منظور از وحدت اسلامی، همکاری و تعاون پیروان مذاهب اسلامی براساس اصول مسلّم و مشترک اسلامی و اتخاذ موضع واحد برای تحقق اهداف و مصالح عالیه امت اسلامی و موضع گیری واحد در برابر دشمنان اسلام و احترام به التزام قلبی و عملی هریک از مسلمانان به مذهب خود است.وحدت اسلامی که معمار آن پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، یکی از عوامل مهم پیشرفت ها و پیروزی های پی درپی اسلام بوده است. بی شک پیامبر پس از تحمل سختی های بسیار که برخاسته از ایمان سرشار الهی او بود، توانست بین قبایل متفرق و متنازع عرب جاهلی، که برخی از آنها سابقه جنگ ها و نزاع های چند صد ساله داشتند، همدلی و الفت ایجاد کند و براساس وحدت اسلامی، تمدنی نو و جامعه ای نمونه بسازد.
منظور از وحدت اسلامی، وحدتی است که عامل قاطع پیروزی است. این نوع از وحدت، وحدت دل هاست و تحقق آن وابسته به عوامل مادی نیست و برخاسته از ایمان به توحید و معاد است، اما وحدت هایی که براساس منافع سیاسی، قومی و قبیله ای و طبقاتی و یا براساس عامل جغرافیایی است، وحدت حقیقی به شمار نمی آید و ازاین رو، پایدار نیست. سراسر سیره رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سرشار از وحدت بخشی بین مسلمانان و پرهیز از اختلاف و تفرقه است که از مشهورترین آنها ایجاد پیمان اخوت بین مهاجرین و انصار بوده است.
منبع:
محمد مقدس، تهران، مجمع تقریب، 1383، ص 218.
دلهای بیمار
شاید تجربه کرده باشید، اگر سگی گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان یا گوشت باشد، آیا به گفتن چخ رد میشود؟! چوب هم بلند کنی فایده ندارد او گرسنه است و چشمش به غذا است. چوبش هم بزنند فایده ندارد و دست بردار نیست. اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، با آن شامهی قوی که دارد چون میفهمد چیزی نداری تا گفتی چخ فوراً میرود.
دل ما نیز مورد نظر شیطان است، نگاهی به دل میکند، اگر آذوقهی او مانند حب مال و زر و زیور و شهرت و مقام و حسادت و بخل و … در آن باشد میبیند بهبه! چه جای خوبی برای او است، همانجا متمرکز میشود. اگر صدهزار بار هم «اعوذُ بالله مِن الشّیطانِ الرَّجیم» بگوییم به این چخها رد نمیشود، چون این دشمن خیلی سرسخت است. بلی اگر طعمهاش را دور کردی، آنگاه میبیند وسیلهی ماندن ندارد و با یک استعاذه فرار میکند.
منبع:
آیتالله دستغیب، استعاذه
به یکدیگر رحم کنید
رحمت خدا به کسی داده میشود که از رحمت حق در وجودش ظهوری باشد، اگر رحمتی در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار میشوی؛ آن وقت بگو «یا رب ارحم» خدایا! رحمم کن.
اما اگر خدای نکرده رحم نداری، نه به زن و بچه، نه به مشتری، نه به یتیم و زیر دستت رحم کنی.
هر طور هستی خدا نیز همین طور با تو معامله میکند. تا کرم در تو نباشد، توقع کرم از خدا غلط است. کرم خوب است یا بد؟ اگر بد است چرا میخواهی، اگر خوب است چرا نداری؟
منبع:
معارفی از قرآن،مرحوم دستغیب،ص 50
خوشحالم که خون عمار و یارانش به ثمر نشست و موجب قطع شجره ی خبیثه ی داعش و تکفیری در سوریه و عراق شد. زیرا وعده ی خدا حق است «انا فتحنا لک فتحا مبینا» یادمان باشد که چه بسیارند فرزندان شهدا که بعدها نام حلب و بوکمال و نبل الزهرا و موصل و……را روی صفحه ی اول دفترهاشان خواهند نوشت و با آن جمله خواهند ساخت. بابا در حلب یا … شهید شد.
نمی دانم شاید کلمه ی بابا، شاید کلمه ی شهید را با رنگ سرخ بنویسند. و نام مدافع حرم برای همیشه در خاطره شان حک شد.
آی مردم سوریه و عراق به خانه هاتان برگردید و بدانید دروازه های شهرتان به دست ابر مردی از تبار علی باز شد. او که در برابر بیرحمی ها ایستاد و پا پس
نکشید. به شهرتان برگردید و خانه هاتان را از نو بسازید. قدر این خاک را بدانید و یادتان باشد که تکه هایی از وجودمان در آنجا جا مانده است. برای بعضی پسر و برای بعضی پدر و برای بعضی همسر و برادر آب خورده است.
پس آرام گام بردارید چرا که اگر خوب بنگرید سرخی خون عزیزانمان را روی خاک شهرتان خواهید دید. قدر این خاک را بدانید که به پایش خونها ریخته شده و بهای بس سنگینی پرداخته شده است.
آی مردم سوریه و عراق به نظرم کنار دروازهی شهرتان تابلویی نصب کنید و روی آن بنویسید با وضو وارد شوید زیرا که شهر اغشته به خون شهیدانی است که دیگر خانواده هاشان چشم به راه مدافع حرمشان نیستند. پس به شکرانه ی این آزادی سجده ی شکر به جای آورید. حالا که به شهرتان برمیگردید دستخط عزیزانمان را که روی دیوارهای شهرتان سرود عشق نوشتند را پاک نکنید شاید روزی گذر ما به شهرتان بیفتد و یکبار دیگر دستخط عزیزانمان را زیارت کنیم.
والسلام
منبع:
دلنوشته مادر شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی (حاج عمار)
ای آشنای به ظاهر چشمان گناهکار من غریب،میشود دعوتم کنی به آستانت
ای آشنای غریب،
ای غریب الغربا، ای شمس الشموس و ای مولای من!
چرا با وجود گذر زمان وعدم معرفت این بنده گناهکار هنوزم کوچه های نیشابور، بوی کلام عطرآگین تو را دارد. هر روز که خورشید آستان خراسان که دیر می آیم وبی معرفت، سینه ریز زرینش را از شوق می درد و انبوه دانه های طلایی اش از فراز آسمان بر حَرَمت می پاشد، کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم تو پر می کشد و به سوی دانه های مِهری می رود که برایش می پاشی.دلم برای حرمت هوایی شده و پر میزند
منبع:
دلنوشته