گویا آسمان مدینه رنگ و بوی عزا گرفته. ام البنین علیها السلام در بستر غنوده و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد می آورد. خاطراتی که یادآور گذشته پرفراز و نشیب اوست.
اولین خاطره ای که در ذهنش نقش می بندد، زمانی است که عقیل او را برای برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواستگاری کرد و گفت:
علی علیه السلام همسری می خواهد که از او فرزندی جنگجو و تک سوار پدید آید، پسری که قهرمان عرب لقب گیرد. و آن زن کسی نبود جز فاطمه کلابیه; آری فاطمه!
فاطمه ای که می خواست جای خالی فاطمه سفرکرده را برای علی علیه السلام و کودکان داغدارش پرکند. و گیسوان زینب علیها السلام را به جای مادر مهربانش زهراعلیها السلام شانه بزند و دست نوازش بر سر و روی حسنین علیهما السلام بکشد و ام کلثوم را مادرانه در آغوش گیرد.
از این پس او بانوی خانه ای می شد که انوار لاهوتیش تا فراسوی ملکوت کشیده شده بود و گذرگاه فرشتگان و ملائک مقرب درگاه حق بود و قدسیان عالم بالا، فوج فوج برای تبرک جستن از این وجودهای نازنین هبوط می کردند.
آری فاطمه قدم به خانه ای می گذاشت که داغ فراق فاطمه علیها السلام زخمی عمیق و جان سوز در دل یتیمانش پدید آورده بود و زینب علیها السلام در دوران کودکی خانه دار کوچک این سرای بهشتی شده بود.
و علی علیه السلام چه عاشقانه او را فاطمه خطاب می کرد، ولی وقتی نام فاطمه علیها السلام از زبان علی علیه السلام در خانه طنین انداز می شد، اشک غم در چشمان زینب حلقه می زد و رنگ از رخسار حسین علیه السلام می پرید و قلب او با دیدن این صحنه های جانسوز شرحه شرحه می شد. او از علی علیه السلام خواست تا او را با این نام نخواند. زیرا نام فاطمه علیها السلام داغ یتیمان فاطمه علیها السلام را زنده می کرد. و آن گاه که عباس علیه السلام، عبدالله علیه السلام و عثمان علیه السلام و جعفرعلیه السلام، زمین خاکی و عرش الهی را غرق در شادی و سرور کردند او را ام البنین علیها السلام خواندند و چه نیکو نامی:
مادر پسران!
پسرانی که بارها و بارها آنان را فدائی حسین علیه السلام خوانده بود. حسین علیه السلام که با هر لبخندی، او را جانی دوباره می بخشید و روح بی تابش را آرامش می داد.
او به یاد آورد زمان تولد عباس علیه السلام را; آن هنگام که علی علیه السلام دستان او را غرق بوسه کرد و بی قرار گریست و در پاسخ علت بی قراری و اشک فرمود: “این دست ها روز عاشورا در راه فرزندم حسین علیه السلام جدا خواهد شد.”
و بارها از زبان زینب علیها السلام شنیده بود که چگونه عباس علیه السلام وفا و ادب را شرمنده خویش کرد و با دستان فتاده اش حماسه ازلی آفرید.
نیز زمانی را به یاد آورد که کاروان زخمی اسراء به مدینه بازگشتند. او کنار قبر رسول خداصلی الله علیه وآله، زینب علیها السلام را در آغوش فشرد و پیش از همه از مولایش حسین علیه السلام پرسید; زانوان زینب علیها السلام سست شده، قلبش فرو ریخت و گریه امانش را برید و فریاد برآورد:
«حسین علیه السلام را با لب تشنه سر بریدند»
و زمانی را به یاد آورد که سپر خون آلود عباس علیه السلام را از میان چادرش بیرون آورد و مقابل دیدگان اشکبار ام البنین نهاد; در این لحظه آن چنان قلبش به درد آمد که بی هوش در خاک غلطید.
پس از آن، دیگر بقیع رنگ تلخ سکوت را بر خود ندید. ندبه های ام البنین علیها السلام دوست و دشمن را به فغان وا می داشت و زمین و آسمان را به لرزه می انداخت.
حال، پس از تمامی شدائد و سختی های روزگار، لحظه وصال نزدیک است.
عباس علیه السلام با بال های گشوده در میان دروازه بهشت ایستاده و ورود مادرش را انتظار می کشد زهراعلیها السلام و علی علیه السلام با تبسمی شیرین بر لب، چشم بر آسمان دوخته اند. حسین علیه السلام با عبایی سپید بر دوش، در میان خیل ملائک برای دیدارش لحظه شماری می کنند.
ام البنین علیها السلام با قلبی آرام چشم از این دنیای فانی فرو می بندد و به سوی آسمان معبودش پرمی گشاید و یقین دارد که بهشت و تمامی ساکنان افلاکیش حضور سبز او را می طلبند.
منبع: دیدار آشنا، شهریور 1380، شماره 15.
بیانات مقام معظم رهبری در جمع هزاران نفر از زائران کاروانهای راهیان نور در منطقه عمومی عملیات شکست حصر آبادان در شرق کارون
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد: «از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا كنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات».
از جمله مسائل مهم و ارزشمندی که در فرهنگ گفتاری امیر المومنین علی (علیه السلام) و آموزه های اسلامی مورد توجه قرار داشته مباحث مرتبط با محیط زیست است. بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد. زیبایی های موجود در طبیعت از جمله مظاهر قدرت و زیبایی خداست، که توجه و تدبر در آنان به طور مستقیم موجبات نزدیکی و شناخت و معرفت نسبی نسبت به خالق هستی را برای افراد جامعه فراهم می کند، از این رو خدای متعال در آیات قرآن کریم توجه بندگان را به زیبایی و مظاهر طبیعی دنیا جلب می نماید:
«فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، كم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ كُلِّ شَیْ ءٍ مَوْزُونٍ؛[سوره حجر، آیه19]
و زمین را گستردیم و در آن كوه هاى ثابتى افكندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم». و همچنین خدای متعال در قرآن کریم علاوه بر حفظ محیط زیست، انسان را به ساختن و آباد کردن زمین فرا خوانده است. «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها؛[سوره هود، آیه 61] اوست كه شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت».
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد:
«اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم ؛[1]
از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا كنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات».
امام علی (علیه السلام) در این حدیث روشنگرانه به خوبی وظایف و مسئولیت های مختلف اخلاقی و انسانی را حتی نسبت به مکان ها و جنبندگان و حیوانات مشخص می فرماید؛ کما اینکه در تعریف محیط زیست نیز محققان عناصری از محیط و جنبندگان موجود در زیستگاه را شامل دانسته اند. به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی با حیوانات مراعات کنند.
بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد
سیره و روش امام علی(علیه السلام) نسبت به آبادانی تا به جایی اهمیت دارد که در نامه ارزشمند خود به مالک اشتر نخعی اهمیت آن را بیشتر از گرفتن مالیات معرفی می فرماید: «وَلیَکُن نَظَرُک فی عِمارَةِ الأرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فی استِجلابِ الخَراجِ لأِنَّ ذلِکَ لایُدرَکُ إلّا بِالعِمارَةِ؛[2] امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر فرمودند: باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن خراج باشد؛ زیرا آن (خراج) جز در نتیجه آبادانی فراهم نمی آید».
رعایت حقوق حیوانات و حسن برخورد با آنها
از جمله راه های نگهداری و حفظ محیط زیست، حفظ گونه های حیوانی موجود در طبیعت و رعایت حقوق آنها ست. در فقه شیعی حفظ گونه های حیوانی از آنچنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که اگر شخص بر تشنگی حیوانی که خونش محترم است، بترسد واجب است برای نماز تیمیم کند و آب را به مصرف وضو نرساند، و آب را به آن حیوان برساند.[3]
نمونه بارز این عدالت و حسن برخورد با حیوانات را به وضوح می توان در سیره و سخنان امام علی(علیه السلام) مشاهده کرد:
حضرت بر تغذیه حیوانات و سیراب كردن و استراحت دادن به آنها این چنین سفارش می فرماید: «بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا وَ لَا یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ [فَیُضِرَّ] ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لَا یَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِكَ وَ بَیْنَهَا وَ لْیُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی السَّاعَاتِ وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[4]
بین شتر و بچه شیر خواره اش فاصله نیندازد، و آن قدر شیرش را ندوشد كه به بچّه او زیان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نكند، و در دوشیدن شیر و سوارى گرفتن بین آن شتر و شترهاى دیگر مساوات را رعایت نماید، باید زمینه استراحت حیوان خسته را فراهم كند، و آن شترى را كه به پایش آسیب رسیده و از حركت ناتوان شده آرام و آهسته براند، و آنها را به آبگاه هایى كه شتران بر آن عبور مى كنند وارد سازد، و از كناره راه هاى علف دار به به جاده هاى بى گیاه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و باید آنها را كنار آب هاى كم و گیاهان بیابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آیند، نه رنجیده و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) تقسیم كنیم، كه این عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدایتت نزدیك تر است، اگر خدا بخواهد».
«بخورید از روزیهاى پاكیزه اى كه به شما داده ایم و در آن طغیان نكنید، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى كند!»
عدم فساد، زیاده روی و اسراف در برخورد با طبیعت
با دقت و تأمل در آیات قرآن کریم می توان یک قاعده زیبای قرآنی در برخورد با طبیعت را استخراج کرد، عدم زیاده روی و برخورد مسرفانه یکی از راهکارهای زیبا برای دوستداران طبیعت است. «کُلُوا مِن طَیِّباتِ وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی؛[سوره طه، آیه81] بخورید از روزیهاى پاكیزه اى كه به شما داده ایم و در آن طغیان نكنید، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى كند!». خدای متعال در خصوص عدم فساد در زمین این چنین می فرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛[سوره اعراف، آیه 56] و در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنید». «فساد به هر گونه تخریب و ویرانگرى و خروج از اعتدال اطلاق می شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفردات خود این چنین بیان می دارد، الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلا كان او كثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلك فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة:[5] فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، كم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
معنای فساد در طبیعت نیز به معنای تخریب و از بین بردن مظاهر طبیعی و خدادادی است، که خدای متعال عاملان آن را دوست نمی دارد کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأرضِ لِیُفسِدَ فِیهَا وَ یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ وَاللهُ لا یُحِبُّ الفَسَادَ؛[سوره بقره، آیه 205]
(نشانه آن، این است كه) هنگامى كه روى برمى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند)، در راه فساد در زمین، كوشش مى كنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى سازند (با اینكه مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد».
منابع:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص242، خ167.
[2]. همان: ص436.
[3]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام: ج5، ص114.
[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص382.
[5]. مفردات ألفاظ القرآن: ص636.
حضرت آیت الله جوادی آملی اهمیت درختکاری و ایجاد فضای سبز از نگاه حضرات معصومین علیهم السلام را بیان کرده اند.
درختان، از نعمت های پرارزش و حیات بخشی هستند که خداوند برای انسان آفریده است تا همواره از فایده های گوناگون و بسیار آن استفاده کنند و پیوسته به یاد او باشند. درختان، جزئی از منابع طبیعی و ملی و متعلق به محیط زیستی هستند که همه افراد در آن زندگی می کنند. تک تک افراد از این سرمایه های طبیعت بهره دارند و از آن سود می برند. آنها هر لحظه از هوای لطیف و پاکیزه ای که درختان به وجود می آورند، استفاده می کنند و این تنها یکی از سودمندی های بسیار درختان است.
در فضیلت درختكاري روايات فراواني به نحو اطلاق از معصومین علیهم السلام وجود دارد. در یکی از این روایات آمده است اگر كسي درخت تشنه را سيراب بكند گويا مؤمن را سيراب كرده است.
تأکید بر رواج سنت حسنه درختکاری
اگر سنت بگذارید كه در یک هفته مثلاً در طليعۀ بهار كه گياهان دارند از خواب بيدار مي شوند، درختكاري انجام شود و اين را سنت قرار بدهید، اين مخالف با هيچ دليلي نيست يك، با اطلاقات هم موافق است؛ دو، قصد ورود هم كه ندارید اين سه، اگر اين سه ضلع فراهم شد سنّت حسنه می شود؛ كسي به اين قصد نمي رود كه ـ معاذ الله ـ بگويد در اسلام مستحب است كه فلان تاريخ، فلان هفته انسان درختكاري بكند، اين را كه نمي گويد؛ بلکه مي گويد چون درختكاري مستحب است و سيراب كردن نهال بر طبق اطلاقات مستحب است ما اين هفته را درختکاری مي كنيم. (تفسير سوره نحل جلسه 26)
درختكاري از مقدس ترين اعمال است
شايسته است مسلمانان نسبت به کاشتن و حفظ درخت کوتاهي نکنند، زيرا درختان در سالم سازي و پاكيزگي هوا تأثير ويژه دارند. اهتمام اسلام به درختکاري و افشاندن دانه يا كاشتن شاخه ثمربخش، كاملاً در متون ديني مشاهده ميشود؛ به گونه اي كه گاهي كاشتن درخت در رديف بهترين و مقدس ترين كارهاي خير قرار مي گيرد.
در اسلام، هم دربارۀ نگهداري درخت و آبياري آن دستور رسيده و هم از قطع آن نهي شده است. پيامبر گرامي صلوات الله علیه و آله فرمود: هر كس درخت طلح و سدر [درخت نيازمند به آب] را سيراب کند، گويا انسانِ مؤمنِ تشنه را سيراب کرده است.
اهمیت درختکاری در کلام معصومین(ع)
اهميت درختكاري چنان است که رسول خدا صلوات الله علیه و آله درباره آن فرمود: اگر نهالي در دست يكي از شماست و در آستانه برپايي قيامت به اندازه كاشتن آن فرصت دارد، آن را بكارد.
همچنین امام صادق علیه السلام ميفرمايد: اميرمؤمنان علیه السلام با خود بارهاي هسته خرما را حمل مي كرد. پرسيدند: اي ابوالحسن! چه چيزي همراه داري؟ فرمود: اگر خدا بخواهد درخت خرماست، پس آن ها را كاشت و هسته اي را فرو نگذاشت
ويژگي ها و آثار درختكاري
امام صادق علیه السلام مي فرمايد: كشاورزي و درختكاري كنيد. به خدا سوگند كاري حلال تر و پاكيزه تر از آن نيست. همچنین رسول خدا صلوات الله علیه وآله مي فرمايد: اگر مسلماني درختي بكارد و پرنده، انسان يا حيواني از ميوه آن بخورد برايش صدقه به شمار مي آيد.
در حدیث دیگری آن حضرت مي فرمايند: پنج گروه اند كه در گورهايشان به سر مي برند؛ ليكن ثواب و پاداش كارهايشان به ديوان و نامه عملشان جاري مي شود… [يكي از آن ها] کسی است كه نخلي نشانده است.
حفظ درختان و جلوگیری از قطع آن
از امام صادق علیه السلام چنين آمده است: درخت هاي ثمردهنده را قطع نکنيد که [اگر چنين کنيد] خدا سخت بر شما عذاب فرو مي ريزد. همچنين از اميرمؤمنان علیه السلام نقل شده است: از عوامل افزايش عمر رها كردن آزار ديگران، احترام به پيران، صله رحم و اينکه از بريدن درخت سبز پرهيز شود، مگر براي ضرورت؛ چنان كه از امام صادق علیه السلام نقل شده است: بريدن درخت خرما روا نيست؛ همچنين حفظ درخت براي مناطق كم درخت و بياباني را، سودمندتر معرفي كرده، فرمودند: قطع درخت (سدر) در مناطق بياباني روا نيست، چرا که درخت در آن مناطق کم است.
از امام رضا علیه السلام نيز نقل است كه قطع درخت (در صورت نياز) با تبديل و جايگزيني، مانعي ندارد و فرمودند: امام کاظم علیه السلام درخت سدري را قطع کرد و درخت انگوري به جاي آن کاشت.
منبع:
السلام علیک ایتها الصدیقۀ الشهیده
تا ابد فاطمه فاطمه است.
«در مدينه پيچيد كه دختر پيامبر ميخواهد با مردم سخن بگويد، مردم گويي چند برابر گنجايش مسجد پيامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. براي ورود دختر پيامبر و ناموس كبراي الهي در ميان مردم و صحن مسجد، در گوشهاي از مسجد پردهاي آويختند، و فاطمه(س) در ميان زنان مؤمن و محترم آل هاشم كه در دو طرف او حركت ميكردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پيامبر گام برميداشت. مردم گويي صداي پاي پيامبر را ميشنيدند.گويي عالم ملكوت الهي به زمين آمده بود و با فاطمه گام برميداشت…
لحظههايي بس باشكوه و پرهيبت، و با اين همه، دردناك و دردزاد بود؛ لحظههايي كه اگر نبود، هيچ لحظهاي ازلحظههاي تاريخ به بلوغ مضموني و حماسي خويش نرسيده بود … فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستين جملههايي كه بر زبان راند مدينه منفجر شد، بلكه تاريخ، نه تنها مسجد… نالههاي سوزان مردم، سوز روحي و ژرف فاطمه را منعكس ميكرد و ديوارهاي شهر مدينه را ميسوزاند… و گريه امان خلق را بريده بود…
فاطمه چه گفت؟ قرآن - علي، عدالت - انسان .
مدينه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع …!
در آن روزها كه علي(ع) نميتوانست دست به شمشير ببرد، فاطمه(س) از سخن شمشيري ساخت _ آتش بيان و حقنشان _ كه هم خوني ريخته نشد، و هم حقيقت را تا ابد بر لوح زمانها و پيكره آباديها و مكانها ثبت كرد.
اگر فاطمه(س) نبود، يا اگر به اين قيام الهي اقدام نميكرد، امروز نه تنها از ارزشهاي اسلامي، بلكه از هيچ ارزش و فضيلتي چه بسا نشاني ليكن اين قيام قرآني و حماسه فاطمي، سبب شد كه علي(ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بيست و پنج سال، به روي كار آيد و بتواند شهر نمونه قرآني را بسازد.
فرياد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسين(ع) نيز طنينافكن شد، چنان كه روزي همان فرياد، از حنجره فرزند ديگرش مهدي موعود (عج) طنينافكن خواهد شد، و عدالت آفاقي و انفسي گستره زمين و آفاق زمان و عرصههاي زندگي انساني را خواهد گرفت… و اين است حقيقت جاودان رسالت محمدي … و اين است كه شيعه هماره فرياد ميزند:بعثت،غدیر،عاشورا،مهدی(عج)
قطره ای از اقیانوس فدک …..
خداوند را سپاس برآنچه نعمت داد و به قلبها الهام فرمود؛ و هرگونه نعمتي را ارزاني داشت و يكي پس از ديگري بر ما فرو ريخت نعمتهايي كه از شماره بيرون است و جزاي آنها را هرگز نتوان داد و نهايتش را نتوان فهميد…….
نعمتی همچون ارسال رسولش تا فرمان خود را تمام و كامل كند و اراده حتمياش را در مورد اجراي احكامش ظاهر سازد و تقديرات قطعياش را نافذ فرمايد. و چون ديد امتها فرقه فرقه شده و دينهايشان پراكنده گشته، هر دسته به دور آتشي جمع و به بت پرستي مشغولند و با اينكه خدا را مي شناسند منكر او شدهاند، لذا ظلمتها را با نور محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) روشن كرد و تيرگي قلبها را زدود و موانع را از جلو چشمها برداشت و مردم را هدايت فرمود و از گمراهي رهانيد و كوريها را به بينايي تبديل كرد و آنها را به دين قيم خود هدايت و به راه مستقيم دعوت فرمود..
نعمتی همچون قرآن صادقش که نور درخشان و چراغ تابناك است ،قرآني كه پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروياش كشاننده به سوي بهشت و حرفشنوايي از آن موجب رهايي است….
نعمتی همچون ايمان ،نماز ، زكات ، روزه ،حج ، عدل ،جهادوازهمه ارزشمندترنعمت اهل بيت (علیهم السلام)
ايهاالناس! بدانيد من فاطمه ام و پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. آنچه را كه ميگويم از اول تا به آخر صحيح است. نه سخن بيهوده ميگويم و نه كار ناروا انجام ميدهم
بدانيد من فاطمه ام ؛همسر علي ،همان که در راه خدا رنجها ديده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزديك و نسبت به اولياء خدا سرور بود. آستين همت را بالا زده، خيرخواه و كوشا و رنج ديده و زحمتكش بود در حاليكه شما در آسايش و رفاه بسر ميبرديد و به فكر خود بوديد. از نعمتها بهره مند و آسوده و بيخيال در كمين ما نشسته بوديد كه اوضاع چگونه ميچرخد و گوش بزنگ اخبار بوديد. در وقت استراحت زودتر از ديگران بر زمين مينشستيد و در موقع جنگ پا به فرار ميگذاشتيد.
پس هيهات بر شما، شما را چه شد و به كجا ميرويد؟ و چه بيراهه ميرويد! اين كتاب خداست پيش روي شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچمهايش برافراشته و دورباشهايش آشكار و فرامينش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداختهايد. آيا تصميم داريد به غير آن حكم كنيد؟! …….
آيا چنين پنداشتهايد كه ما را ارثي نيست؟ آيا از دستورات دوران جاهليت پيروي ميكنيد؟ كيست كه از خداوند بهتر حكم كند براي گروهي كه باور دارند. آيا نميدانيد؟ براي غاصبان فدك مانند خورشيد درخشان، واضح است كه من دختر پيامبرم و بايد از او ارث ببرم.
اي مسلمانان! من بايد براي گرفتن ارثم مغلوب شوم؟! آيا عهد كتاب خدا را كنار گذاشته، پشت سرتان انداختهايد در آنجا كه گويد «و سليمان از داود ارث برد .و آنجا كه داستان يحيي بن زكريا را بازگو مي كند كه ميفرمايد« پروردگارا از سوي خودت جانشيني به من ببخش كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد و آنجا كه ميفرمايد «بعضي از خويشان بر بعضي ديگر در كتاب خدا مقدم هستند»
و نيز آنجا كه ميفرمايد «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش ميكند كه پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و يا فرمود «اگر مالي را بهجاي گذارد، به طور شايسته براي پدر و مادر و نزديكانش وصيت كند و اين حقي است بر پرهيزكاران.» .
آيا گمان كردهايد كه مرا از پدرم نصيبي نيست و ارثي نميبرم و اصلا خويشاوندي بين ما نيست؟! آيا شما از پدرم و پسر عمم،علي، به عام و خاص قرآن داناتريد؟ پس اين شما و اين فدك، همچون شتر مهارشده و زين كرده!، يكديگر را در روز حشر خواهيم ديد. پس چه خوب داوري است خداوند، و چه خوب بزرگ و پيشوايي است محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده گاهي است قيامت، كه در آن روز نتيجه زيانبار عمل خود را خواهيد ديد…….وشما ای گروه انصار: اي جوانمردان و اي بازوان دين و ياران اسلام! اين چه چشمپوشي و سهلانگاري است كه در حق من روا ميداريد و نسبت به ظلمي كه به من ميشود در خواب غفلتيد؟! آيا پدرم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي فرمود: هر انساني در فرزندانش حفظ ميشود؟ (يعني اگر ميخواهيد جانب كسي را محترم بشماريد بعد از او به فرزندانش احترام كنيد.) چه زود اين عمل را انجام داديد؟ دست مرا از فدك كوتاه نموديد؟ و براي امري كه وقت آن نشده شتابان شديد؟
واما شماای گروه اوس و خزرج!وای برشما! آيا ميراث مرا ببلعند در حالي كه شما را ميبينم و صداي شما را ميشنوم و شما با هم جمع و پيوستهايد؟!.شما داراي افراد زياد و قدرت فراواني هستيد و سلاح جنگي و تجهيزات در دست شماست! درخواست من به شما ميرسد ولي جواب نميدهيد و فرياد من به گوشتان ميرسد ولي به فريادم نميرسيد. پس شما چرا بعد از روشني راه بيراهه رفتيد و چرا حق را پنهان كرديد، بعد از اينكه اٌشكار شده بود و چرا عقب گرد كرديد و بعد از ايمان مشرك شديد.
آيا شما با مردمي كه پيمان خود را شكسته و براي بيرون كردن پيامبر تصميم گرفتهاند، نميجنگيد با آنكه آنها اول جنگ را شروع كردهاند؟ آيا از آنان ميترسيد در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر ايمان آورده باشيد؟ (يعني چرا وقتي اين گروه غاصب خلافت، پيمان خود را شكستند و به عهدي كه درباره اميرالمومنين (عليه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نكردند، شما با آنها نميجنگيد و از اميرالمومنين دفاع نميكنيد؟
ای مردم، اين سخنان خروشي بود كه از جان برآمد و آهي بود كه از خشم برخاست، كاسه صبر لبريز، و عقدههاي سينه باز و حجت بر شما تمام شد. پس اين شما و اين شتر خلافت! لجامش را محكم بگيريد و بتازيد. اما بدانيد پشتش زخمي و پايش لنگ و عار و ننگش هميشگي است. نشان خشم الهي بر آن خورده و عيبش ابدي است.
خلافتي كه به آتش برافروخته الهي پيوسته، آتشي كه بر دلها احاطه كند؛ در حالي كه كليه اعمال شما در پيش چشم پروردگار است و به زودي ستمگران خواهند دانست كه در چه جايگاهي رجوع ميكنند. من دختر پيامبر شمايم كه شما را از عذاب سخت آينده بيم داد. پس هر چه ميخواهيد بكنيد. ما هم كار خودمان را ميكنيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.
منبع:
منتخبی از خطبه فدکیه (سخنان حضرت زهرا (س))