زینب سلیمانی، دختر شهید حاج قاسم سلیمانی، که بعد از شهادت پدر بزرگوارشان، راه ایشان را جدیتر از قبل در پیش گرفته و ادامه میدهد، به تازگی خبر از آغاز فعالیت خود در شبکه اجتماعی توئیتر داده و فعالیت خود را در فضای مجازی گستردهتر کرده است.
او در صفحه توئیتری خود، بخش کوتاهی از وصیتنامه سردار سلیمانی را در ارتباط با نیروهای مسلح منتشر کرد و نوشت:
“بخشی از وصیتنامه حاج قاسم :
خطاب به برادران و خواهران عزیز ایرانی : نیروهای مسلح را برای دفاع از اسلام و کشور احترام کنید".
محسن یکی از فعالین فرهنگی مسجد رجایی شهر بود و جوانان زیادی را جذب میکرد، در آن محل همه محسن را میشناختند و محسن جایگاه ویژه ای داشت.
محسن اردوهای فرهنگی و رزمی بسیاری برگزار میکرد و از این طریق جوانان زیادی را باخود همراه میکرد، با شروع شدن حمله داعشی به مردم مظلوم و بی پناه سوریه و عراق و برای دفاع از حرم اهل بیت در قالب مستشار نظامی برای آموزش نظامی و رزمی به نیروهای مردمی و وطنی سوریه و عراق چندین بار به این دو کشور اعزام شد.
بعد از اعزام، محسن دیگر آن محسن نبود، مدام از آنجا میگفت و از مظلومیت مردم سوریه حرف میزد، حتی زمانی هم که پیش ما بود روحش آنجا بود.
محسن مجرد بود چندین بار برایش خانوم های متعهد زیر نظر گرفته بودم و تا میخواستم با محسن راجع به ازدواج صحبت کنم میدیدم که تمام فکرش شهادت است، تمام فکر محسن کمک به مردم مظلوم سوریه بود. می گفت: مادر من معلوم نیست وضعیتم چطور میشود فعلا صبر کن.
محسن بیشتر حقوقش را صرف خانواده های بی سرپرست میکرد، محله های فقیر نشین کرج محسن را خوب میشناختن و هنوز هم حقوق محسن صرف خانواده های نیازمند میشود.
یک روز با محسن به بهشت زهرا رفته بودیم، مادر شهیدی را دیدیم که همسرش نیز به رحمت خدا رفته بود و فرزندی نداشت، محسن آنقدر پای صحبتش و دردودلش نشست که متوجه شد سقف منزل آن مادر در اثر باران خراب شده و کسی را ندارد که تعمیرش کند ، محسن برای تعمیر منزل پیش قدم شد و آن مادر همیشه دعا گوی محسنم بود.
✍️به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_محسن_کمالی?
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۳/۱۱/۹ کرج ، البرز
شهادت : ۱۳۹۴/۱/۲۷ حلب ، سوریه
مسافر دمشق؛ روایتی داستانی و متفاوت از مدافعان حرم می باشد که به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
این اثر داستان زندگی چند جوان مدافع حرم است که همگی در دمشق با هم آشنا شدهاند. راوی با سرک کشیدن به زندگی خصوصی این مدافعین قصد دارد به جای مبارزات برون مرزی گوشههایی از زندگی خصوصی آنها را به تصویر بکشد. نویسنده هر از چندگاهی در مورد حضرت زینب سلام الله علیها که مسافر حقیقی دمشق است، دل مویههایی را میآورد. در پایان خود راوی مسافر دمشق میشود.
برشی از کتاب:
همه روزی زمینگیر میشوند. همهی نوع ِبشر زمینگیر شدن را تجربه میکنند. اما جنس زمینگیر شدنشان با هم فرق میکند.یکی را اندوه دنیا زمینگیر میکند و یکی را اندوه آخرت. یکی را وصل و یکی را فراق.هرکسی به اندازهی ترسها و آرزوهایش زمینگیر است اما نمیداند. من اما زمینگیر کسی شدم که قلم هنگام نوشتن از او خم میشود.خودم را جای بانو میگذارم. از بالای تل، داد میزنم. وقتیکه میبینم تمام زندگیام را میخواهند از من جدا کنند.
داد میزنم اسمش را. اما انگار داخل خلاءای بلندبلند گریه میکنم. خودم صدای خودم را نمیشنوم. گویی وقتی قرار است اتفاقی بیفتد تمام عالم سِر میشود. در زمان متوقف میشود. سکته میکند و از هیچکس کاری برنمیآید و فقط آن اتفاق است که جریان دارد و میافتد و تو چه کشیدی زینب؟ راویان از صدای تو، از اشک تو، از مویه تو چیزی ننوشتهاند. مقتلنویسان تو را از حسینت دور نوشتهاند و دستتان را کوتاه و من خواندهام که زینب بیحسین میمیرد. و من خواندهام که زینبی بر بلندای تَل، در سینهاش احساس سنگینی کرد و ذره ذره جان داد.مورخان از زاویه دیدتان گفتند:«وَ مَا رَأَیت َإلاَ جَمیلاَ.».
کتاب “مسافر دمشق” به قلم فاطمه عرب اسدی در 100 صفحه و قطع رقعی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
علاقهمندان جهت تهیه کتاب میتوانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی(nashreshahidkazemi.ir) و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را پست رایگان به سراسر کشور دریافت کنند.
سید من!
صد روز است که در کنارتان نیستم!
دلم برای قلب و دستان مجروح و آسمانی تان تنگ شده است.
اینجا در جمع امام و شهیدان صحبت از شماست.
اما تنهایتان نگذاشتم لحظه ای لباس رزم را تن بیرون نیاورده ام.
من و حاج کاظم و عماد و … پیشانی بندهایمان را بسته ایم و تا صبح ظهور در رکابت هستیم…
?????