تجربه نماز شب
مدتی بود نماز شب خوان شده بودم. یک شب قرار بود توی خونه تنها بمونم.
نماز شبمو خوندم و نگاهی به ساعت کردم.
دیدم ساعت چهار اذان هست و ساعت دوعه و من هنوز بیدارم!
خیلی میترسیدم نماز صبح خواب بمونم…گفتم نماز شبتو خوندی ولی نماز صبحت قضا میشه!
تصمیم گرفتم بیدار بمونم تا نماز.
تا ساعت 3 تحمل کردم و بعد دیدم دیگه واقعا نمیتونم…
چهار پنج بار ساعتمو کوک کردم روی تایمای مختلف و گوشیمم دور از دسترسم گذاشتم تا مجبور شم بیدار بشم.
با نگرانی توکل بخدا کردم و خوابیدم…
صبح با صدای اذان گوشیم،چشمای نیمه بستمو باز کردم و زنگ گوشی و اذان رو قطع کردم و دوباره چشمامو بستم که دوباره بخوابم…
که یهو یک صورت رو نزدیک صورتم دیدم که نگاهم میکرد و یکم با تندی گفت: پاشو دیگه…
یهو از جا بلند شدم و بجای ترس تمام ذرات بدنم احساس خوب و شیرینی داشتن..
و جالبتر اینکه به کلی خوابم پرید!
میدونستم یکی از ملائکه ای بوده که مامور بیدار کردنم شده، چون حضورش خیلی آرامش بخش بود و تا چند ساعت حس خیلی خوبی داشتم و میدونستم از برکات نماز شب هست این توفیقات…