از هم اکنون وحشتم گرفته...!
11 خرداد 1398
خدایا تو می دانی که تنها هستم تنهاتو ناظر اعمال،افکار،قلم ونوشته ی من هستی.ای خدایا بزرگ بارها و لحظه و به دفعات از تو غافل شده ام تو خود می دانی که چگونه غرق در گناه و غرق در اشتباه شده ام.
نا امید نیستم.همیشه حرف دل من این بود که روزی در بین علما،صلحا به خصوص شهدا آبرویی کسب کنم و سرافکنده نباشم.
خدایا مرا ببخش تا دوباره بنده ای باشم که تورا بندگی می کنم.زمانی که به فکر گناه بودم متاسفانه به فکر عقوبت آن نبودم که چنین اعمال زشتی از من سرزده.
تو خود بهتر می دانی که همیشه به فکر شهدا بوده ام.
خدایا اگر روزی در جلوی دیدگان شهدا پرده ی گناه مرا باز کردی بسوزانم تاکسی مرا نبیند. چرا که از هم اکنون وحشتم گرفته است.
منبع: کتاب پل