تا ابد فاطمه ،فاطمه است...
السلام علیک ایتها الصدیقۀ الشهیده
تا ابد فاطمه فاطمه است.
«در مدينه پيچيد كه دختر پيامبر ميخواهد با مردم سخن بگويد، مردم گويي چند برابر گنجايش مسجد پيامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. براي ورود دختر پيامبر و ناموس كبراي الهي در ميان مردم و صحن مسجد، در گوشهاي از مسجد پردهاي آويختند، و فاطمه(س) در ميان زنان مؤمن و محترم آل هاشم كه در دو طرف او حركت ميكردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پيامبر گام برميداشت. مردم گويي صداي پاي پيامبر را ميشنيدند.گويي عالم ملكوت الهي به زمين آمده بود و با فاطمه گام برميداشت…
لحظههايي بس باشكوه و پرهيبت، و با اين همه، دردناك و دردزاد بود؛ لحظههايي كه اگر نبود، هيچ لحظهاي ازلحظههاي تاريخ به بلوغ مضموني و حماسي خويش نرسيده بود … فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستين جملههايي كه بر زبان راند مدينه منفجر شد، بلكه تاريخ، نه تنها مسجد… نالههاي سوزان مردم، سوز روحي و ژرف فاطمه را منعكس ميكرد و ديوارهاي شهر مدينه را ميسوزاند… و گريه امان خلق را بريده بود…
فاطمه چه گفت؟ قرآن - علي، عدالت - انسان .
مدينه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع …!
در آن روزها كه علي(ع) نميتوانست دست به شمشير ببرد، فاطمه(س) از سخن شمشيري ساخت _ آتش بيان و حقنشان _ كه هم خوني ريخته نشد، و هم حقيقت را تا ابد بر لوح زمانها و پيكره آباديها و مكانها ثبت كرد.
اگر فاطمه(س) نبود، يا اگر به اين قيام الهي اقدام نميكرد، امروز نه تنها از ارزشهاي اسلامي، بلكه از هيچ ارزش و فضيلتي چه بسا نشاني ليكن اين قيام قرآني و حماسه فاطمي، سبب شد كه علي(ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بيست و پنج سال، به روي كار آيد و بتواند شهر نمونه قرآني را بسازد.
فرياد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسين(ع) نيز طنينافكن شد، چنان كه روزي همان فرياد، از حنجره فرزند ديگرش مهدي موعود (عج) طنينافكن خواهد شد، و عدالت آفاقي و انفسي گستره زمين و آفاق زمان و عرصههاي زندگي انساني را خواهد گرفت… و اين است حقيقت جاودان رسالت محمدي … و اين است كه شيعه هماره فرياد ميزند:بعثت،غدیر،عاشورا،مهدی(عج)
قطره ای از اقیانوس فدک …..
خداوند را سپاس برآنچه نعمت داد و به قلبها الهام فرمود؛ و هرگونه نعمتي را ارزاني داشت و يكي پس از ديگري بر ما فرو ريخت نعمتهايي كه از شماره بيرون است و جزاي آنها را هرگز نتوان داد و نهايتش را نتوان فهميد…….
نعمتی همچون ارسال رسولش تا فرمان خود را تمام و كامل كند و اراده حتمياش را در مورد اجراي احكامش ظاهر سازد و تقديرات قطعياش را نافذ فرمايد. و چون ديد امتها فرقه فرقه شده و دينهايشان پراكنده گشته، هر دسته به دور آتشي جمع و به بت پرستي مشغولند و با اينكه خدا را مي شناسند منكر او شدهاند، لذا ظلمتها را با نور محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) روشن كرد و تيرگي قلبها را زدود و موانع را از جلو چشمها برداشت و مردم را هدايت فرمود و از گمراهي رهانيد و كوريها را به بينايي تبديل كرد و آنها را به دين قيم خود هدايت و به راه مستقيم دعوت فرمود..
نعمتی همچون قرآن صادقش که نور درخشان و چراغ تابناك است ،قرآني كه پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروياش كشاننده به سوي بهشت و حرفشنوايي از آن موجب رهايي است….
نعمتی همچون ايمان ،نماز ، زكات ، روزه ،حج ، عدل ،جهادوازهمه ارزشمندترنعمت اهل بيت (علیهم السلام)
ايهاالناس! بدانيد من فاطمه ام و پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. آنچه را كه ميگويم از اول تا به آخر صحيح است. نه سخن بيهوده ميگويم و نه كار ناروا انجام ميدهم
بدانيد من فاطمه ام ؛همسر علي ،همان که در راه خدا رنجها ديده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزديك و نسبت به اولياء خدا سرور بود. آستين همت را بالا زده، خيرخواه و كوشا و رنج ديده و زحمتكش بود در حاليكه شما در آسايش و رفاه بسر ميبرديد و به فكر خود بوديد. از نعمتها بهره مند و آسوده و بيخيال در كمين ما نشسته بوديد كه اوضاع چگونه ميچرخد و گوش بزنگ اخبار بوديد. در وقت استراحت زودتر از ديگران بر زمين مينشستيد و در موقع جنگ پا به فرار ميگذاشتيد.
پس هيهات بر شما، شما را چه شد و به كجا ميرويد؟ و چه بيراهه ميرويد! اين كتاب خداست پيش روي شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچمهايش برافراشته و دورباشهايش آشكار و فرامينش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداختهايد. آيا تصميم داريد به غير آن حكم كنيد؟! …….
آيا چنين پنداشتهايد كه ما را ارثي نيست؟ آيا از دستورات دوران جاهليت پيروي ميكنيد؟ كيست كه از خداوند بهتر حكم كند براي گروهي كه باور دارند. آيا نميدانيد؟ براي غاصبان فدك مانند خورشيد درخشان، واضح است كه من دختر پيامبرم و بايد از او ارث ببرم.
اي مسلمانان! من بايد براي گرفتن ارثم مغلوب شوم؟! آيا عهد كتاب خدا را كنار گذاشته، پشت سرتان انداختهايد در آنجا كه گويد «و سليمان از داود ارث برد .و آنجا كه داستان يحيي بن زكريا را بازگو مي كند كه ميفرمايد« پروردگارا از سوي خودت جانشيني به من ببخش كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد و آنجا كه ميفرمايد «بعضي از خويشان بر بعضي ديگر در كتاب خدا مقدم هستند»
و نيز آنجا كه ميفرمايد «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش ميكند كه پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و يا فرمود «اگر مالي را بهجاي گذارد، به طور شايسته براي پدر و مادر و نزديكانش وصيت كند و اين حقي است بر پرهيزكاران.» .
آيا گمان كردهايد كه مرا از پدرم نصيبي نيست و ارثي نميبرم و اصلا خويشاوندي بين ما نيست؟! آيا شما از پدرم و پسر عمم،علي، به عام و خاص قرآن داناتريد؟ پس اين شما و اين فدك، همچون شتر مهارشده و زين كرده!، يكديگر را در روز حشر خواهيم ديد. پس چه خوب داوري است خداوند، و چه خوب بزرگ و پيشوايي است محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده گاهي است قيامت، كه در آن روز نتيجه زيانبار عمل خود را خواهيد ديد…….وشما ای گروه انصار: اي جوانمردان و اي بازوان دين و ياران اسلام! اين چه چشمپوشي و سهلانگاري است كه در حق من روا ميداريد و نسبت به ظلمي كه به من ميشود در خواب غفلتيد؟! آيا پدرم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي فرمود: هر انساني در فرزندانش حفظ ميشود؟ (يعني اگر ميخواهيد جانب كسي را محترم بشماريد بعد از او به فرزندانش احترام كنيد.) چه زود اين عمل را انجام داديد؟ دست مرا از فدك كوتاه نموديد؟ و براي امري كه وقت آن نشده شتابان شديد؟
واما شماای گروه اوس و خزرج!وای برشما! آيا ميراث مرا ببلعند در حالي كه شما را ميبينم و صداي شما را ميشنوم و شما با هم جمع و پيوستهايد؟!.شما داراي افراد زياد و قدرت فراواني هستيد و سلاح جنگي و تجهيزات در دست شماست! درخواست من به شما ميرسد ولي جواب نميدهيد و فرياد من به گوشتان ميرسد ولي به فريادم نميرسيد. پس شما چرا بعد از روشني راه بيراهه رفتيد و چرا حق را پنهان كرديد، بعد از اينكه اٌشكار شده بود و چرا عقب گرد كرديد و بعد از ايمان مشرك شديد.
آيا شما با مردمي كه پيمان خود را شكسته و براي بيرون كردن پيامبر تصميم گرفتهاند، نميجنگيد با آنكه آنها اول جنگ را شروع كردهاند؟ آيا از آنان ميترسيد در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر ايمان آورده باشيد؟ (يعني چرا وقتي اين گروه غاصب خلافت، پيمان خود را شكستند و به عهدي كه درباره اميرالمومنين (عليه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نكردند، شما با آنها نميجنگيد و از اميرالمومنين دفاع نميكنيد؟
ای مردم، اين سخنان خروشي بود كه از جان برآمد و آهي بود كه از خشم برخاست، كاسه صبر لبريز، و عقدههاي سينه باز و حجت بر شما تمام شد. پس اين شما و اين شتر خلافت! لجامش را محكم بگيريد و بتازيد. اما بدانيد پشتش زخمي و پايش لنگ و عار و ننگش هميشگي است. نشان خشم الهي بر آن خورده و عيبش ابدي است.
خلافتي كه به آتش برافروخته الهي پيوسته، آتشي كه بر دلها احاطه كند؛ در حالي كه كليه اعمال شما در پيش چشم پروردگار است و به زودي ستمگران خواهند دانست كه در چه جايگاهي رجوع ميكنند. من دختر پيامبر شمايم كه شما را از عذاب سخت آينده بيم داد. پس هر چه ميخواهيد بكنيد. ما هم كار خودمان را ميكنيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.
منبع:
منتخبی از خطبه فدکیه (سخنان حضرت زهرا (س))