دعای جالبی که عالم معروف از خدا خواست...
خاطرات حاج آقا قرائتی
حجت الاسلام قرائتی در کتاب خاطراتش میگوید: در سنین جوانى خدمت آخوند ملاعلى همدانى رسیدم و از ایشان سؤال کردم که «اگر شما بدانید دعاى مستجابى دارید چه چیز از خدا میخواهید؟ فرمود: اینکه خداوند من را بیامرزد. خیلى تعجّب کردم و تصور کردم که این عارف و عالم بزرگ چه خواهش و دعاى سادهاى دارد و حال آنکه در ذهن خودم دعاهاى بزرگ بزرگى میپروراندم، ولى الآن که بیش از ۵۰ سال سن دارم با آن همه مسئولیّت و مطالعه و کتاب و رادیو و تلویزیون و… به این نتیجه رسیدهام که خواسته آن بزرگوار، یعنى عاقبت به خیرى، بزرگترین خواسته من نیز هست.»
او در بخش دیگری از خاطراتش به یک قرار با امام رضا(ع) اشاره میکند و مینویسد: «یک سال براى زیارت به مشهد مقدّس رفتم. در حرم با حضرت رضاعلیهالسلام قرار گذاشتم که من یک سال مجّانى براى جوانها واقشار مختلف کلاس برگزار میکنم و در عوض امام رضاعلیه السلام نیز از خدا بخواهد من در کارم اخلاص داشته باشم.
مشغول تدریس شدم، سال داشت سپرى میشد که روزى همراه با جمعیّت حاضر در جلسه از مسجد بیرون میآمدم، طلبهاى که جلو من راه میرفت نگاهى به عقب کرد، با آنکه مرا دید، به راه خود ادامه داد! من پیش خود گفتم: یا به پشت سر نگاه نکن یا اگر مرا دیدى تعارف کن که بفرمایید جلو! ناگهان به یاد قرار با امام رضاعلیهالسلام افتادم، فهمیدم اخلاص ندارم، خیلى ناراحت شدم. با خود گفتم که قرآن در مورد اولیاى خدا میفرماید: «لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً»( انسان، ٩ ) آنان نه مزد میخواهند و نه انتظار تشکر دارند. من کار مجّانى انجام دادم، ولى توقّع داشتم مردم از من احترام کنند!
خدمت آیتاللَّه میرزا جواد آقا تهرانى رسیدم و ماجراى خود را تعریف کرده و از ایشان چارهجوئى خواستم. یک وقت دیدم این پیرمرد بزرگوار شروع کرد به گریه کردن، نگران شدم که باعث اذیّت ایشان نیز شدم، لذا عذرخواهى کرده و علّت را پرسیدم. ایشان فرمود: برو حرم، خدمت امام رضاعلیه السلام و از حضرت تشکّر کن که الآن فهمیدى مشرک هستى واخلاص ندارى، من از خود میترسم که در آخر عمر با ریش سفید در سنّ نود سالگى مشرک باشم و خود متوجّه نباشم.
منبع: