این فرشتههای روح ما کجا و چقدر حبس شدهاند؟!
امّ سلمه و دیگران گفتهاند که در یکی دو ماه مانده به وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، دیدیم که هیچ جا برنمی خاست و نمینشست و عملی انجام نمیداد مگر اینکه میگفت: سُبْحانَ اللَّهِ وَ اسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبّی وَ اتوبُ الَیْه. امّ سلمه میگوید عرض کردم : یا رسول اللَّه ! چرا اینقدر اخیراً زیاد استغفار میکنید؟ فرمود: اینطور به من امر شده است . بعد فهمیدیم که آخرین سورهای که بر وجود مقدسش نازل شده سوره « نصر» است. این سوره که نازل شد پیغمبر اکرم(ص) احساس کرد که اعلام مردن است یعنی تو دیگر وقتت تمام شده است، باید بروی. سوره مبارکه این است: اذا جاءَ نَصْرُاللَّهِ وَ الْفَتْحُ. « ای پیغمبر! آنجا که یاری پروردگار آمد و تو را بر مخالفین پیروز کرد، آنجا که فتح شهر یعنی فتح مکه نصیب تو شد، پس از اینکه دیدی مردم فوج فوج به دین اسلام وارد میشوند فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ ، پروردگار خودت را تسبیح و تحمید کن و استغفار نما که او توبه پذیر است . چه رابطهای است میان آن مقدمه و این مؤخره؟ چرا پس از پیروزی و فتح و پس از اینکه مردم فوج فوج داخل اسلام میشوند، تسبیح کن؟ یعنی مأموریتت پایان یافت، تمام شد ! » پیغمبر احساس کرد که یعنی دیگر تمام شد، بعد از این در فکر خود باش. این بود که دائماً استغفار میکرد. ولی ما بدبختها دلمان حکم همان دیوار قیراندود را دارد؛ مرتب گناه پشت سر گناه، معصیت پشت سر معصیت، و هیچ گونه عکس العملی در روح ما ایجاد نمیشود. من نمیدانم این فرشتههای روح ما کجا و چقدر حبس شدهاند؟! چه زنجیرهایی به دست و پای اینها بسته شده است که دل ما تکان نمیخورد، نمیلرزد؟!…
منبع:
[ مجموعهآثاراستاد شهید مطهری، ج23، ص: 546 ]