چرا روز ميلاد حضرت زينب (س) را روز «پرستار» ناميده اند؟
در منابع تاريخي آمده است: حميد بن مسلم (كه يكي از گزارشگران واقعه عاشورا است) مي گويد: در روز عاشورا ديدم زني خود را در ميان شعلههاي آتش انداخت (و به اصطلاح خود را به آتش زد) و بدني را بيرون كشيد كه مثل مرده بود و پاهايش بر زمين كشيده مي شد.[1] پيش رفتم و پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: زينب خواهر حسين است. گفتم بيمار كيست؟ گفتند علي بن الحسين است.[2]
در گزارش ديگري كه از امام زين العابدين عليه السلام به دست ما رسيده آمده است:
چون پدر، برادران و عموها و ساير اهل بيت ايشان را به شهادت رساندند و زنان اهل حرم را بر شتران بي جهاز سوار كرده و ما را به سوي كوفه روانه كردند ناگاه چشمم به اجساد آنان افتاد كه بر زمين افتاده و كسي آنان را دفن نكرده بود . اين مسئله بر من بسيار سخت گذشت و به گونهاي مضطرب شدم كه نزديك بود روح از بدنم بيرون رود. وقتي عمه ام زينب حالت مرا مشاهده كرد گفت: ما لي اراك تجود بنفسك يا بقية جدي و ابي و اخوتي؟ چه شده اي يادگار جد و پدر و برادرانم كه مي بينم نزديك است روح از بدنت جدا شود؟ گفتم اي عمه جان چگونه بي تابي نكنم در حالي كه مي بينم بدن هاي پدر، عموها، برادران و عموزادگان و اقوامم عريان بر زمين افتاده و به خون رنگين است نه كسي آنان را كفن كرده و نه دفن نموده است و حتي كسي نزد آنان تردد نمي كند گو اينكه آنان را مسلمان نمي دانند و از كفار مي شمارند …[3] در ادامه اين گزارش آمده است زينب كبري سلام الله عليها به دلداري و بيان وقايع آينده درباره قبر و مقام سيد الشهدا پرداخت و با بيان اين كلمات حضرت را آرام نمود.
به نظر مي رسد علت اين كه روز تولد ايشان را روز پرستار ناميده اند پرستاري هاي ايشان (تا حد گذشتن از جان،) از تنها بازمانده نسل سيد الشهدا و امام عصرش باشد. در واقع حفظ جان حجت خدا به دست آن بانو سپرده شده بود كه در موارد متعدد اين مسئوليت سنگين را بر عهده گرفت و در موارد متعدد از جان حضرت سجاد عليه السلام نگهداري نمود كه به عنوان نمونه مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1- زماني كه لشكريان عمر سعد به خيمه ها ريختند و شمر بن ذي الجوشن تصميم به كشتن آن حضرت گرفت. زينب كبري سلام الله عليها آن چنان تضرع و بي تابي نمود كه امام نجات يافت.
2- هنگام سوختن خيمه ها اگر آن بانو نبود به نظر ميرسد با توجه به شرايط بوجود آمده چه بسا حضرت در ميان شعله هاي آتش مي سوخت.
3- هنگام عبور شهدا از قتلگاه، كه شرح آن گذشت.
4- در مجلس ابن زياد. در اين باره آمده است: ابن زياد به گفتگو با امام سجاد علیه السلام پرداخت و زماني كه نتوانست حريف سخنان آن حضرت شود دستور قتل ايشان را صادر كرد اما زينب كبري مانع شد و گفت: تا من زنده ام نخواهم گذاشت او را بكشيد …
پي نوشت: ———————————-
[1] . عباس قلي خوان سپهر، طراز المذهب، (1314ق)، ج1، ص253.
[2] . محمد مهدي تاج لنگرودي، سيماي حضرت زينب، (انتشارات ممتاز، 1380ش) ص119.
[3] . ابن قولويه قمي، كامل الزيارات، (المكتبة المرتضوية، 1356ق)، ص444.