طرز برخورد با اسلام در سه دوره پس از رحلت پیامبر(ص)
رحلت رسول خاتم صلی الله علیه و آله موضوعی مهم در تاریخ اسلام است. دلایل متعددی را می توان برای این موضوع نام برد. اما مهم ترین دلیلی که برای این مسئله می توان گفت، موضوع جانشینی ایشان است.
رفتارهای متناقض پس از رحلت رسول اکرم موضوعی بسیار مهم و سرنوشت ساز برای تاریخ اسلام بود. خودرأیی و عدم توجه به دستورات قرآن و سنت و همچنین باب کردن مسائل مختلف که هیچ انطباقی با اسلام نداشت، مسیر اساسی دین را منحرف ساخت و باعث شد که مسائلی در جهان اسلام به عنوان سنت تلقی گردند که حقیقی و واقعی نبودند. پس از رحلت رسول اکرم رفتارهای متناقض و دوگانه نما در اسلام رواج یافت.
بسیاری از سردمداران به علت مصاحبت و همنشینی با رسول خاتم که خود را صحابی می خواندند با معیار و ملاک شخصی و بدون اساس عمل می کردند و این عمل بدون ساختار و ملاک آثار متعددی را از خود برجای گذاشته بود که حتی تا همین عصر حاضر شاهد آن هستیم. اعمالی که ممکن بود هیچ گاه به وقوع نپیوندد. قبیله گرایی یا بهتر بگوییم خویشاوند گرایی شروعی دوباره و جانی تازه گرفت. عباس و ابوسفیان نه به خاطر شناخت مقام و منزلت امیرالمومنین بلکه برای قدرت دست یاری رساندند و در مقابل گروه های دیگر نیز به خاطر منتی که بر اسلام می گذاشتند هر کدام خواستار قدرت و ثروت بودند.(1)
طرز برخورد با اسلام در سه دوره پس از رحلت پیامبر
الف: یکی برخورد مصلحت جویانه دست کم از سر ناآگاهی و تأویل گرایانه که در دوره ی پیش از خلیفه سوم مطرح بود. یعنی خط میانی قریش که ملاحظات مختلفی داشت و از نظر دین شناسی هم نگرش مصلحت جویانه و بدعت گرایانه را دنبال می کرد. دقیقا همین مصلحت اندیشی بود که خط ولایت را به خط خلافت تبدیل کرد.
ب: برخورد سودجویانه با دین و ارائه ی تعبیری اشرافی از آن. همان جیزی که در سوره ی عبس و تولی قرآن از آن نهی کرده؛ یا در آیه ی کنز با آن مقابله نموده و یار در قصص انبیاء آن را مذمت کرده است. از اواخر دوره ی خلیفه سوم، تعبیر اشرافی از دین برای امویان و حتی بسیاری از اصحاب به نظر طبیعی و قابل توجیه درآمد. ادعای این که بیت المال ملک خلیفه است (چون مال، مال الله است و خلیفه هم، خلیفه الله!)(2)
ج: برخورد با احترام و با توجه بسیار امام علی علیه السلام با کتاب و سنت که می توان از آن با عنوان خط اهل بیت علیهم السلام یاد کرد؛ خطی که اسلام را از دریچه ی خود اسلام و منابع اصلی آن یعنی کتاب و سنت می نگرد. آن هم بدور از مصلحت اندیشی ها و بدعت گرایی ها. چنان که وفاداری امام علی علیه السلام به قرآن و سنت نبوی، به خوبی در نهج البلاغه منعکس است. روبرو شدن ایشان با بدعت ها و تصورات مصلحت اندیشانه ی کسانی که معتقد بودند اسلام ناقص است و آنان باید تکمیلش کنند، نشانگر همین نگرش در امام است. وفاداری شخصی به سیره ی نبوی، زندگی ساده، حفظ و حراست از قرآن و حدیث همه نشان از وجود این نگرش در امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام دارد. برای توجیه این برخوردهای متفاوت - و همچنین به عنوان محصول این قبیل برخوردها با دین - میتوان به مسأله ی ایجاد شبهات در دین اشاره کرد. حتی کم مانده بود که قران را هم ضایع کنند وجود شبهه در شناخت دین و این که کدام نگرش درست است، زمینه اختلاف و فتنه را در جامعه فراهم می کند که کرد.
پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله گروهی تلاش کردند تا با نسبت های خویشاوندی که با رسول خاتم داشتند و بدون توجه به آینده ی پیش رو، بر اساس سلیقه شخصی خویش اسلام را پیش ببرند.
سنت گرایی
سنت یافتن یک سری از تعلیمات خلفا پیش از حکومت امیرالمونین موضوعی اساسی در تاریخ اسلام است. مشکل اساسی حکومت امیرالمونین هم همین سنت های نابجا و غلطی بود که پس از پیامبر در میان مردم به ودیعه نهاده شد!!. «سنّت» به معناى شیوه و سیره است؛ مى گویند «سَنَّ الماء؛ آب را پیاپى و آسان ریخت»، «سَنَّ السَّبیل؛ در راه حركت كرد» و «سَنَّ رسولُ اللّه صلى اللّه علیه وآله كذا؛ یعنى رسول خدا صلى اللّه علیه وآله این امر را تشریع و آن را آیین قرار داد». (3)اهل شرع معتقدند كه سنّت نبوى شامل سخن، فعل و تقریر رسول خدا صلى اللّه علیه وآله مى شود و به همین جهت در ادلّه شرع مى گویند: كتاب و سنّت یعنى قرآن و حدیث. پیامبر از خویش سنت های نیکویی برجای گذاشت و آن چیزی بود که بر اساس مراد خداوند یکتا رقم می خورد اما با وجود آنکه رسول اکرم از وقوع اختلافات فراوان در دوران پس از خود، خبر داده و آن گاه با استفاده از كلمه «فعلیكم» به تمامى افرادى كه آن دوران را درك مى كنند، دستور داده از سنّت ایشان و سنّت خلفاى پس از ایشان پیروى كنند. بنابراین، در همه متون آمده است: «هر كدام از شما كه پس از من زنده بمانید اختلافات فراوانى را خواهید دید، پس به سنّت من و سنّت خلفا… تمسّك جویید». آنان که خلیفه 12 گانه امام را می شناختند، افرادی مانند ابوذر و عمار و مقداد و غیره بر سنت رسول خدا استوار ایستادند و اما آنان که در پی قدرت طلبی و سهم خواهی خویش بودند بدون آنکه اهتمامی به دستور رسول خدا داشته باشند به تحریف خلفای پس از پیامبر پرداختند.(4)
نتیجه آن شد که تعلیمات پیامبر که از آن به عنوان سنت حقیقی یاد می شود به مرور زمان به ورطه فراموشی سپرده شود و مردم آن چنان که شایسته است مقام خلافت حقیقی را نشناسند و بعد از آن ماجرای مهم تاریخی هر یک از خلفای دوازده گانه پیامبر یکی پس از دیگری رقم بخورد.
پی نوشت ها:
1. حلیة الأولیاء: 2 / 17
2. عارضة الأحوذى: 10 / 145
3. النهایة: 2 / 368
4. تاریخ طبری، ج 2، ص164منبع:http://www.shahrekhabar.com/cultural/148019316049777