أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ تَبَارَكَاسْمُكَ: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ، يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ، نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ، يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيلِ؛
حضرت در اين فقره از دعا به خداوند عرض ميکند: تو خدايي هستي که براي بندگانت دري را به سوي عفو خود باز کردي – گويا حضرتْ منزلگاه عفو را به خانهاي يا به کاخي تشبيه ميفرمايد که خداي متعال دري براي او قرار داده که آن در را به روي مردم باز کرده است – و آن را توبه نام نهادي. [اما آدرس اين منزلگاه کجاست؟] و وحياي نازل کردي و بندگان را به وسيله اين وحي به سوي آن در راهنمايي کردي تا از آن گمراه نگردند. [آدرس خانه عفو اين آيه شريفه است] که فرمودي: به سوي خداي متعال صادقانه و خالصانه بازگشت و توبه نصوح کنيد؛ باشد که خداي متعال بديهاي شما را بپوشاند و شما را وارد بهشتهايي کند که در پاييندست آنها و زير درختهاي آنها نهرها جاري است. در آن روزي که خداي متعال پيغمبر و دوستانش را خوار نميکند، بلکه آنها را عزيز ميدارد؛ روزي که اولياي خدا در حال حرکت به سوي آن بهشت موعود هستند و نور آنها پيشاپيش آنها و به طرف راست آنها ميتابد [با اينکه آنها چنين نوري دارند در عين حال] از خدا ميخواهند که نورشان را کامل کند و آنها را مشمول غفران و آمرزش خود قرار دهد – رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ1. حضرت در پايان اين فراز ميفرمايد: وقتي خداوند چنين بابي را گشوده و آدرس آن را هم مشخص نموده پس ديگر عذر کسي که وارد اين خانه نشود چيست؟!
پيداست اين فرازها ذکر اوصاف الهي است براي اينکه بنده مستعد درک رحمت الهي شود و براي توبه و درخواست آمرزش گناهان آماده گردد. انتخاب اين اوصاف به خاطر مناسبتي است که اين اوصاف با پايان ماه رمضان دارند تا اگر بنده هنوز لغزشي دارد از خدا بخواهد که آن لغزشها را ببخشد و او را وارد خانه عفو و رحمت الهي کند. گرچه آيات درباره توبه در قرآن فراوان است، اما در اين فراز از بين آياتي که درباره توبه سخن گفتهاند آيهاي انتخاب شده که آن اوصاف خاص در آن ذکر شده است.
منبع:
تحريم، 8.
إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَنٍّ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ يَكُنْ مَنْعُكَ تَعَدِّياً؛ تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ، وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ؛
حق تعالي بينياز از منت
امام سجاد عليهالسلام دعاي وداع را با اين جمله شروع فرمود: يَا مَنْ لَا يَرْغَبُ فِي الْجَزَاءِ؛ «اي خدايي که رغبتي به پاداش نداري.» به زبان خودمانيتر يعني اي خدايي که انتظار پاداش نداري. امام عليهالسلام در ادامه وصف احسانها و نعمتهاي الهي ميفرمايد: بخشش تو به گونهاي است که بر کسي منت نميگذارد. اگر نعمتي به کسي مرحمت ميکني اين نعمت بيمنت است و اگر نعمتي را از کسي دريغ بداري به معناي تضييع حق او و تعدي به او نيست. توضيحاتي که در شبهاي گذشته عرض کرديم ميتواند اين تعابير را روشن کند. خدا چون به هيچ وجه به هيچ چيز در هيچ حالي نياز ندارد، وقتي بخششي هم به کسي ميکند نيازي ندارد به اين که او را تحقير کند. درحقيقت اقتضاي فياضيت ذاتي خداوند است که افاضه ميکند و در واقع فيض، به قصد ثاني مطلوب است يعني از آن جهت که لازمه کمال ذات است مطلوب است. خدا بالذات خودش را دوست دارد و آثار وجودي خودش را از آن جهت که آثار او هستند دوست ميدارد. به تعبير ديگر مطلوبيت و محبوبيت مخلوقات، مطلوبيت بالتبع و بالقصد الثاني است. يعني ديگران را دوست دارد چون لازمه ذات خودش هستند.
به هر حال منت گذاشتن انگيزه نفساني ميخواهد و آن وقتي است که انسان احساس کمبود کند و به خيال خود براي ترميم اين کمبود خود وقتي احساني به کسي ميکند ميگويد: منم که در حق تو احسان کردم و اگر من اين کار را نکرده بودم تو چنين و چنان ميشدي. گفتن اين سخنان براي پوشاندن حقارت ذاتي است. اگر موجودي هيچ نقصي در وجودش نباشد و کمبودي نداشته باشد، حقارت براي او معنايي ندارد و هيچ انگيزهاي براي منت گذاشتن ندارد، بلکه ميبخشد چون دوست دارد فيض از او ناشي شود و به خلايق برسد. اين مطلب روشن است و بر اساس مباني استدلالي هم خدا نيازي به منت گذاشتن ندارد.
برخي گمان کردهاند که کلمه «مَنَّ» که در بعضي آيات ذکر شده بهمعني منت گذاشتن است. در صورتي که «منّ» در اين آيات به معناي نعمت سنگين دادن است. «منّ عليه» يعني نعمت سنگيني به کسي دادن. لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ1 يعني: انعم الله علي المومنين بنعمة عظيمة. به هر حال، خدا منت بر سر کسي نميگذارد.
منبع:
آلعمران، 164.
اخلاص (استاد قرائتي)
به مرحوم مطهري گفتم ميخواهم از گروه تفسير نمونه جدا شوم، چون اخلاص ندارم؛ گفت: چطور؟ گفتم: چون وقتي تفسير نمونه چاپ ميشود من صفحه اول آن را نگاه ميكنم ببينم نوشته شده به قلم دانشمندان محسن قرائتي و …، چون من دنبال اسمم ميگردم معلوم ميشود كارم براي خدا نيست. مرحوم مطهري به من گفت:
*استادي به شاگردش نصيحت ميكرد كه نسبت به كارها را ولو اخلاص هم داشته باشي عجله نكن، مثل قضاوت بعضي كارها را اگر اخلاص داشتي انجام بده مثل عبادت، بعضي كارها را ولو اخلاص هم نباشد انجام بده مثل تبليغ؛ تبليغ مفيد است منتهي با اخلاص اثرش بيشتر ميشود و ذخيره قيامت هم است. اگر اخلاص هم نبود براي مردم مفيد است.
*زمان شاه رفتم زندان ديدن يكي از علما گفتم مرا نصيحت كن، هرچه فكر كرد چيزي يادش نيامد. گفت: همين كه من مطلبي يادم نميآيد بهترين نصيحت براي شماست. من خيلي مطالعه كردهام ولي چون يادداشت نكردهام، از گفتن يك جمله عاجزم. الآن كه از اينجا بيرون رفتي چند دفتر با موضوعات مختلف انتخاب كن و مطالب مربوط به هريك را جداگانه يادداشت كن. نتيجه اين كار دو سال پيش معلوم شد كه آيتالله استادي همه يادداشتهاي من را گرفت آورد مؤسسه در راه حق. 2400 سخنراني تايپ شد و در سيدي توشه تبليغ ارائه شد.
*در تبليغ از خدا اخلاص بخواهيد، ولي به وسوسه اينكه اخلاص ندارم دست از تبليغ برنداريد، هميشه قلم و كاغذ همراهتان باشد تا مطالب مفيد و جالبي را كه ميخوانيد يا ميشنويد يادداشت كنيد. طلبه الآن بايد دويست برابر طلبههاي قديم سواد داشته باشد. علامه تستري كتابي به نام اوائل و بدائع دارد كه معلوم است نتيجه يادداشتهاي پراكنده ايشان بوده است. الآن آنچه كه ايشان در طول سالها يادداشت كرده، شما با يك جستجوي كوتاه اينترنتي ميتوانيد به دست آوريد لذا بايد سواد ما هم چندين برابر تستريها باشد.
يك وقت خدمت آيتالله صافي بودم گفت: من براي يافتن سه حديث تمام كتاب تاريخ بغداد را خواندم (اين كتاب 17 – 16 جلد است و هر جلد آن 900 – 800 صفحه است) الآن شما با دانستن يك كلمه از يك حديث راحت ميتوانيد از نرمافزار آن را پيدا كنيد.
*اين شرايط استثنايي براي شما مهيا است، بايد از آن استفاده كنيد . كفران نعمت نكنيد. خداوند به خاطر دعاي حضرت عيسي براي حواريون مائده آسماني فرستاد، اما فرمود: اگر بعد از نزول اين مائده كسي كفر بورزد، او را چنان عذاب ميكنم كه احدي را آنگونه عذاب نكرده باشم.
منبع:
سایت اخلاقی وتهذیب حوزه های علمیه
ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق كليني رازي (از بزرگترين علما و انديشمندان اماميه كه در عصر غيبت صغري ميزيست)[1] در كتاب معروفش به نام «الكافى» به نقل از شخصي به نام «حكم بن عتيبه» مينويسد: ما با عده زيادى در خدمت حضرت باقر بوديم اطاق پر از جمعيت بود. پير مردى كه تكيه بر چوبدستى خود داشت آمد و بر در خانه ايستاده گفت السلام عليك يا ابن رسول الله و رحمة الله و بركاته، بعد سكوت كرد.
امام فرمود: عليك السلام و رحمة الله و بركاته.
بعد پيرمرد رو كرد به ساير جمعيت كه در خانه بودند و گفت سلام عليكم و سكوت نمود.
همه جواب سلامش را دادند. در اين موقع روى به جانب حضرت باقر نموده گفت: يا ابن رسول الله مرا نزديك خود بنشان فدايت شوم به خدا سوگند من شما را دوست ميدارم و كسى كه شما را دوست بدارد نيز دوست دارم. اين علاقه بواسطه طمع در مال دنيا نيست و از دشمنى شما بيزارم اين بيزارى نيز بواسطه اختلافى نيست و پدر كشتگى با هم نداريم حلال شما را حلال و حرام شما را حرام ميدانم و منتظر فرج شما خانواده هستم آيا اميد نجات براى من هست؟
حضرت باقر فرمود: بيا بيا جلو
آن پيرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند آنگاه فرمود: پيرمرد، مردى خدمت پدرم على بن الحسين رسيد و همين سؤال تو را كرد. پدرم به او فرمود: اگر بميرى، خدمت پيامبر و على و حسن و حسين و على بن الحسين ميرسى. در اين هنگام، دلت خنك مى شود، چشمت روشن ميگردد، با شادى و خوشى با فرشته هاى اعمال مواجه ميشوى، وقتى جانت به اينجا برسد (با دست اشاره به حلقوم خود نموده) در صورتى كه زنده بمانى خداوند در همين زندگى نيز چشم تو را روشن مي كند و با ما خواهى بود در بهشت برين.
پيرمرد گفت: چه فرموديد؟!
دو مرتبه حضرت باقر سخنان خود را تكرار كرد
پير مرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اكبر. آقا اگر بميرم خدمت پيامبر و على و حسن و حسين و على بن الحسين مي رسم و چشمم روشن و دلم خنك مى شود و فرشته هاى اعمال با شادى و خوشى روبروى من مى آيند آن وقت كه جانم به گلو برسد در صورتى كه زنده باشم خدا زندگى خوشى برايم فراهم مي كند و با شما در بهشت برين خواهم بود؟!
اين سخنان را چنان با التهاب و عشق مي گفت و اشك از ديدگان فرو مي ريخت صدايش به گريه بلند شد چنان بلند بلند گريه مي كرد كه قطرات اشكش روى زمين مي افتاد. امام عليه السلام اشك از ديدگان او پاك مي كرد. پيرمرد سربلند نموده عرض كرد آقا دست مباركت را به من بده. دست امام را گرفته بوسيد و به روى صورت و چشمان خود گذاشت بعد جامه از روى شكم خود بالا زده دست امام را روى شكم و سينه خود نهاد بعد از جاى حركت كرده گفت السلام عليكم و از خانه خارج شد.
امام عليه السلام همان طورى كه پيرمرد مي رفت باو نگاه مي كرد بعد رو به جمعيت نموده فرمود هر كه مايل است يك نفر بهشتى را ببيند به اين پيرمرد نگاه كند.
حكم بن عتيبه راوى حديث مي گويد من خانه مصيبت زده اى را نديده بودم كه مثل اين مجلس گريه كنند (چنان تحت تاثير نيت پاك پيرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند كه همه با صداى بلند گريه مي كردند.)[2]
منبع:
[1] . معروف به «كليني رازي» (متوفاي ۳۲۸ق) از محدثان بزرگ شيعه مؤلف كتاب كافي كه معتبرترين مجموعه روايي شيعه و از كتب اربعه به حساب ميآيد. او پس از شهادت امام عسكري (ع) و در زمان امام زمان (عج) به دنيا آمده و با برخي محدثان كه بدون واسطه از امام عسكري (ع) يا امام هادي (ع) حديث شنيدهاند، ملاقات كرده است.
[2]. مجلسي، زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر عليهما السلام ترجمه بحار الانوار، ترجمه موسي خسروي(تهران،اسلاميه، چ2، بيتا)، ص259.
امام علی(ع):
أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُو
اى مـردم ! از خـدا بترسيد ؛ زيرا هيچ كـسى عبث آفريده نشده است، تا به سرگرمى و غفلت گذراند و مهمل رها نشده است تا بيهودگى كند.
منبع:
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 540 ، ح 370