کمربند مشکی
سفید، زرد، آبی، قرمز، سیاه؛ پس از مدت ها تلاش برای رسیدن به موفقیت، به آخرش که می رسی، برترین رنگ کمربند مصیبت می شود: مشکی.
کلی کیف می کنی، جشن می گیری، دوستان و آشنااین را پیامک [sms] باران کنی! برای رو کم کنی بعضی ها هم که شده، مراسمی میگیری. با چشمان قلمبه، ابرو های شیب درا و لب و لوچه ی وارفته می پرسند: حالا چه کمربندی گرفتی؟ با افتخار می گویی: مشکی!!
یعنی مهم و با ارزش شدی، قوی شدی، از این به بعد همه باید حواس شان را جمع می کنند؛ چون با کوچک ترین حرکت اضافی، حسابی حالشان را می گیری!
باورکن سیاهی چادر هم همین کار کرد هارا دارد، با دهها قابلیت و توانایی دیگر! کسی جرات نمی کند دنبالت راه بیفتد، متلک بگوید، ماشینها برایت بوق بزنند و تعارف کنند؛ چون شکوه و ابهت چادرت به همه می فهماند که تو مهم و با ارزشی و شرافت خود را فدای چند لحظه لبخند و شوخی های شیطانی آنان نمی نمایی.
با چادر همه روی تو حساب ویژه باز می کنند و حساب کار دستشان می آید.
کتاب دختر باید خانوم باشد / ص 40