پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام باردار شود، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و عرض کرد: «پسری برایت متولد می شود که امتت او را پس از تو شهید می کنند؛ و امامت در نسل اوست». آن حضرت خبر ولادت چنین مولودی را به علی وفاطمه علیه السلام اعلام نمود.
[1]. بحارالانوار: ج 23 ص 246، ج 25 ص 254، ج 36 ص 158، ج 43 ص 245، ج 44ص 231، 233، کمال الدین: ج 2 ص 415. اثبات الهداة: ج1 ص 275. عوامل العلوم: ج 17 ص 23. کامل الزیارات: ص 56. اثبات الوصیة: ص 174. کافی: ج 1 ص 464. علل الشرائع: ج 1 ص 206. /پایگاه موسسه گلهای یاس
ویژهبرنامه «در حلقه رندان» با عنوان «رندان تشنهلب» به مناسبت ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عصر روز 31 شهریورماه در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. شاعران در این برنامه با خواندن اشعاری درباره واقعه عاشورا، مظلومیت امام حسین(ع) و خاندانش، صبر حضرت زینت(س) و فرهنگ مقاومت شبی به یاد ماندنی را رقم زدند.
در این برنامه اسماعیل امینی، حسن شعبانی (بانی)، عباس احمدی، محمدعلی بخشایش، احمد بابایی، نغمه مستشار نظامی، سعید حدادیان، امید مهدی نژاد، سید حمیدرضا برقعی، یوسفعلی میرشکاک و مریم جلوداریان اشعار خود را در مدح اهل بیت(ع) خواندند. در ابتدای این برنامه اسماعیل امینی ضمن ذکر یاد و خاطره زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: زرویی نصرآباد مرد بزرگی بود که دفتر طنز حوزه هنری را راهاندازی کرد و بانیِ جلسه در حلقه رندان بود. او در محرم و صفر «رندان تشنه لب» را برگزار کرد و قصیده بلند بالای خود را در وصف حضرت عباس(ع) از کتاب “ماه به روایت آه” را خواند. این مجلس پر نور یادگاری بزرگی از این انسان شریف است.
حجتالاسلام و المسلمین شهاب مرادی نیز به عنوان میهمان ویژه این برنامه حاضر شد و درباره آسیبشناسی مجالس عزای امام حسین(ع) به بیان نکاتی پرداخت. وی در اینباره گفت: متأسفانه در ابتدای ماه محرم و با شروع عزاداریها عدهای به جای استفاده از ظرفیت عظیم محرم و عاشورا مدام به بحث آسیبشناسی میپردازند. عدهای منتقد بالفطره از همه کس و همه چیز ایراد میگیرند؛ به عنوان مثال میگویند عزادار حسین(ع) باید آزاده باشد، انسان پاکی باشد، اهل گناه نباشد و… این خوب است که کسی گناه نکند، اما چرا مدام در پی این هستیم که دایره عاشقان حسین(ع) را تنگتر کنیم و به جای حقیقت با سلیقه خودمان معیارتراشی کنیم.
وی ادامه داد: هر کس که بگوید حسین(ع) حق است و یزید باطل، در زمره یاران حسین(ع) است، ما در دستگاه اهل بیت(ع) نوع سومی نداریم، تماشاچی نداریم، هر کس که بر مظلومیت حسین(ع) صحه بگذارد از یاران و طرفداران اهل بیت(ع) است، متأسفانه انتظارات را به اندازهای بالا میبریم که هیچکس در تعریف و معیار ما جا نمیشود.
این فعال فرهنگی به راهپیمایی اربعین اشاره کرد و گفت: راهپیمایی اربعین، بساط عزاداری حسین(ع) را رونقی دوچندان بخشید. امروز به برکت خون شهدای ما، خون شهدا و مجاهدین عراقی که در انتفاضه در مجاورت حرم امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و هزاران ایثارگر، میتوانیم آزادانه به راهپیمایی اربعین برویم. امام حسین(ع) عازم کوفه بود ولی مدام راهش را به سمت بیابان تغییر دادند که در خلوت خونش را بریزند، او را دفن نکردند که اثری از پیکرش نماند، اما در حقیقت حسین(ع) بر یزید پیروز شد و نام و راه او تا ابد جاودانه ماند.
محمدعلی مجاهدی نیز ضمن بیان نکاتی درباب شاعران آیینی گفت: شاعر آیینی همانند یک مجاهد که در میدان جنگ با شمشیرش از دین دفاع میکند، با زبانش از حقیقت و حقانیت دین دفاع می کند. کسانی که در دستگاه اهل بیت(ع) فعالیت میکنند و در جایگاه شاعری قرار دارند، تجربههای قدسی فراوانی را درک کردهاند، نور عظیمی بر قلبشان میتابد، شاعران با بیان واقعه عاشورا نسلهای بعدی را تربیت میکنند و همچون یک مربی نمیگذارند کوچک و بزرگ راه درست را گم کنند، شاعر همانند یک رسانه تأثیرگذار است؛ پیامبر اکرم(ص) در مجلسی که قرار بود شعری در وصف دین خوانده شود، جمعیت را ساکت کردند تا همه توجهات به شعر باشد، تا این حد شعر آیینی محترم و مهم است.
از جملات گوهربار حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام، این جملهٔ تاریخی است که در حکمت 208 نهجالبلاغه آمده است «فی تَقَلُّبِ الأحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ» یعنی در تحولات روزگاران است که باطن اشخاص نمایان میشود.
بسیاری از ما انسانها در شرایط عادی، ظاهر پسندیدهای داریم؛ خود را آمادهٔ مجاهدت و اقدام نشان میدهیم اما شرایط ویژه و گذرگاههای حساس زمانه است که ثابت خواهد کرد به چه میزان، صداقت در این ادعاها بوده است.
یکی از مصادیق این سخن رفیع، ابنملجممرادی است که لقب “اشقیالاشقیا” را به نام خود کرد؛ او همان کسی است که در کشور شیعهٔ یمن، نمایندهٔ برتر و سخنگوی شیعیان یمن در ملاقات با امیر مؤمنان شد، اما در کشاکش فتنهٔ حکمیت، باطنش را بروز داد و از پستترینها شد.
در این میان، پرسشی محوری قابل طرح است و آن اینکه چه عامل و ویژگی است که میتواند در کشاکش تحولات روزگار، سبب عاقبتبخیری انسان شود؟ پاسخ این پرسش را از حلقهٔ وصل یاران گوناگون کربلایی امام حسین علیهالسلام دریافت خواهیم کرد: با بررسی ویژگیهای مختلف یاران حسین علیهالسلام در طول تاریخ، به اوصاف مختلفی برمیخوریم که در ظاهر، وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند.
“زهیر بن قین کوفی” از خونخواهان عثمان بود و پس از بازگشت از مکه به کوفه، تلاش میکرد که با فرزند علیبنابیطالب علیهالسلام مواجه نشود، اما دقایقی حضور در کنار رحمت و منطق اباعبدالله الحسین، او را منقلب کرد و جزو حسینیان شد؛ “حرّ بن یزید ریاحی” فرمانده سپاهی است که سدّ راه کاروان حسینی را صورت دادند، اما با تنگشدن عرصه بر امام، به خود آمد و جبههاش را تغییر داد.
“سعد بن حارث” و “ابوالحتوف بن حارث” هر دو از خوارج و برای جنگ با امام حسین(علیه السلام) به وادی کربلا آمده بودند؛ بعد از شهادت یاران امام هنگامی که صدای زنان و کودکان آل رسول را شنیدند، ناگهان منقلب شده، به سپاه عمرسعد حمله بردند و آنقدر مبارزه کردند تا به شهادت رسیدند.
در روزگار خودمان نیز “شیخ زکزاکی” عالم و اندیشمند اهل نیجریه که عمری را خارج از مکتب اهلبیت سپری کرده بود، ساعاتی از حضور مقتدای امت، خمینی کبیر (ره) بهره برد و جانش معطر به شمیم ولایت علوی و مهدوی و منشأ تشیع میلیونها مسلمان اهل نیجریه شد.
یک نخ تسبیح، همهٔ این شخصیتهای رنگارنگ را به هم ربط میدهد، و آن عبارت از "خضوع و عدم تکبر در برابر حق" است؛ باید در طول زندگی خویش، این ویژگی را تمرین کنیم و هرگاه در برابر حق قرار گرفتیم، به هر شکل ممکن و در هر وضعیتی در مقابلش تعظیم کنیم و چنانچه گاهی از سر غفلت یا عمد، از حق تخلف کردیم، عمدا بر ابراز پشیمانی اصرار بورزیم؛ امید است که در لحظات حساس و در نقاط عطف زندگی، شرمندهٔ حقیقت نشویم.
خضوع در مقابل حق را میتوان اصلیترین عامل عاقبتبخیری اصحاب حسینی و محوریترین طناب برای پناهجویی به کشتی نجات اباعبدالله الحسین علیهالسلام دانست، هرچند پیش از آن، در کجراهههای عثمانی و یزیدی گرفتار بوده باشیم.
*نویسنده: حجت الاسلام دکتر سید احمد غفاری قره باغی (عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
کاروان اسیران کربلا، پس از واقعه عاشورا به کوفه برده شدند و در دروازه شهر کوفه، حضرت زینب (س) اولین خطبه خود را در رسوایی دشمنان خواند و پس از آن، در مجلسی که یزید برای نشان دادن قدرت خود، و اعلام پیروزی فراهم کرده بود، حضرت زینب (س) بار دیگر خطبهای خواندند که باعث رسوایی دشمنان اهل بیت (ع) شد.
در مجلسی که یزید فراهم کرده بود پس از آنکه اسیران در مقابل یزید حاظر شدند، سرهای شهیدان کربلا را وارد کردند که حضرت زینب (س) با صدای محزون و اندوهگینی گفت: «یا حُسَیْناهُ! یا حَبیبَ رَسُولِ اللهِ! یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنى، یَابْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهَ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى»؛ «اى حسین اى محبوب رسول خدا، اى پسر مکه و منا، اى پسر فاطمه زهرا، بانوى همه زنان جهان، اى پسر دختر (محمد) مصطفى.» راوی ماجرا نقل میکند که با این ندای زینب (س) حاظران گریستند.
پس از آن، یزید با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین (ع) مىزد. ابو برزه اسلمى که از یاران پیامبر اکرم (ص) بود، خطاب به یزید اینگونه گفت: «اى یزید! آیا با خیزران به دندان حسین فرزند فاطمه مىزنى؟!، من دیدم که پیامبر (ص) بر لب و دندان حسین (ع) و برادرش حسن (ع)، فرزندان فاطمه (س) بوسه میزد و اینگونه خطاب میکرد: «اَنْتُما سَیِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّهِ، فَقَتَلَ اللهُ قاتِلَکُما وَلَعَنَهُ، وَاَعَدَّلَهُ جَهَنَّمَ َوساءَتْ مَصیرا»؛ شما دو نفر، سرور جوانان اهل بهشتید، خداوند قاتل شما را بکشد و مورد لعن قرار دهد و براى او جهنم را فراهم ساخته و چه بد جایگاهى است.» سخنان ابوبرزه اسلمی، یزید را خشمگین کرد و دستور داد که او را از مجلس خارج کنند تا باعث رسوایی بیشتر نشود.
یزید که سرمست از باده غرور بود و گمان مىکرد در کربلا پیروز شده، این اشعار را که نشانهای از عدم ایمان او بود خواند:
لَیْتَ اَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا *** جَزِعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَْسَلْ
فَاَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** ثُمَّ قالُوا یایَزیدُ لاتَشَلْ
لَسْتُ مِنْ خِنْدَفَ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ *** مِنْ بَنی اَحْمَدَ، ما کـانَ فَعَلْ
کاش بزرگان من که در جنگ بدر، کشته شده بودند، امروز مىدیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است. در آن حال، از شادى فریاد مىزدند و مىگفتند: اى یزید! دستت درد نکند!؛ من از فرزندان خندف نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.
پس از خواندن این اشعار توسط یزید، حضرت زینب (س) برخاست و خطبه را شروع کرد:
فَقَامَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَقَالَتْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ يَقُولُ «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ» (سوره روم، آیه ۱۰)
أَظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَيْهِ وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَةً وَ أَنَّ ذَلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ وَ نَظَرْتَ فِي عِطْفِكَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَيْثُ رَأَيْتَ الدُّنْيَا لَكَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِينَ صَفَا لَكَ مُلْكُنَا وَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِيتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ. سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيٌّ وَ كَيْفَ يُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبَادَ الْأَزْكِيَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ وَ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ فِي بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَيْنَا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَئَانِ وَ الْإِحَنِ وَ الْأَضْغَانِ ثُمَّ تَقُولُ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ.
«لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً؛ ثُمَّ قَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تُشَلَ» مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِكَ وَ كَيْفَ لَا تَقُولُ ذَلِكَ وَ قَدْ نَكَأْتَ الْقَرْحَةَ وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَةَ بِإِرَاقَتِكَ دِمَاءَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ نُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأَشْيَاخِكَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُنَادِيهِمْ فَلَتَرِدَنَّ وَشِيكاً مَوْرِدَهُمْ وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّكَ شَلَلْتَ وَ بَكِمْتَ وَ لَمْ تَكُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ وَ انْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ يَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
وَ حَسْبُكَ بِاللَّهِ حَاكِماً وَ بِمُحَمَّدٍ ص خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا وَ أَيُّكُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْثِرُ تَوْبِيخَكَ لَكِنَّ الْعُيُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ.
فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ فَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ وَ يُحْسِنَ عَلَيْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
ترجمه خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید به این شرح است:
«زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: «سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.» ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک»
آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی: «فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل»
و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی.
بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می کند پراکندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.
و بزودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و در یابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است.
چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.»
منابع:
بحارالانوار، مجلسی
مقتل الحسین، ابومخنف، ترجمه سید علی محمد موسوی جزایری
منبع: yjc.ir