متكلمان، فيلسوفان و عارفان الهى به گونه هاى مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال كرده اند. برخى تا يازده دليل بر اين مطلب شمرده اند كه به جهت اختصار به ذكر يكى از آنها بسنده مى شود[2]: دوزخ چيزى جز تجسّم عينى كردار انسان نيست. كيفر اخروى مانند كيفرهاى دنيوى، امرى قراردادى و اعتبارى نيست؛ بلكه حقيقتى تكوينى و قهرى است كه از ناحيه خود انسان دامنگير او شده و او شعله هاى آن را برمى افروزد. كيفرهاى اعتبارى قابل وضع و رفع است، اما كيفر تكوينى باطن خود عمل است و عمل و كيفر دو روى يك سكه اند. در چنين رابطه اى وجود عمل سوء، مساوى با وجود كيفر است و بين آن دو فاصله اى نيست.
از اين رو قرآن مى فرمايد: («وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ») [3]؛ «آنان كه كردار بد همراه خويش بياورند، به رو در آتش افكنده مى شوند. آيا پاداشى جز آنچه عمل مى كرديد خواهيد داشت؟»
در آيه ديگر آمده است: («يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ») [4]؛ «اى كسانى كه كافر شده ايد! امروز پوزش نخواهيد. همانا پاداش كردارتان را مى بينيد». خداوند براى آنان ابزار سوخت و سوزى غير از اعمالشان فراهم نكرده است؛ بلكه وجود ستمگر خود هيزم و ماده آتشزاى جهنم است: («وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً ») [5]. اين بشر ملحد و ستمگر است كه آتش جهنم را مى افروزد و تنورش را گرم مى سازد. بنابراين، بايد از خدا در رابطه با چنين آتشى پروا داشت: («فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ») [6].
قرآن به حقيقت و بدون ارتكاب مجاز و استعاره مى فرمايد: («إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً») [7]؛ «در حقيقت كسانى كه اموال يتيمان را از سر ظلم و ستم مى خورند، جز اين نيست كه در شكم هاى خود آتش مى خورند».
در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفريده است كه مى تواند با كنش خوب خود، بهشتى جاودان بيافريند و همواره با آن زيست كند و يا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم كرده هاى خويش، خود را بسوزاند؛ بلكه بالاتر از اين انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى سازد و خود جهنم خويش مى شود. از همين رو بين عذاب و انسانى كه اصالت انسانيت خويش را از دست داده و به شيطانى جهنمى تبديل شده، انفكاك محال است.
البته بايد توجه داشت كه جهنم، تنها براى كسانى است كه همه راههاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته اند و هيچ عاملى نمى تواند، بين آنان و كردار بدشان فاصله بيندازد و كسى كه به چنين مرحله اى رسيده، خود آتش خويش را برافروخته است؛ بلكه خود و به دست خويش، آتش وجود خويش گشته و فاصله بين او و آتش محال است و مانند اين است كه بين شخص و خودش جدايى افتد.
اما درباره مهربانى خدا و مقايسه آن با مهربانى مادر گفتنى است: مهربانى مادر نيز جلوه اى از مهربانى خدا است كه در نهان مادرها به وديعه نهاده شده است. به طور يقين مهربانى كه خداوند نسبت به بندگان دارد و مهلتى كه نسبت به خطاكاران مى دهد، بسيار بيشتر است.
اما نكته مهم آن است كه رحمت و مهربانى خداوند، همراه با حكمت و عدالت است. از اين رو اگر خطا به اندازه اى باشد كه نياز به تنبيه و يا اخراج داشته باشد، لازم است چنين كارى انجام بگيرد و اگر خطا بسيار سنگين باشد (مانند اعتياد و يا قتل ديگر بى گناه)، حتى پدر و مادر نيز فرزند خود را به مراجع قضايى جهت مجازات معرفى مى كنند.
پي نوشت:
[1] سوره الرحمن (55)، آيه 43 و 44 ..
[2] (1). جهت آگاهى بيشتر بنگريد: محمد حسن قدردان ملكى، جهنم چرا؟، قم: بوستان كتاب ..
[3] (2). نمل (27)، آيه 90 ..
[4] (3). تحريم (66)، آيه 7 ..
[5] (1). جن (72)، آيه 15 ..
[6] بقره (2)، آيه 24 ..
[7] سوره نساء، آيه
صفحات: 1· 2