چرا در مفاتيح الجنان شروع دعاهاي ايام هفته با دعاي روز يكشنبه است؟
بنابر روايات، خدا خلقت را از روز يك شنبه شروع كرده، خلقت شش روز طول كشيده و در
آخر روز جمعه به آخر رسيده، روز شنبه خلقت قطع و تمام شده( سبت كه نام روز شنبه
است، به معناي تمام شدن خلقت بوده، معمولا چون بعد از تمام شدن كار به استراحت
پرداخته مي شود، به معناي استراحت هم استعمال مي گردد).
لذا مرحوم شيخ عباس قمي هم دعاهاي روزها را از روز يك شنبه شروع كرده است.
منبع:
.تفسير الميزان،ج12،ص368
در وجه نامگذارى على(علیه السلام) به «ابوتراب» و زمان و مكان آن اختلاف نظر وجود دارد. از مجموع روايات استفاده مى شود در مكانها و زمانهاى مختلف پيامبر(صلی الله علیه و اله) به طور مكرّر على(علیه السلام) را با كنيه «ابوتراب» خطاب مي كرد و اين كنيه را پيامبر(صلی الله علیه و اله) به على(علیه السلام) داده است.
در اين جا به دو مورد اشاره مى شود:
1- پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) با گروهى از يارانش در نيمه جمادى الاولى سال دوم هجرى به تعقيب كاروان قريش كه به سرپرستى ابوسفيان عازم شام بود، تا نقطه اى به نام (عشيره) پيش رفتند، اما اثرى از كاروان قريش نيافتند. در يكى از روزها كه در عشيره بودند، پيامبر بر بالين على(علیه السلام) و عمار آمد، ديد خوابيده اند و بر سر و صورت على(علیه السلام) خاك نشسته است.
حضرت آن دو را با مهربانى و ملاطفت بيدار كرد و خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «اى ابوتراب (آغشته به خاك) برخيز! آيا نمى خواهى شقى ترين مردمان روى زمين را به تو خبر دهم! يكى به نام احمير (لقب قدار بن سالف) است كه ناقه صالح پيامبر را پى كرد. ديگرى كسى است كه شمشير بر فرق تو مى زند و محاسن تو را به خون سرت رنگين مى كند».(1) از آن پس على(علیه السلام) ميان مسلمانان به ابوتراب معروف گرديد. اين كنيه را حضرت على(علیه السلام) بسيار دوست مى داشت، زيرا پيامبر او را به چنين كنيه اى خطاب كرده بود.(2)
2- عباية بن ربعى در وجه ديگر اين نامگذارى مى گويد: به ابن عباس گفتم: چرا رسول خدا على(علیه السلام) را »ابوتراب« ناميد؟ گفت: چون على صاحب زمين است و پس از پيامبر(صلی الله علیه و اله) حجت خدا بر اهل زمين است و به وسيله او زمين و آرامش آن باقى است، از اين رو او را «ابوتراب» ناميد.
از رسول خدا شنيدم: «وقتى روز قيامت به پا مى شود، آن قدر ثواب و كرامت نصيب شيعيان على(علیه السلام) مى شود كه كفار با ديدن اين صحنه مى گويند: اى كاش ما از خاك، يعنى از شيعيان على بن ابى طالب بوديم».(3)
منبع:
1- كامل ابن اثير، ج 1، ص 522؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 133.
2- اصغر ناظم زاده، مظهر ولايت، ص 38.
3- همان، ص 38 - 39.
کاروان اسیران کربلا، پس از واقعه عاشورا به کوفه برده شدند و در دروازه شهر کوفه، حضرت زینب (سلام الله علیها) اولین خطبه خود را در رسوایی دشمنان خواند و پس از آن، در مجلسی که یزید برای نشان دادن قدرت خود، و اعلام پیروزی فراهم کرده بود، حضرت زینب (سلام الله علیها) بار دیگر خطبهای خواندند که باعث رسوایی دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) شد.
در مجلسی که یزید فراهم کرده بود پس از آنکه اسیران در مقابل یزید حاظر شدند، سرهای شهیدان کربلا را وارد کردند که حضرت زینب (سلام الله علیها) با صدای محزون و اندوهگینی گفت: «یا حُسَیْناهُ! یا حَبیبَ رَسُولِ اللهِ! یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنى، یَابْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهَ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى»؛ «اى حسین اى محبوب رسول خدا، اى پسر مکه و منا، اى پسر فاطمه زهرا، بانوى همه زنان جهان، اى پسر دختر (محمد) مصطفى.» راوی ماجرا نقل میکند که با این ندای زینب (سلام الله علیها) حاظران گریستند.
پس از آن، یزید با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین (علیه السلام) مىزد. ابو برزه اسلمى که از یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، خطاب به یزید اینگونه گفت: «اى یزید! آیا با خیزران به دندان حسین فرزند فاطمه مىزنى؟!، من دیدم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر لب و دندان حسین (علیه السلام) و برادرش حسن (علیه السلام)، فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بوسه میزد و اینگونه خطاب میکرد: «اَنْتُما سَیِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّهِ، فَقَتَلَ اللهُ قاتِلَکُما وَلَعَنَهُ، وَاَعَدَّلَهُ جَهَنَّمَ َوساءَتْ مَصیرا»؛ شما دو نفر، سرور جوانان اهل بهشتید، خداوند قاتل شما را بکشد و مورد لعن قرار دهد و براى او جهنم را فراهم ساخته و چه بد جایگاهى است.» سخنان ابوبرزه اسلمی، یزید را خشمگین کرد و دستور داد که او را از مجلس خارج کنند تا باعث رسوایی بیشتر نشود.
یزید که سرمست از باده غرور بود و گمان مىکرد در کربلا پیروز شده، این اشعار را که نشانهای از عدم ایمان او بود خواند:
لَیْتَ اَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا *** جَزِعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَْسَلْ
فَاَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** ثُمَّ قالُوا یایَزیدُ لاتَشَلْ
لَسْتُ مِنْ خِنْدَفَ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ *** مِنْ بَنی اَحْمَدَ، ما کـانَ فَعَلْ
کاش بزرگان من که در جنگ بدر، کشته شده بودند، امروز مىدیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است. در آن حال، از شادى فریاد مىزدند و مىگفتند: اى یزید! دستت درد نکند!؛ من از فرزندان خندف نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.
پس از خواندن این اشعار توسط یزید، حضرت زینب (سلام الله علیها) برخاست و خطبه را شروع کرد:
فَقَامَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَقَالَتْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» (سوره روم، آیه ۱۰)
أَظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَیْهِ وَ بِکَ عَلَیْهِ کَرَامَةً وَ أَنَّ ذَلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَیْثُ رَأَیْتَ الدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِینَ صَفَا لَکَ مُلْکُنَا وَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِیتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ. سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِیٌّ وَ کَیْفَ یُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَکْبَادَ الْأَزْکِیَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ وَ کَیْفَ یَسْتَبْطِئُ فِی بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَیْنَا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَئَانِ وَ الْإِحَنِ وَ الْأَضْغَانِ ثُمَّ تَقُولُ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ.
«لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً؛ ثُمَّ قَالُوا یَا یَزِیدُ لَا تُشَلَ» مُنْتَحِیاً عَلَى ثَنَایَا أَبِی عَبْدِ اللَّهِ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَنْکُتُهَا بِمِخْصَرَتِکَ وَ کَیْفَ لَا تَقُولُ ذَلِکَ وَ قَدْ نَکَأْتَ الْقَرْحَةَ وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَةَ بِإِرَاقَتِکَ دِمَاءَ ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ نُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأَشْیَاخِکَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُنَادِیهِمْ فَلَتَرِدَنَّ وَشِیکاً مَوْرِدَهُمْ وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّکَ شَلَلْتَ وَ بَکِمْتَ وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا فَرَیْتَ إِلَّا جِلْدَکَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَکَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِمَاءِ ذُرِّیَّتِهِ وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِی عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَیْثُ یَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُمْ وَ یَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ یَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ حَاکِماً وَ بِمُحَمَّدٍ ص خَصِیماً وَ بِجَبْرَئِیلَ ظَهِیراً وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِینَ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا وَ أَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ وَ أَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ لَکِنَّ الْعُیُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّیْطَانِ الطُّلَقَاءِ فَهَذِهِ الْأَیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْکَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاکِی تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِیکاً مَغْرَماً حِینَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ.
فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ فَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِیدَ وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.
ترجمه خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید به این شرح است:
«زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: «سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.» ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک»
آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی: «فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل»
و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی.
بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می کند پراکندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.
و بزودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و در یابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است.
چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.»
منابع:
بحارالانوار، مجلسی
مقتل الحسین، ابومخنف، ترجمه سید علی محمد موسوی جزایری
امام کاظم(علیه السلام) در حدیثی به کمترین ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) اشاره میکنند.
«اگر مردم ارزش و پاداش زیارت حسین(علیه السلام) را بدانند، از اشتیاق قالب تهی کرده و از حسرت فراوان جانشان متلاشی خواهد شد»، این سخن امام باقر(علیه السلام) نشان میدهد که ارزش این زیارت به چه اندازه است و ترک آن چه حسرتی در پی دارد. علاوه بر این، ثواب و پاداش بسیار زیاد و عجیبی در دنیا و آخرت برای زوّار امام حسین(علیه السلام) بیان شده است.
در همین راستا به حدیثی از امام کاظم(علیه السلام) دربارۀ ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) اشاره میشود:
* قَالَ أَبُوالْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام):
أَدْنَى مَا یُثَابُ بِهِ زَائِرُ أَبِیعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) بِشَطِّ الْفُرَاتِ إِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ؛
کمترین آنچه از ثواب که به زائر اباعبدالله علیهالسلام کنار نهر فرات داده میشود، آنگاه که حق و حرمت و ولایت او را بشناسد، این است که آنچه از گناهان پیش فرستاده و بعداً میفرستد، گناهان گذشته و آینده او آمرزیده میشود.
* اربعین پیشِروست، خود را آماده کنیم.
منبع:
الکافی/ ج4/ص582
اخلاص (استاد قرائتي)
به مرحوم مطهري گفتم ميخواهم از گروه تفسير نمونه جدا شوم، چون اخلاص ندارم؛ گفت: چطور؟ گفتم: چون وقتي تفسير نمونه چاپ ميشود من صفحه اول آن را نگاه ميكنم ببينم نوشته شده به قلم دانشمندان محسن قرائتي و …، چون من دنبال اسمم ميگردم معلوم ميشود كارم براي خدا نيست. مرحوم مطهري به من گفت:
*استادي به شاگردش نصيحت ميكرد كه نسبت به كارها را ولو اخلاص هم داشته باشي عجله نكن، مثل قضاوت بعضي كارها را اگر اخلاص داشتي انجام بده مثل عبادت، بعضي كارها را ولو اخلاص هم نباشد انجام بده مثل تبليغ؛ تبليغ مفيد است منتهي با اخلاص اثرش بيشتر ميشود و ذخيره قيامت هم است. اگر اخلاص هم نبود براي مردم مفيد است.
*زمان شاه رفتم زندان ديدن يكي از علما گفتم مرا نصيحت كن، هرچه فكر كرد چيزي يادش نيامد. گفت: همين كه من مطلبي يادم نميآيد بهترين نصيحت براي شماست. من خيلي مطالعه كردهام ولي چون يادداشت نكردهام، از گفتن يك جمله عاجزم. الآن كه از اينجا بيرون رفتي چند دفتر با موضوعات مختلف انتخاب كن و مطالب مربوط به هريك را جداگانه يادداشت كن. نتيجه اين كار دو سال پيش معلوم شد كه آيتالله استادي همه يادداشتهاي من را گرفت آورد مؤسسه در راه حق. 2400 سخنراني تايپ شد و در سيدي توشه تبليغ ارائه شد.
*در تبليغ از خدا اخلاص بخواهيد، ولي به وسوسه اينكه اخلاص ندارم دست از تبليغ برنداريد، هميشه قلم و كاغذ همراهتان باشد تا مطالب مفيد و جالبي را كه ميخوانيد يا ميشنويد يادداشت كنيد. طلبه الآن بايد دويست برابر طلبههاي قديم سواد داشته باشد. علامه تستري كتابي به نام اوائل و بدائع دارد كه معلوم است نتيجه يادداشتهاي پراكنده ايشان بوده است. الآن آنچه كه ايشان در طول سالها يادداشت كرده، شما با يك جستجوي كوتاه اينترنتي ميتوانيد به دست آوريد لذا بايد سواد ما هم چندين برابر تستريها باشد.
يك وقت خدمت آيتالله صافي بودم گفت: من براي يافتن سه حديث تمام كتاب تاريخ بغداد را خواندم (اين كتاب 17 – 16 جلد است و هر جلد آن 900 – 800 صفحه است) الآن شما با دانستن يك كلمه از يك حديث راحت ميتوانيد از نرمافزار آن را پيدا كنيد.
*اين شرايط استثنايي براي شما مهيا است، بايد از آن استفاده كنيد . كفران نعمت نكنيد. خداوند به خاطر دعاي حضرت عيسي براي حواريون مائده آسماني فرستاد، اما فرمود: اگر بعد از نزول اين مائده كسي كفر بورزد، او را چنان عذاب ميكنم كه احدي را آنگونه عذاب نكرده باشم.
منبع:
سایت اخلاقی وتهذیب حوزه های علمیه