه گمراه، هرگز در خصوص حق یا باطل بودن آیین موسی، سؤال نکردند بلکه فقط به خاطر مخالفت آن با عمل نیاکانشان، آنرا نپذیرفتند.
در حدیثی امام علی(ع) میفرماید: «لجاجت، پر ضررترین چیزها در دنیا و آخرت است».( غرر الحکم و درر الکلم،)
بنابراین، اگر کسی در ورطه و گرداب لجاجت افتاد، حق و حقیقت را - با تمام وضوح آن- نفی، خواهد کرد و برای همیشه با باطل، همنشین خواهد شد.
3. گناه: چشم دل انسان را در برابر حقیقت میبندد و آنرا تباه میکند؛ امام باقر(ع) فرمود: «هیچ چیز بیشتر از گناه دل را تباه نمیکند؛ همانا دل با گناه درگیر میشود ولى گناه چندان به آن میپردازد (سماجت میکند) که سرانجام بر آن چیره میگردد، و دل واژگونه میشود».
4. دنیاپرستی: علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، میکشاند و همین موجب این میشود که انسان از پذیرش حق و حقیقت سر باز زند. امام على(ع) در سخنانی میفرماید:
«دنیا دوستى عقل را تباه میکند و دل را از شنیدن حکمت کَر میسازد و موجب عذاب دردناک میشود».
«دنیا را رها کن که دنیا دوستى [انسان را] کور و کر و لال و سرافکنده میسازد».
منبع:
. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 268، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 231، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
. الکافی، ج 2، ص 136.
دنیا دارای نظامی است متناسب با هدف خلقت که همان ابتلا و امتحان و به فتنه انداختن و رشد دادن است.
خداوند بشر را خلق کرده تا در کوره های امتحان و فتنه رشد یابد و توانایی های تکوینی اش را فعلیت بخشد و خوب از بد متمایز شود:
الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (1)
آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید.
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ(2)
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟!
اعمال انسان هم در این نظام به طور طبیعی تاثیر های مثبت و منفی دارد و این لازمه خلقت است. سیل ویران می کند، آتش می سوزاند، باران حیات می بخشد و …رفتار پدر و مادر هم به طور طبیعی و مطابق نظام علت و معلول در فرزندان بخصوص در دوران حمل و جنینی و شیرخوارگی و کودکی تاثیر گذار است. پدری که مشروب می خورد و در حال مستی با مادر گناهکار همبستر می شود و در این همبستری نطفه فرزندی بسته می شود و فرزندانش را با لقمه حرام بزرگ می کند، به طور طبیعی زمینه های میل به گناه و فساد در این فرزند زیادتر شده و زمینه های اصلاح و نیک بودن در او کمتر می شود و بر عکس پدر و مادری که از لقمه حلال ارتزاق کرده و با یاد خدا و طهارت آمیزش می کنند و …، طبیعی است که زمینه فساد و گناه در این فرزند کمتر بوده و زمینه های عبادت و بندگی در او بیشتر می باشد گر چه در هیچ کدام این زمینه ها به حدی نیست که آنان را به خوب بودن یا نبودن و بد بودن یا نبودن مجبور کند و هر کدام در نهایت اختیار و توانایی دارد بر خلاف این زمینه ها عمل کند و این زمینه ها را تضعیف کرده و زمینه های مقابل را در خود به وجود آورد ولی به طور طبیعی فرزند پدر و مادر فاسد به فساد میل بیشتری دارد و فرزند پدر و مادر صالح به صلاح.
اینها اقتضاهای طبیعی نظام خلقت و دنیا و دار امتحان و فتنه و عمل است و از بین بردن آنها یعنی به هم زدن این نظام و در هم ریختن آن. پس این تاثیر گذاری ها و تاثیر پذیری ها طبیعی و لازمه خلقت است و چاره ای از آن نیست و همه مطابق حکمت خدا و به اذن او بوده و خداوند بر همه آگاه است.
در نظام کیفر و پاداش هم خداوند عادل است و با هر کس مطابق سرمایه، توانایی ها و زمینه های مثبت و منفی ای که دارد، عمل می کند. کسی که سرمایه زیادتر دارد، مسئولیتش هم زیادتر است و کسی که سرمایه کمتر دارد، انتظار کمتری هم از او می رود.
از طرف دیگر پدر و مادر و دیگرانی که در ما تاثیر مثبتی گذاشته و با عمل به وظایف انسانی و دستورهای پروردگار باعث ایجاد زمینه های مثبت در ما شده اند، برای این تاثیر مثبت گذاری مستحق پاداش می شوند و ما هم باید قدردان آنان باشیم چون در حقیقت بدانان بدهکاریم و بر ما حق نعمت و منت دارند و کسانی که با ظلم، تجاوز از حدود خدا و ارتکاب گناه در ما زمینه های منفی ایجاد کرده اند، نسبت به ما ستمگرند و متناسب با تأثیرگذاری منفی ای که در ما نهاده اند، از بار گناهان ما به دوش آنها است. زیرا آنان سبب غیر مستقیم گناه ما می باشند گر چه ما هم گناه تصمیم و انتخاب بد خود را باید بدهیم.
در اینجا گناه ما تا حدودی به انتخاب و اختیار خود ما مربوط است که به پای خودمان نوشته می شود و تا حدودی به زمینه های منفی ای که آنان ایجاد کرده اند منسوب است که به پای آنها نوشته می شود و ما هم بابت این زمینه های منفی که در ما ایجاد کرده اند، از آنان طلبکار می شویم که خدای عادل در محکمه قسط و عدلش به همه اینها عالم است و رسیدگی می کند و حق هر ذی حقی را تمام و کمال به او می پردازد.
خداوند می فرماید:
ٍ وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری(3)
هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمیدهد و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمّل نمیشود.
پس تأثیر منفی گناهان پدر و مادر زمینه ای برای امتحان ما ایجاد می کند و گناهش به عهده ما نیست، بلکه گناهش فقط به عهده خودشان است و ما هم در آن صحنه امتحان و اختبار متناسب با تصمیم و اراده خود پاداش یا کیفر می شویم.
وجود این تاثیرها طبیعت و لازمه این جهان است تا افراد در شرایط مختلف امتحان شوند و استعدادهایشان ظهور کند. اما گناه و کیفر اینها فقط به انجام دهندگانشان بر می گردد و کسی بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد.
طبیعی است که فرزندی که دارای زمینه های منفی و گرایش به گناه است که این زمینه ها و گرایش ها نتیجه گناهان والدین اوست، به اندازه تاثیر گذاری این زمینه ها، از والدین طلبکار است و به همین اندازه از بارگناهانش به دوش والدین اوست که این زمینه ها را در او ایجاد کرده اند و این گناه تا این اندازه نتیجه کار آنها بوده است و این فرد اگر بر عکس این زمینه ها و گرایش ها عمل کند، عمل او پاداش بسیار عظیم تری از عمل کسی که دارای زمینه های مثبت است، دارد زیرا او برای خوب بودن تلاش و جهاد عظیمی کرده که فرد دارای زمینه های مثبت به این تلاش و جهاد عظیم نیاز نداشته و با تلاش کمتری این عمل را انجام داده است.
خداوند عادل در نظام کیفر و پاداش به تمام این عوامل و زمینه ها علم و آگاهی داشته و همه را مد نظر دارد و هر کدام را به اندازه واقعی اش حساب می کند.
منبع:
1. ملک(67) آیه 2.
2. عنکبوت(29) آیه2.
3. انعام(6) آیه 164.
تقوا و پاک دامنی درجوانی..
اهمیت و جایگاه تقوا برای جوانان آن وقت معلوم می شود که تمایلات و احساسات دوره جوانی مد نظر قرار گیرد. برای جوانی که در معرض طغیان غرایز و احساسات تند و شکوفایی خواهش های نفسانی و غریزه جنسی و تخیلات موهوم به سر می برد، تقوا به منزله قلعه و حصار مستحکمی است که او را از تاخت و تاز دشمنان مصون می دارد و مانند سپری است که از اصابت تیرهای زهراگین شیاطین باز می دارد.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «اعلموا عبادالله ان التقوی دار حصن عزیز»۱؛ بدانید ای بندگان خد، تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است.
استاد مطهری(ره) در این خصوص می گوید: نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دین داری است، از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیّت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد.۲
جوان همواره بین دو راهی قرار دارد و به سوی دو نقطه متضاد کشیده می شود. از یک طرف، ندای وجدان اخلاقی و الهام الهی او را به سوی خوبی ها سوق می دهد و از طرف دیگر غرایز درونی و نفس اماره و وسوسه های شیطانی او را به ارضای خواهش های نفسانی فرمان می دهد. در این جنگ و گریز تنها جوانی می تواند از این صحنه کشمکش و نزاع بین عقل و شهوت، خیر و فساد و پاکی و آلودگی به سلامت خارج شود که خود را به سلاح ایمان و تقوا مجهز کرده و از ابتدای جوانی به خودسازی و جهاد با نفس بپردازد.
حضرت یوسف(علیه السلام) در سایه همین تقوا بود که توانست با اراده ای قوی از آزمون سخت الهی سربلند بیرون آید و به اوج عزت نایل شود.
منبع:
۱-نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
۲- ده گفتار،استاد مطهری ص۱۴.