رضا سراج کارشناس مسائل راهبردی در کانال شخصی خود در تلگرام نوشت:
بیعملی سی روزه (از ۶ اسفند تا ۶ فروردین) علیه کرونا چه پشت پردهای دارد؟ این مهم سوالی است که ذهن متخصصان حوزه سلامت، نخبگان و آحاد مردم را به خود مشغول نموده است.
ماجرا از این قرار است؛ عدهای سادهاندیش بر این انگاره بودند که ایجاد بحران سلامت در ایران و کمک برخی طرفهای خارجی، به ویژه انگلیس، میتواند منجر به شکلگیری کمپین کاهش تحریمهای آمریکا علیه ایران گردد. از سوی دیگر، تعدیل شدن تحریمهای آمریکا علیه ایران، راه را برای مذاکرات آینده فراهم خواهد کرد. از این رو سادهاندیشان و نفوذ پذیران به مدت سی روز سلامت جامعه ایران را رها کردند تا از رهگذر “بحران- مذاکره” ایده تعامل با کدخدا را بازسازی و جامعه ایران را نیز مجددا شرطی نمایند. در این رابطه عباس عبدی از تئوری پردازان اصلاح طلب نوشته است : “یکی از دلایلی که دولت تصمیمات سختگیرانه درباره کرونا اعمال نمیکند، این است که شرایط را بهترین فرصت برای حل تحریمها و آغاز گفتوگو میداند.”
در نگاه اول به بیعملی سی روزه علیه ویروس منحوس کرونا، سهلاندیشی و شیفتگی برای مذاکره از آن فهم میگردد. اما در نگاه دوم به فاجعهی ایجاد مخاطره برای سلامت جامعه و امنیت ملی، غیر از نفوذ پذیری و خیانت برداشت دیگری نمیتوان داشت.
وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون)به فرماندهان عالی رتبه ارتش آمریکا دستور داده است که برای انجام عملیات نظامی در عراق علیه گروه های مسلح که ایران از آنها حمایت می کنند، برنامه ریزی کنند.
روزنامه آمریکایی “نیویورک تایمز” گزارش داد که پنتاگون دستورات لازم برای نابودی گروه های مسلح عراقی که ایران از آنها حمایت می کنند و هر روز تهدید به هدف قرار دادن نیروهای آمریکایی می کنند، صادر کرده است.
به نوشته این روزنامه، فرماندهان عالی رتبه ارتش آمریکا در عراق هشدار داه اند که چنین اقدامی می تواند تبعات خونباری داشته باشد و شاید موجب بروز جنگ با ایران شود.
نیویورک تایمز درذ ادامه می نویسد که این مقامات نظامی به پنتاگون گفته اند که چنین اقداماتی نیازمند ارسال هزاران سرباز آمریکایی به عراق دارد و این کار بسیار دشوار و خطرناک است.
این رسانه آمریکایی می افزاید: مارک اسپر وزیر دفاع دستور آماده سازی برای این اقدام را صادر کرده تا بتواند گزینه مختلفی برای پاسخ به گروه های عراقی وابسته به ایران، در اختیار دونالد ترامب قرار دهد.
به گفته نیویورک تایمز، مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا و تعدادی از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا اقداماتی تند علیه ایران را تایید می کنند اما برخی از فرماندهان پنتاگون چنین اقداماتی را تایید نمی کنند.
?امام خمینی(ره):
نباید گمان کنیم که ما کسی هستیم و چیزی داریم ، همه مشکلات از اینجا ناشی میشود که ما خود را کسی میدانیم ، خیر ما همه هیچیم ، هرچه که هست خداست…
?آیت الله جوادی آملی:
هر روز صدقه بدهید. حضرت یعقوب یک روز فراموش کرد صدقه بدهد ، آن گرفتاری یوسف برایش پیش آمد.
استاد حدائق می فرماید:
مردم! نشانه پول خوب میدانید کدام است؟
که هر چه افزایش پیدا میکند فقر شما را به خدا بیشتر کند.
خدا نکند پول، کسی را گردنکلفت کند.
خدا آقای حاج محمدحسن ذکری را رحمت کند. این داستان را خودم از ایشان شنیدم.
میگفت: من در جوانی هجده نوزده سالم بود. اوایل کارم در بازار بود. شاگرد مغازهای در بازار وکیل شیراز بودم.
اول صبحی بود. آمده بودم در مغازه را باز کرده بودم و داشتم جلوی آن را آبوجارو میکردم. کنار مغازه ما مغازه یکی از ثروتمندان آنوقت شیراز بود. او هم داشت حسابوکتاب مالی را میکرد. یک فقیری در راهرو بازار رد میشد.
یکدفعه دید آقای حاجی فلانی پشت میز در مغازه نشسته از همان وسط راهرو بازار آقای ذکری میگفت: من خودم دیدم و شنیدم.
رو کرد به آقای حاجی گفت: آقای حاجی یک جیزی در راه خدا به ما بده.
گفت: تا گفت که آقای حاجی یکچیزی در راه خدا به ما بده.
از پشت میز با تکبر سرش را بلند کرد یک نگاه مغرورانه و متکبرانه به این فقیر بدبخت کرد و گفت: برو خلایق هرچه لایق بود دادند. تو اگر لایق بودی خدا هم به تو میداد.
این فقیر، فقیر باکمالی بود. بعضیها پولندارند ولی معرفت دارند. گفت: حاجی حالا که تو لایقی و خدا به خاطر لیاقتت به تو پول داده شکرانه لیاقتت که مثل من نیستی و دستت خالی نیست و خدا تو را مثل ما نکرده یک کمکی به ما بکن.این حرف دوم را که زد دوباره سرش را بلند کرد و گفت: من مثل تو بشوم؟ خدا اگر بخواهد من را مثل تو بکند شش ماه باید بنشیند و حسابش را بکند.
ای گردنکلفت! سه درک مغازه تو را مغرور کرده که خدا شش ماه معطل جمعکردن تو است؟
این فقیر بدبخت نیز هیچ نگفت و رفت.
حاج محمدحسن ذکری گفت: آقای حدائق! نیم ساعت نشد. یک پیکی در بازار آمد. تلگرافی در دستش بود.
دقیقاً سر جای همان فقیر ایستاد. همانجایی که نیم ساعت قبل دل شکست.
دل شکستی، دل خودت را شکستی.
▪️رو کرد به آقای حاجی گفت: شما آقای فلانی هستی؟
گفت: بله
گفت: الآن تلگرافی از بندرعباس رسیده که کشتی جنست در دریا غرق شد.
خدا شش ماه بنشیند حسابش را بکند؟ در نیم ساعت تو را جمع میکند.
آقای ذکری گفت: این باعجله در مغازه را بست و رفت که دیگر به بازار وکیل برنگشت.
رفت که رفت.
سرمایه تو از این جهان یک کفن است
آنهم به گمانم ببری یا نبری
پایگاه استاد حدائق