درمانِ بیقراری و عدم تمرکز
? درمانِ بیقراری و عدم تمرکز
یکی از دلایل بیقراری، عدم تمرکز فکری؛ و عدم تمرکز ناشی از تشویش؛ و آن هم به ضعفِ اراده بر میگردد. {انسان} باید در جهت تحکیم اراده قدم بیشتری بر دارد. اراده که باشد، قدرتِ نگهداشتنِ نیتی که دارد را پیدا میکند. برای تحکیم اراده هم آنچه –پس از توکل به خدا و توسل به أئمه(ع)- بیش از همه اهمیت دارد، نظم است.
حتی اگر نظم سیّال{شناور} باشد؛ مانند اینکه فردی غذا خوردنش را با همسرش تنظیم کند، و برنامهاش این باشد، -« اَلْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ »{پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، الکافي، جلد۴، صفحه۱۲}- هر ساعتی که باشد برایش فرقی نمیکند. برخی امور هم ساعت مشخص دارد، مثل اینکه هر روز ساعت هشت کلاس دارد؛ اگر در هفته یکبار تأخیر داشته باشد، یعنی از جهت اراده ضعیف است.
اگر انسان بینظم باشد، در هیچ جهتی به کمال نمیرسد. کسی که برنامه ظاهری زندگی مثل شرکت در کلاسِ درس سر یک ساعت مشخص را نتواند رعایت کند، چگونه میتواند برنامه بندگی داشته باشد، که نامحسوس است؟!
مرحوم آقای سعادتپرور(ره) میفرمودند نظم و برنامهریزی را از امور ظاهری، و چیزهای کوچک شروع کنید؛ مثلا جورابتان را در جای ثابتی بگذارید، تا برای خروج از منزل دنبالش نگردید! و یا اگر برق رفت، در همان تاریکی بتوانید جای فلان کتاب را در قفسه پیدا کنید!
بعد از نظم در امور ظاهری، شروع کند به برنامهریزی برای امور نامحسوس و معنوی؛ مثلا اینکه پنج روز-چهل روز هم نه!- بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخواند، و یا یک وقتی در روز را بنشیند و فکر کند …
خود ایشان –که بنده از نزدیک با ایشان ارتباط داشتم- نظم عجیبی داشت؛ هیچ ساعتی از ساعات، و هیچ فعلی از افعالش را سعی میکرد هدر ندهد. نظم عملی که از ایشان دیدم، فوقالعاده بود. خودشان میفرمودند اگر نظم نبود، این کارها (اشاره به آثار مکتوب و ارتباط با شاگردان و …) اینطور پیش نمیرفت. البته استثنائاتی هم هست، و برخی در جهت خاصی از زندگی نظم دارند و به نتایجی هم میرسند…
? بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم استاد سعادتپرور(ره)