دلیل اینکه قلب های مردم ? در #فراق شهید حاج قاسم سلیمانی میسوزد چیست؟
✍ یکی از علما فرمودند: دلیل اینکه مردم برای #سردار_سلیمانی اشک ریختند ? و قلبشان سوخت و هنوز هم آرام نشدند ❌ این است که ↯↯
⭕️قلب قطب عالم امکان “حضرت بقیه الله عج” به #درد آمده و اشک آن حضرت جاری شده و این مطلب برکل عالم #تاثیر میگذارد. ماهنوز سردار سلیمانی را نشناختیم
☘ گاهی عشق معجزه میکند و بیسیمچی گردان، آشنای غریب شهدا می شود.
امیر_امینی ، رزمنده ی ساده ی گردان که حال و هوای هر عملیات را با بیسیم به جاماندگان خبر میداد.
☘ فرمانده قلبش شد و بیسیمچی اشک و مناجاتش برای خــ?ــدا .
? آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص وشهید شد.
☘ عکاس جنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، شهادت بیسیمچی عاشق را ثبت کرد و این عکس برگی شد از دفتر عشق، که این روزها دل هر آدم سردرگمی را می لرزاند .
◾️سربندش…
◾️چشم هایش که از خستگی دنیا آرام گرفته است…
◾️ و لب های خونینش، که گویی هنوز هم ذکر میگویند… اینها هرکدام روضه ای است برای آنان که گرفتار دنیا شدهاند .
? او با مناجات و گریههایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و عزیز شد برای دنیا و آدمهایش.
☘ کاش میشد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای غفلت و گناه کمی بندگی کنیم…
و او با بیسیمش از عشق به محبوب بگوید…
✍ نویسنده: طاهره_بنائی_منتظر
به یاد سردار
1-یک سربازی در مهدیه لشکر ثارالله در مراسم رسمی و سخنرانی بود که سردار سلیمانی این طرف مهدیه بود و سرباز آن طرف؛ این سرباز ادب را رعایت نکرده بود و بد نشسته بود و صحبت می کرد که سردار سلیمانی بعد از جلسه او را صدا کرد و با وجودی که فرمانده لشکر بود و می توانست اضافه خدمت به آن سرباز بزند و … اما به او گفت برادرم، عزیزم، مؤدب ننشستی و نظم را رعایت نکردی و جلسه رسمی و سخنران از تهران داشتیم و حالا که این کار را کردی جزء۳۰ قرآن را اگر حفظ کردی و آمدی و سئوال کردم و حفظ بودی بی حساب می شویم در غیر این صورت با شما برخورد انضباطی می کنم؛ ببینید چقدر این سردار با این سرباز برخورد زیبایی کرد.
2- سردار کسی بود که وقتی مهمان به خانه ایشان می رفت، پای برهنه تا در خانه همراه مهمان می رفت تا او را بدرقه کند؛ یک هئیت بلند پایه از کشورهای خارجی آمده بودند و گفته بودند ما می خواهیم ژنرال سلیمانی را ببینیم و هماهنگ کرده بودند؛ سردار سلیمانی گفته بود تشریف بیاورند؛ وقتی مهمانان داخل آمده بودند او پائین آمده و در را باز کرده بود و دست روی سینه داشت و مهمان ها را خوشامد کرد اما وقتی مهمانان داخل آمدند و به دفتر ایشان رفتند گفتند که ژنرال سلیمانی کی می آید؟ به آن ها گفته بودند همان آقایی که دم در بود و شما را احترام کرد ژنرال سلیمانی بود؛ سردار سلیمانی این طور آقای سلیمانی شد.
منبع:
سخنرانی مدیرکل سابق بنیاد شهیددر گلزار شهدای کرمان
در سنگر فرماندهی با حاجی نشسته بودیم که ناگهان یک نفر با داد و فریاد وارد شد. بدون مقدمه حاجی را خطاب قرار داده و در مقابل همه با لحنی اهانت آمیز سر حاجی فریاد می کشید. وسط حرف هایش پریدم و گفتم :« مرد حسابی! این چه وضع حرف زدنه!؟ درست صحبت کن، داری با فرمانده لشکر حرف میزنی ها. گیریم حق با تو باشه، ولی کی به تو همچین اجازه ای داده که با حاجی این جوری صحبت کنی؟» گفت:« بشین سرجات! تو دیگه چی کاره ای؟» بعد هم دوباره به حرف هایش ادامه داد. سر مسئله ای اعتراض داشت و حاجی را مقصر می دانست که چرا توجه نمی کند. در تمام مدتی که او سر حاجی فریاد می کشید، حاجی ساکت و آرام نشسته بود و بدون کوچکترین عکس العملی به حرف های او گوش می کرد. آخر سر هم وقتی حرف هایش تمام شد، به او گف :« حق با شماست، ناراحت نباش، خونسردی خودت را هم حفظ کن. من حتما قضیه رو پی گیری می کنم. انشاءالله درست میشه.» همه از این نحوه برخورد حاجی درس گرفتیم که او چطور توانست خودش را کنترل کند و در کمال آرامش و ادب جواب او را بدهد و خشمگین نشود.
شهید محمد ابراهیم همت.
درباره پاسداران باید عرض کنم: اینها کسانی هستند که علیرغم همه انگیزههایی که در دنیای مادّىِ امروز برای جوانان وجود
دارد، لباس عفاف و تقوا پوشیدند، به استقبال معنویات رفتند، برای خدا قدم در میدان گذاشتند و هرجا هرچه از وجودشان لازم بود
- جانشان، سلامتیشان و حضورشان در میان خانواده؛ که اینها نعمتهای خداست - همه را تقدیم کردند.
منبع:
(بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان 1377/9/2)