امانتي را که به من سپرده بودي برگردانده شد.
هميشه ميتوان نوشت اما گاهي نوشتن آنقدر سخت و مشکل ميشود که براي حرکت قلم بر کاغذ توان و اجازهاي نيست.
شايد به اين علت است که از آن کس و آن چيز که بايد بنويسي آن قدر کوچکتر و حقيرتري که احساس شرم و خجالت ميکني، شرم از وصف عصمت و پاکي و ارزشمندي برفي دردانههاي خداوند که بخواهي با کولهباري از گناه و دستاني آلوده، از پاکي و نجابت يکتانهي زمين و آسمان بنويس.
اما اگر جسارت و جرأتي هم پيدا شود بسته به تصويري است که جز مهرباني و صبر و شقاوت از اين خاندان پيدا نيست.
سخن از دردانهاي است که جهان به خاطر پدرش و پدرش به خاطر او آفريده شدهاند.
صحبت از الگو و اسوه زنان عالمين است.
دختري که مادر پدرش لقب گرفت و تمام دانستنيهاي عالم از زمان آدم تا به حال در گفتار و کردار او که چندان سن و سالي هم نداشت، پيدا بود کسي که در مدت کوتاه عمرش خاکيان قدرش را ندانستهاند و جز جفا در حقش چيزي روا نداشتند شايد روزي در و ديوار نيم سوختهي خانه فاطمه به صدا دربيايد و از حادثه آن شب تلخ بگويد که چگونه عزيزترين کس پيامبر را مابين در و ديوار قرار دادند آن هم کساني که خود را امت پيامبر ميناميدند.
شايد روزي در و ديوار حقيقت را فرياد بزنند، فريادي که تا جهان بشنود صداي مظلوميتاش را.
حضرت علي(علیه السلام) در هنگام دفن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با پيامبر گرامي اسلام اينگونه درد دل مي کند” سلام بر تو اي رسول خدا(صلی اله علیه واله) سلامي از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است.
اي پيامبر خدا صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه(س) کم شده، و توان خويشتنداري ندارم اما براي من که سختي جدايي تو را ديده و سنگيني مصيبت تو را کشيدهام شکيبايي ممکن است اين من بودم که با دست خود تو را در ميان قبر نهادم و هنگام رحلت، جان گرامي تو ميان سينه و گردنم پرواز کرد.
پس همهي ما از خداييم و به خدا بازميگرديم.
پس امانتي را که به من سپرده بودي برگردانده شد و به صاحبش رسيد از اين پس اندوه من جاودانه و شب هايم شب زنده داري است تا آن روز که خدا خانه زندگي تو را براي من برگزيند.
به درستي گفتهاند که قدر گوهر را گوهري داند و قدر زر را زرشناس ميداند.
براي هر چيز و هر کسي معيار و ميزاني است که براي زنان عالمين هم، معيار و مقياس کس جز فاطمه نيست.
گوهري ناب که هر کس با آن انس گرفت، عطر خوش و چهره نورانياش فضا را تسخير خواهد کرد.
کافي است چشم باز کنيم و دوباره از نو به حقيقت زندگي نگاه کنيم.
منبع:خطبه 202 نهج البلاغه