معیشت و اقتصاد همیشه در اعصار مختلف جزء مسائل مهم و بحث برانگیز بوده است. همیشه عده ای مستغنی از اموال و ثروت و نعمت های دنیا هستند، و عده ای هم همیشه نیازمند و محتاج گذران حداقل های زندگی خود هستند.
بسیاری از مکاتب فکری سیاسی مانند مارکسیسم نیز برای پایان دادن به این دوگانه سرمایه دار و فقیر تشکیل شدند. اما تا به امروز هیچ یک از این مکاتب نتوانستند به عدالت اقتصادی و معیشتی روح تازه ای بدمند و پیکر بی جان قشر آسیب دیده و نیازمند را احیا کنند.
با همه این اوصاف آیا می شود امید و انتظار بر پایی حکومتی مبتنی بر اعتدال معیشتی و توسعه اقتصادی باشیم ؟
در گفتمان دینی انتظار چنین شرائطی نه تنها محال نیست بلکه قطعا و یقینا حکومتی خواهد آمد که به همه تبعیض ها پایان دهد و آن حکومت مهدوی است.عصر غ
رعایت تقوا عامل نزول برکات
در عصر ظهور، برکات آسمانی نازل می گردد و آسمان سخاوت خویش را به همه جهانیان نشان خواهد داد. محصولات زراعتی عمده ترین عنصر در رونق اقتصاد جوامع بشری محسوب می شود که خود وابسته و متوقف بر نزولات آسمانی و بارانهای مناسب فصلی است. طبق تصریح آیات و احادیث شریفه، رعایت تقوا، احکام الهی و اجرای عدالت و برابری و رفع ستم، تبعیض و بیدادگری، نزولات آسمانی را در پی خواهد داشت.
در آیه شریفه 96 از سوره اعراف می خوانیم:
«اگر مردم آبادیها، ایمان آورده و تقوا پیشه ساخته بودند، برکات آسمان و زمین را به روی ایشان می گشودیم.»
در عصر ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرج ) با توجه به حاکمیت اصل عدالت و برابری و اجرای دقیق احکام الهی برکل جهان هستی، رحمت الهی و برکات آسمانی در قالب نزول بارانهای مناسب فصلی، تجلی بیشتری پیدا خواهد کرد و زمینه رشد محصولات زراعتی فراهم خواهد شد.
از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمودند:
«امت من در زمان ظهور مهدی، به نعمتهایی دست می یابند که پیش از آن، در هیچ دوره ای دست نیافته بودند. در آن روزگار آسمان باران فراوان دهد و زمین هیچ رویدنی را در دل خود نگاه ندارد.»
تفاوت نیاز با احساس نیاز
طبق احادیث در زمان حکومت امام زمان علیه السلام مردم در دل خود احساس بی نیازی می کنند و هیچ کس احساس فقردر درونش نیست .
از قول پیامبر اکرم وارد شده که فرمود: « ویملأ الله قلوب أمه محمد صلی الله علیه و آله غنی ویسعهم عدله حتی یأمر منادیا ینادی ؛ یقول : من له فی المال حاجه ؟ فما یقوم من الناس الا رجل واحد ثم یأمر له بالمال فیأخذ ثم یندم ؛ [1] در دوران ظهور امام زمان، دل های امت پیامبر پر از بی نیازی می شود ، یعنی همه قلبا احساس بی نیازی می کنند و عدل امام زمان همه جا گسترش می یابد تا این که دستور می دهد تا منادی در میان جمعیت ندا کند که هر کسی هر چه احتیاج دارد بیاید و بگیرد ، هیچکس بلند نمی شود بگوید من احتیاج دارم غیر از یک نفر ، او بلند شده می گوید ، من احتیاج دارم ، این یک نفر که بلند شده مال را می گیرد بعد پشیمان شده می گوید می خواهم چه کنم ، همان را برمی گرداند»
نتیجه گیری
از آنجایی که در زمان ظهور حقائق عالم بر مردم منکشف می شود میزان دانش و به تبع آن میزان تقوا و عدالت مردم نیز افزایش می یابد و از همین رو در های برکت آسمان و زمین بر مردم باز می شوند.
همچنین زمین پس از ده ها قرن که حاکمی عادل به خود ندید، بالاخره حاکمی راستین و عادل و کارآمد را تجربه خواهد کرد.
به امید روزی که دولت کارآمد مهدوی بر سر کار بیاید.
احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی در آیات و روایات اسلامی برخوردار است و همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر در قرآن کریم، تصریح شده است.
در احادیث، در مورد احسان به والدین بسیار سفارش شده و از آزردن آنان نکوهش به عمل آمده است: پاداش نگاه رحمت به والدین، حج مقبول است. رضایت آن دو رضاى الهى و خشم آنانخشم خداوند است. احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مىکند و سبب مىشود که فرزندانمان نیز به ما احسان کنند.
یکی از آیاتی که به بیان نیکی به والدین پرداخته است آیه 15 سوره مبارکه احقاف است، بر همین اساس مفاهیم و تفسیر این آیه را از تفسیر نور حجتالاسلام محسن قرائتی برای عموم علاقهمندان میآوریم:
آیه 15 سوره «احقاف»
«وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِى أَنعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلَى وَالِدَىَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِى فِى ذُرِّیَّتِى إِنِّى تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّى مِنَ الْمُسْلِمِینَ»؛
ما انسان را سفارش کردیم که به والدین خود نیکى کند، مادرش او را با سختى حمل کرد و با سختى به دنیا آورد و دوران حمل تا ازشیر گرفتنش سى ماه به طول کشد، تا آنگاه که به رشد کامل رسد و چهل ساله شود، گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا نعمتى را که بر من و بر پدر و مادر من لطف کردى، شکرگزارى کنم و عمل شایستهاى انجام دهم که تو آن را بپسندى و فرزندانم را براى من صالح و شایسته گردان، همانا من به سوى تو بازگشته و از تسلیم شدگانم.
نکتهها
«کُره» به معناى سختى درونى و «کَره»، سختى از بیرون است. «أوزعنى» به معناى ایجاد علاقه و عشق براى انجام کارى است که به آن توفیق الهى گویند. احسان به والدین، از جایگاه ویژهاى نزد خداوند برخوردار است. در قرآن، پنج بار کلمه «وصّینا» بکار رفته که سه بار آن مربوط به والدین است.
در این آیه به دوران جنینى و نوزادى انسان تا سن چهل سالگى اشاره شده و این سنّ، اوج کمال جسمى انسان شمرده شده است.«بلغ أشدّه و بلغ أربعین سنة»
از این آیه معلوم مىشود که کوتاهترین مدّت حاملگى، شش ماه است، چون دو سال شیردهى، اگر از سى ماه که در آیه آمده است کم شود، حداقل مدت حمل شش ماه مىشود. «و حمله و فصاله ثلثون شهرا»
مادر به دلیل دشوارى دوران باردارى و زایمان و شیردهى، حق ویژهاى بر فرزند داشته و باید نسبت به او بیشتر احسان کرد، چنانچه در روایات تأکید بیشترى در مورد احسان به مادر شده است و پیامبر اکرم در روایتى سه بار سفارش به نیکى به مادر کرد و آنگاه سفارش به نیکى به پدر.
پیامها
1- سفارش احسان به والدین، در طول تاریخ و تمام ادیان بوده است. «وصّینا» در قالب ماضى آمده است
2- احسان به والدین، از حقوق انسانى است که هر پدر و مادرى بر گردن فرزندشان دارند. «وصّینا الانسان» نفرمود: «وصینا الّذین آمنوا»
3- در احسان به والدین، مسلمان بودن آنان شرط نیست. «وصّینا الانسان بوالدیه»
4- استحکام بنیاد خانواده و حفظ جایگاه والدین، مورد توجّه خاص خداوند است. «وصّینا الانسان بوالدیه احساناً»
5 - نه تنها انفاق و امداد و احترام، بلکه هر نوع نیکى نسبت به والدین لازم است. «احساناً» به صورت نکره آمده که شامل هر نوع احسانى شود.
صفحات: 1· 2
حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
صحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام:
تندرستى، از کمبود (یا نبودن) حسد به دست مى آید.
وسایل الشیعه ج ۱۱ ص ۱۹۴
امام علی علیه السلام می فرمایند:
قلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ، أرجى مِن کَثیرٍ مَملولٍ مِنهُ؛
عمل اندک که بر آن مداومت ورزى، از عمل بسیار که از آن خسته شوى امیدوار کننده تر است.
نهج البلاغة : حکمت ۲۷۸
ابو هارون مکفوف مى گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
اى ابو هارون! همانا خداوند به خودش سوگند خورده که هیچ خائنى همسایه او نباشد. گفتم: خائن کیست؟ فرمود: کسى که درهمى را از مؤمن دریغ بدارد و یا چیزى از امر دنیا را از او باز دارد. گفتم: از خشم خدا به خدا پناه مى برم، پس فرمود: همانا خداوند بر خودش سوگند خورده که سه دسته را در بهشت خود ساکن نکند: کسى که سخن خدا را رد کند یا سخن پیشواى هدایت را رد کند و یا حق شخص مؤمن را منع کند.
مى گوید: گفتم آیا از اضافه مال خود به او بدهد؟ فرمود: از جان و روانش به او بدهد و اگر مسلمانى نسبت به او از جان خود دریغ کند، از او نیست و شریک شیطان است.
شیخ صدوق ره مى گوید: دادن جان و روان عبارت است از: استفاده از مقام وموقعیت به هنگامى که مؤمن به کمک او نیازمند باشد و آن این است که در برآوردن نیازهاى او کوشش کند.