رسول اسلام صلّی الله علیه وآله فرمودند : «هر کس دوست داشته باشد مردم در برابرش قیام کنند ــ توقع احترام داشته باشد ــ جایگاهش پر از آتش می شود»[1]؛ یعنی جایگاهش دوزخ خواهد بود.
عده ای چنین هستند که اگر به آنها احترام نکنند، ناراحت می شوند. البته احترام یک وظیفه دینی و فضیلت است، امّا کسی که دوست بدارد که مردم او را احترام کنند، آفت حب جاه در او رسوخ کرده است؛ حالتی که اگر یک وقت، احترامش نکنند آن را توهین به خود بداند.
ائمه معصومین علیهم السّلام وقتی به مجلسی وارد می شدند، کسی بلند نمی شد و آن طور که ما تصور می کنیم احترام نمی کردند اصلاً در آن زمان معمول نبوده که مردم جلوی پای پیغمبر یا امام بلند شوند. ظاهراً این یک رسم ایرانی است. اعراب به صورت دیگری احترام می کردند. به هر حال اصل احترام کردن وظیفه است، به هر شکلی که باشد، امّا اینکه کسی توقع داشته باشد، او را احترام کنند یک مصیبت است.
منبع:
رهنمودهایی ب طلاب دانشجویان جوان از منظر ایت الله ابراهیم امینی
آيت الله حسيني تهراني در كتاب «معادشناسي»، بحث مفصلي پيرامون ارتباط بدن برزخي و بدن مادي مطرح كرده است و پس از اثبات ارتباط بدن مثالي (برزخي) با بدن مادي واقع در قبر، مي فرمايد:
«از جمله شواهد اين ارتباط، نپوسيدن بدن پيامبران، ائمه طاهرين و اولياي خدا در قبر است… بدن هايي كه در ميان قبر است، ممكن است نپوسد و اين ناشي از تأثير تقوي و طهارت روح وي در بدن داخل قبر مي باشد، مانند جنازه شيخ صدوق، ايشان با اين كه در سال 381 ه. ق رحلت كرده بود، هنگام خراب شدن مقبره اش در سال 1238 ه. ق، مشاهده شد كه بدنش همچنان سالم و تازه مانده است».
پس اين سالم ماندن بدن در قبر، ناشي از ارتباطي است كه بين عالم برزخ و اين دنيا برقرار است. در عالم برزخ - چون واسطه بين دنيا و آخرت است - تعلق انسان كاملا از دنيا قطع نمي شود و هنوز رابطه اي متصور است. اين رابطه و توجه، به خصوص در اوليا الله موجب مي شود كه بدن آنها بعد از گذشت سال ها همچنان سالم بماند.
منبع:
زندگي پس از مرگ، جلد چهارم، حسين سوزنچي، ص74.
یکی از رنج هایی که خدابه رخ ما میکشه،رنج مرگ هست.چرا خداوندمرگ رو این قدر سخت،وحشت انگیز و هولناک قرار داده،که حتی یاد اون،لذت هارو ازبین می بره؟ چون می خواد تو از روز اول با مرگ زندگی کنی. برای همین می فرماید:((مرگ و زندگی رو آفرید؛الذی خلق الموت والحیاه)).در این آیه می بینید که خدا ابتدا مرگ رو بیان میکنه؛انگار خدامرگ رو قبل از زندگی آفریده است! رسول خدا(صلی الله علیه واله سلم)می فرماید:((اگر مرگ انسان را موعظه کند،کافی است؛کفی با الموت واعظا))مرگ رو فراموش نکنید.ما با تلخی و رنج باید خودمون رو تربیت کنیم.مرگ واقعا آدم رو (( آدم )) می کنه؛و مرگ ،تلخ و رنج آور است. انسان نباید از مرگ که تلخ ترین واقعه ی زندگی انسان است غافل بشه.امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:( یاد کردن مرگ ،شهوات و تمایلات نفسانی رو در قلب انسان نابود کرده و ریشه های غفلت رو از دل می کند،و قلب را به وعده های الهی تقویت نموده و طبیعت و فطرت انسانی را لطیف و نرم می کند و نشانه های هوی و هوس رومی شکند. آتش حرص و تمع رو خاموش میکند،و دنیاو زندگی دنیوی را در نظر انسان کوچک و خوار می کند…و اگر کسی از جریان مرگ عبرت نگرفته ،و درمورد بیچارگی و حالت ضعف، عجز و ذلت خود تفکر نکرده باشدو از مدت طولانی اقامت در قبر،و حالت تحیر و وحشت خود در قیامت و محشر تفکر نکند،در چنین کسی خیر و امید سعادتی نخواهد بود…))کسی که از مرگ عبرت نگیره ،دیگه آدم شدنی نیست.
منبع/ کتاب تنها مسیر آرامش
چهل نَم از يک يَم
يکم. «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْعُقُولُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ؛ خدا را فقط با قلبِ متحقق به ايمان ميتوان شناخت نه با حسّ بصر.
دوم. «لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ» ؛ وقتي که ديدم خدا دين فرشتهها و پيامبران را براي من اختيار نمود، دانستم مرا فراموش نميکند، لذا دوستدار ديدار او شدم.
سوم. «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» ، «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُم»، «سَلُونِي فَإِن عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين» ، «فَاسْأَلُونِي عَمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ كُلِّ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ» ، «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت ُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» ؛
چهارم. حضرت امير مؤمنان به منزلت نفس حضرت ختمي نبوت6 است. آيه بِهال با عبارت ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم﴾ مؤيد آن تنزيل و مصحّح: «إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْك» خواهد بود.
پنجم. ولايت امير مؤمنان مايهٴ کمال ايمان و اتمام نعمت الهي است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي﴾.
ششم. امير مؤمنان(ع) با خوابيدن در بستر رسول گرامي(ص)و نزول ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾ به کمال ايثار باريافت.
هفتم. امير مؤمنان با اطعام سهمي از افطار مختصر خود و اهل بيت به اسيري که مشرکانه به قصد کشتن مسلمانان آمد و اسير شد جريان حقوق بشر را رقم زد.
هشتم. امير مؤمنان حقمدار بود، چنانکه حق نيز علي محور بود: «يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار» ؛ حق فعلي در مدار علي ميگردد، هرچند علي از حق بالذات خلق شده است.
مقایسه اذان نماز با ناقوس کلیسا :
1. اذان، شعاری است که با نام خدا ، «الله» شروع می شود و با «الله» پایان می یابد
2. انجام آن برای هر فردي ممکن است
3. در همه جا قابل اجراست
4. هیچ ابزار و وسایلی نمی خواهد
5. بیان عقاید و افکار است
6. همراه با کلمات موزون، پرمحتوا، منطقی و برای همه قابل فهم است
این اذان را با ناقوس مقایسه کنید که صدای آن مثل ساعت های بزرگ در میادین شهر است؛ نه آهنگی دارد و نه محتوایی. برخواسته از جماد و حرکت آهن پاره؛ بدون نیت و محتوا.
منبع:
شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی؛ ص 113