لحظه مجروحیت یا شهادت، از لحظات نابی است که در طول ۲ هزار روز جنگ، بارها در جبههها رخ داده است. در این شماره به گفتگو با جانباز محمدحسن مرادی پرداختیم تا گذری کوتاه به خاطره او از دفاع مقدس و چگونگی جانبازیاش بپردازیم. متن زیر روایتهای این جانباز ۷۰ درصد است که پیش رو دارید.
روضههای مادر
تا آنجا که یادم میآید، مادرم روزهای شنبه در خانهمان مراسم روضه برگزار میکرد. روضهخوان این مراسم هم کسی نبود جز پدرم که عاشق اهل بیت بود و با صدای دلنشینش، مرثیه و مدح امام حسین (ع) و اهل بیت را میخواند. من سال ۱۳۴۳ در چنین خانواده مذهبی و اهل حلال و حرام به دنیا آمدم و رشد کردم. شش برادر و سه خواهر بودیم که والدینمان سعی میکردند ما را با محبت اهل بیت تربیت کنند.
اسفند ۶۲
از نوجوانی به بسیج علاقه داشتم. فضای پایگاهمان در سالهای جنگ طور دیگری بود. جوی معنوی بین بچهها وجود داشت که همه را به سمت جهاد و حضور در جبههها جذب میکرد. من به دلایل مختلف نتوانستم تا ۱۹ سالگی به جبهه بروم. اسفند سال ۶۲ بود که یک بار بعد از امور جاری بسیج، فرمانده پایگاه گفت: بچهها بعد از نماز جماعت در پایگاه بمانید که کارتان دارم. ماندیم و بعد از کمی صحبت و مقدمه، گفت قرار است عملیات بزرگی در جنوب انجام شود و مقدماتش هم انجام گرفته است. منظورش عملیات خیبر بود که در اسفند ۶۲ انجام شد و عملیات بسیار سختی بود.
فرمانده از ما خواست هر کدام که میتوانیم رهسپار شویم و در این عملیات حضور پیدا کنیم. من آن موقع محصل بودم. بدون اینکه با مدرسه هماهنگ کنم، ساکم را بستم و راهی مناطق عملیاتی شدم.
اعتراف به ترس
بعد از اعزام طولی نکشید که به خط مقدم رفتیم. من در آمبولانس مشغول شدم و بیسیمچی بودم. از آن جایی که به سرعت وارد منطقه عملیاتی شدیم و اولین بارم بود، ترسیده بودم. داخل آمبولانس از وقایع بیرون خبر نداشتم، ولی سر و صداهای انفجار و شلیک گلولهها گوشهایم را پر کرده بود و باعث شده بود ترس تمام وجودم را فرابگیرد. ما در منطقه طلائیه بودیم. در یک جایی از آمبولانس پیاده شدیم و پشت خاکریزی پناه گرفتیم. آنجا گلولههای دوشکای دشمن را میدیدم که ۱۵ تا ۱۵ تا ۲۰ تا ۲۰ تا به سمتمان میآمدند و از روی سرمان عبور میکردند. باید به مجروحان رسیدگی میکردیم و تا آنجا که میشد پیش میرفتیم و به داد رزمندههای زخمی میرسیدیم. اینجا دیگر باید ترس را کنار میگذاشتم و به کارم فکر میکردم. هرچند ترس رهایم نمیکرد، ولی من او را رها کردم و تنها به نجات رزمندهها فکر میکردم.
قوس جنگنده
ناگهان متوجه شدم دو جنگنده دشمن روی سرمان ظاهر شدند. نمیدانم چرا چشم از آنها برنمیداشتم. دیدم یکی از آنها به جایی میآید که من بودم و دیگری به سمت خاکریزی میرفت که تعداد دیگری از بچهها آنجا موضع گرفته بودند. تجربه نداشتم، اما فهمیدم که قوس هواپیما به خاطر ماست و عنقریب مورد اصابت راکتهایش قرار میگیریم. یکهو زمین و زمان بههم ریخت. به هوا بلند شدم و روی زمین افتادم. در همین لحظه آرامش عجیبی تمام وجودم را فراگرفت. حالت عادی نداشتم. یکی از رزمندهها آمد بالای سرم و گفت تو هنوز وقت داری. بعد مثل یک بچه بغلم کرد. متعجب بودم که چطور این طور راحت مرا در آغوش گرفت. متوجه نبودم که هر دو پایم قطع شده است. گفتم مرا زمین بگذار. اول توجهی نکرد و بعد من را زمین گذاشت. فکر میکردم بیشتر از چند قدم من را جابهجا نکرده است. اما بعدها متوجه شدم او بیش از ۳۰۰ متر من را جابهجا کرده و جانم را نجات داده است. بعد هیچ چیزی متوجه نشدم تا اینکه چشمهایم را باز کردم و دیدم در بیمارستان هستم در حالی که هر دو پایم قطع شده است.
از آن لحظه به بعد دیگر نتوانستم روی پاهایم راه بروم، اما همیشه این فکر مرا خوشحال میکند که اگر ما از پا افتادیم ایران از هجوم دشمن سر خم نکرد و سربلند ایستاد.
منبع: روزنامه جوان
وقتی انسان ها از هم دور می شوند صدای یکدیگر را نمی شنوند مثلاپدرو مادر به مشهد مقدس مسافرت کرده اند فرزندان وبستگان برای اینکه ازحال ان ها باخبر شوند با ان هااز راه دور تلفنی سخن می گویند
یادر مواقع اضطرار به هم زنگ می زنند وهر خانه ای شماره تلفن مخصوصی دارد که می شود باان شماره با اهل خانه صحبت کرد اما خداوند مهربان ورحیم هیچ گاه از ما دور نمی شود تا مجبور باشیم بااو تلفنی حرف بزنیم در سوره ابرایم می خوانیم {پروردگار من شنونده و براورنده دعا است خدا همه جا است ،
هر وقت انسان دلش خواست می تواند با او حرف بزند ،راحت،داد و فریاد نمیخواهد ،اوخیلی عاشق بندگانش است و به حرف هایش گوش میدهد.
در هر زمان و هرجا میتوانیم با خداوند مهربان سخن بگوییم و رابطه طرفینی بر قرار کنیم.
منبع/ کتاب جوانان می خواهند بدانند/نویسنده/مهدی سرلک
حضرت ولی عصر (ارواحنافداه)در یکی از تشرفات پس از شکوه و گلایه از وضعیت حجاب و فرهنگ با مظلومیت تمام فرمودند:(دل مادرم زهرا (علیه السلام)از پهلویش شکسته تر است!)و بعد از این کلام،آن حضرت گریه کردند.
در اینجا امام زمان (ارواحنافداه)فرمودند:(دل مادرم از پهلویش شکسته تر است)و در جای دیگر حضرت زهرا (السلام علیها)خطاب به علامه می جهانی که از آن حضرت پرسیده بود احوال شما چطور است،فرموده بودند:
«دلی شکسته تر از من در آن زمان نبود در این زمان دل فرزند من شکسته تر است»
این فارسی را حضرت فاطمه (السلام علیها)در مظلومیت خود و فرزندش حضرت مهدی (علیه السلام)خوانده و از طریق مرحوم علامه سید محمد حسین میر جهانی طباطبایی(رحمه الله)به ما رسانده اند تا شاید ما تکانی بخوریم و از خواب غفلت بیدارشویم.
به طوری که مراقب باشیم تا عمل ناشایستی از ما سرنزند و به و ضعیت حجاب زنان در جامعه و اوضاع فرهنگی کشور مخصوصا در مدارس و دانشگاه ها با جدیت کامل رسیدگی نماییم.
منبع / کتاب درد دل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
تاکنون آثار متعددی درباره اینکه چطور استعداد شاعری خود را بر کاغذ بیاورید، منتشر شده است؛ کتابهایی که هرکدام تلاش کردهاند تا تکنیکهای شاعری و شعر را به علاقهمندان و هنرجویان آموزش دهد. نگارش این دست از آثار سابقه دیرینی در ادب فارسی دارد؛ از کتابهایی که به آموزش فنون بلاغی پرداخته تا آثاری که تکنیکهای وزن شعر و … را دستهبندی و ارائه کردهاند.
شعر از جمله هنرهای پرمخاطب در دوران معاصر است. گاه میتوان با یک تکبیت و یا حتی با یک مصراع، مخاطبانی را سالها با خود همراه کرد و در ذهن و زبان آنها ماندگار شد. با توجه به افزایش اقبال به شعر در سالهای اخیر و همچنین تأثیر فضای مجازی بر سلامت شعر، برخی از کسانی که دستی بر آتش دارند تلاش کردند تا با برگزاری کارگاههای آموزشی یا انتشار کتاب، شاعران جوان را در این مسیر یاری رسانند. وجود مشکلات گوناگون در حوزههای مختلف به ویژه زبان، گاه کارشناسان و شاعران را نگران کرده است؛ به طوری که برخی از آنها معتقدند که هرچند کمیت شعر در سالهای اخیر رو به گسترش است، اما کیفیت شعر فارسی نیز در حرکتی معکوس هر ساله تنزل مییابد.
کتاب «تار و پود»، نوشته سیدمهدی موسوی، از جمله تازهترین آثاری است که در حوزه آموزش فن شعر منتشر و روانه کتابفروشیها شده است. نویسنده در این اثر تلاش دارد تا با روشی کارگاهی، چکیدهای از تجربیات خود را در اختیار مخاطبان قرار دهد. ساختار کتاب نیز بیشتر از آنکه به شرح مفاهیم و دستهبندی اطلاعات بپردازد، با ارائه نمونههای متعدد و همچنین با بهرهگیری از شعر شاعران موفق، کارگاهی خواندنی را برای مخاطب ارائه کند.
در جلد اول این کتاب که پیش از این منتشر شده بود، تلاش شد مبانی نظری شعر و شگردهای شاعرانه با روشهای کارگاهی تلفیق شود. در جلد دوم بنا بر آن است فضایی صرفاً کارگاهی تدارک دیده شود تا از این رهگذر، برخی از ریزهکاریها و فنون شاعرانه در مقام عمل تحلیل و بررسی شود؛ به همین دلیل این مجموعۀ کارگاهی در پنج فصل تنظیم شده است.
موسوی در مقدمه این کتاب راجع به موضوع فصلهای «تار و پود» مینویسد: در جلد اول این کتاب، تلاش شد مبانی نظری شعر و شگردهای شاعرانه با روشهای کارگاهی تلفیق شود. در این جلد، بنا بر آن است فضای صرفاً کارگاهی تدارک دیده شود تا از این رهگذر، برخی از ریزهکاریها و فنون شاعرانه در مقام عمل، تحلیل و بررسی گردد. به همین دلیل این مجموعه کارگاهی، در پنج فصل تنظیم شده است.
در فصل اول(بازآفرینی شعر) سر وقت اشعاری رفتهایم که گرفتار کاستیها و سستیهای زبانی و موسیقیاییاند یا پرداخت ضعیفی دارند و از انسجام شایستهای بهرهمند نیستند؛ سپس تلاش شده است که با پیشنهادهای ساده و ملموس، این کاستیها برطرف گردد و مخاطب، مستقیم در جریان شعر قرار گیرد و فرایند بازآفرینی یا حک و اصلاح آن را به طور عینی و شفاف دریابد.
در فصل دوم(از کوشش تا کشش شاعرانه)، برای هر شگرد شاعرانهای سرمشقی انتخاب کردهایم تا علاقهمندان از روی آن به تمرین بپردازند و کنشگرانه شگردهای ادبی را مشق کنند و با کوشش شاعرانه، رفتهرفته به کشش و جوشش شاعرانه دست یابند.
در فصل سوم(مشق جانشینی و همنشینی)، اشعار و ابیاتی از برخی شاعران انتخاب و با حذف کلمه یا عباراتی از این اشعار، جایگزینهایی پیشنهاد شده و در ادامه، این پیشنهادها با سروده شاعر سنجیده و ارزیابی گردیده است. در فصل چهارم(بازآرایی شعر) نیز، از برخی شاعران تقاضا شده است تا نمونه شعرهایی را که پس از سرودن، بازبینی و بازآرایی کردهاند، در اختیارمان بگذارند.
پس از مقایسه نمونههای اولیه با نمونههای اصلاح شده، به اختصار توضیح دادهایم که با این بازآرایی، چگونه شعری به کمال مطلوبتری نائل شود. در فصل پنجم(حکایتها و روایتهای کارگاهی شعر)، خاطرات و یادداشتهای کارگاهی برخی از شاعران نقل شده است تا نشان دهیم که گاهی پیشنهادهای اساتید یا دوستان شاعر، چگونه میتواند به آراستن و پیراستن شعر یاری برساند.
کتابستان معرفت جلد دوم «تار و پود» را در هزار نسخه و در 248 صفحه منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
به دلیل آشنایی بیشتر و تلمذ در پیشگاه پروردگار الهی و ائمه معصومین، هر روز یک حدیث از معصومین (علیه السلام) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت منتشر میشود.
امام باقر علیه السلام:
ایّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ فَإنَّهُما مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ؛
امام باقر علیه السلام: از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز که این دو کلید هر بدى اند.
منبع:
[ تحف العقول، ص ۲۹۵.]