بشین سرجات! تو دیگه چه کاره ای؟
در سنگر فرماندهی با حاجی نشسته بودیم که ناگهان یک نفر با داد و فریاد وارد شد. بدون مقدمه حاجی را خطاب قرار داده و در مقابل همه با لحنی اهانت آمیز سر حاجی فریاد می کشید. وسط حرف هایش پریدم و گفتم :« مرد حسابی! این چه وضع حرف زدنه!؟ درست صحبت کن، داری با فرمانده لشکر حرف میزنی ها. گیریم حق با تو باشه، ولی کی به تو همچین اجازه ای داده که با حاجی این جوری صحبت کنی؟» گفت:« بشین سرجات! تو دیگه چی کاره ای؟» بعد هم دوباره به حرف هایش ادامه داد. سر مسئله ای اعتراض داشت و حاجی را مقصر می دانست که چرا توجه نمی کند. در تمام مدتی که او سر حاجی فریاد می کشید، حاجی ساکت و آرام نشسته بود و بدون کوچکترین عکس العملی به حرف های او گوش می کرد. آخر سر هم وقتی حرف هایش تمام شد، به او گف :« حق با شماست، ناراحت نباش، خونسردی خودت را هم حفظ کن. من حتما قضیه رو پی گیری می کنم. انشاءالله درست میشه.» همه از این نحوه برخورد حاجی درس گرفتیم که او چطور توانست خودش را کنترل کند و در کمال آرامش و ادب جواب او را بدهد و خشمگین نشود.
شهید محمد ابراهیم همت.