ماه مبارک رمضان در نگاه امام رضا (علیه السلام) به میدان مسابقه ای برای پیروی از خدا و گام برداشتن به سوی بهشت برای بندگان خدا تشبیه شده است مسابقه ای که تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد.
توصیههای امام رضا علیهالسلام برای روزهای پایانی ماه مبارک رمضان
در روایات اسلامی رمضان ماهی که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم است معرفی شده و تصریح گردیده است که درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده میشوند و تا آخرین شب بسته نمیشوند؛ ماهی که خداوند در آن حسنات را میافزاید و گناهان را پاک میکند.
یکی از بافضیلتترین ایام و لیالی، دهه آخر ماه مبارک رمضان است. طبق روایات رسیده از اهل بیت (علیه السلام) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) این دهه را به اعتکاف گذرانده و به عبادت و شب زنده داری مشغول بودند. امام رضا (علیه السلام) هم میفرماید: کانَ أَبى علیه السلام یَزیدُ فى الْعَشْرِ الأَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ فى کُّلِ لَیْلَةٍ عِشْرینَ رَکْعَةً؛ پدرم در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بیست رکعت به نمازهاى مستحبّى شبهاى ماه رمضان مىافزود.
همچنین امام رضا علیه السلام میفرماید: کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لایَنامُ ثلاثَ لیالٍ: لَیلةَ ثلاثٍ وعِشرِینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، ولَیلةَ الفِطرِ، ولَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، وفیها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما فی السَّنَةِ؛ امیر المؤمنین علیه السلام سه شب را نمىخوابید: شب بیست و سوم ماه رمضان، شب عید فطر و شب نیمه ماه شعبان؛ در این شبها، روزیها تقسیم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد، تعیین مىشود.
یکی از اعمال مهمی که در طول ماه مبارک رمضان مورد تأکید قرار گرفته، افطارى دادن به روزه داران است. در این زمینه روایتی در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) نقل شده که اهمیت این موضوع را میرساند. طبق این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) در خطبه معروف شعبانیه مى فرماید: «مردم بیدار باشید! کسى که از شما به روزه دار مؤمن در این ماه افطارى دهد، پاداش آزاد نمودن یک برده و بخشش گناهان گذشته را همراه دارد. عرض شد: اى رسول خدا! ما توان افطارى دادن نداریم. حضرت فرمود: بترسید از آتش! ولو با دادن نصف دانه خرما و از آتش بپرهیزید! گر چه با دادن شربت آب باشد.»
امام رضا (علیه السلام) در روز عید فطر از محلی عبور میکردند که عده ای مشغول خنده و سرگرمی بودند. امام (علیه السلام) در بیانی زیبا رمضان را به میدان مسابقه ای برای بندگان خدا تشبیه کرده به اصحاب خود فرمود: همانا خداوند صاحب عزت و جلال، ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای بندگانش آفرید تا در این ماه با پیروی از خداوند به سوی بهشت پیشی گیرند. پس گروهی پیشی گرفتند و به پیروزی دست یافتند و کسانی دیگر باز ماندند و محروم گشتند. شگفتا (و شگفتا) از کسی که سرگرم خنده و بازی است (آن هم) در روزی که نیکوکاران ثواب و اجر میبرند و کوتاهی کنندگان محروم میشوند. به خدا قسمت اگر پرده و حجابها کنار رود، هر آینه نیکوکار به کردار نیک خود و گناهکار به گناهش مشغول میشود.
امام رضا علیه السلام همچنین عید فطر را روز تضرع و دعا به درگاه خداوند دانسته میفرماید: إنَّما جُعِلَ یَومُ الفِطرِ العِیدَ لِلمُسلِمینَ مُجتَمَعا یَجتَمِعُونَ فیهِ و یَبرُزونَ لِلّهِ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلى ما مَنَّ عَلَیهِم؛ بدان جهت روز عید فطر عید قرار داده شده است تا در آن روز مسلمانان جمع شوند و به خاطر خدای بزرگ به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمتهایش به شکوه و بزرگی یاد کنند تا هم روز عید باشد و هم روز اجتماع، هم روز بالندگی باشد و هم روز زکات دادن، هم روز رغبت و توجه به نعمتهای الهی بادشد، هم روز تضرع و دعا به درگاه خدا.
امام رضا (علیه السلام) همچنین فرا رسیدن عید فطر پس از یک ماه بندگی را هدیه ای به خداوند برشمرده میفرماید: در روز قیامت، چهار روز را به پیشگاه خداوند هدیه میبرند، گویی که عروس را به خانه بخت میبرند، پرسیدند: این چهار روز چه روزهایی است؟ حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: روز عید قربان و عید فطر و روز جمعه و عید غدیر.
و در مورد علت تکبیرهاى زیاد در روز عید فطر مىفرماید: تکبیر، تعظیم و بزرگداشت خداوند متعال است و نوعى تشکر از هدایتها و نعمتهاى پروردگار جهانیان مىباشد.
در آيات مختلفي از قرآن از جنات عدن سخن گفته شده است. به عنوان مثال در آيه 31 سوره نحل آمده است: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقينَ »[1]
«جنات» به معنى باغها و «عدن» مصدر و به معناى اقامت و استوار است. مثلا گفته مى شود: «فلان عدن بالمكان» معنايش اين است كه فلانى در فلان جا ماندگار شد و “معدن” را به اين جهت معدن مى گويند كه جواهر و فلزات در آن قطعه از زمين مستقر گشته است. و بنا بر اين، معناى «جَنَّاتِ عَدْنٍ»، بهشت هاى ماندنى و از بين نرفتنى خواهد بود.[2] بنابراين مفهوم” عدن” با خلود شباهت دارد، اما با توجه به آيات مختلف و جايگاه استفاده از اين تعبير، چنين استفاده مى شود كه جنات عدن محل خاصى از بهشت پروردگار است كه بر ساير باغ هاى بهشت امتياز دارد.[3]
در احاديث اسلامى اين امتياز به اشكال مختلف بيان شده است در حديثى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و اله) چنين مى خوانيم كه فرمود: «عدن دار الله التي لم ترها عين، و لم تخطر على قلب بشر، لا يسكنها غير ثلاثة: النبيون، و الصديقون، و الشهداء، يقول الله عز و جل:طوبى لمن دخلك» عدن آن خانه پروردگار است كه هيچ چشمى آن را نديده، و به فكر كسى خطور نكرده و تنها سه گروه در آن ساكن مى شوند: پيامبران، صديقان (آنها كه پيامبران را تصديق كردند و از آنها حمايت كردند) و شهيدان. خداوند مي فرمايد خوشا به حال آنكه وارد آن شود.[4]
هم چنين در روايت ديگري از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) چنين آمده است: «من سره ان يحيا حياتى و يموت مماتى و يسكن جنتى التي واعدنى اللَّه ربى، جنات عدن …فليوال على بن ابى طالب عليه السلام و ذريته عليهم السلام من بعده» كسى كه دوست دارد حياتش همچون من، و مرگش نيز همانند من بوده باشد، و در بهشتى كه خداوند به من وعده داده در جنات عدن ساكن شود، بايد على بن ابى طالب (علیه السلام) و فرزندان بعد از او را دوست دارد.
از اين احاديث روشن مى شود كه جنات عدن باغهايى است از بهشت كه پيامبر (صلی الله علیه و اله) و جمعى از خاصان پيروان او در آنها مستقر خواهند شد و هركسي شايستگي حضور در آن را نخواهد داشت.[5]
پي نوشت:
[1] . باغهايى از بهشت جاويدان است كه همگى وارد آن مى شوند، نهرها از زير درختانش مى گذرد، هر چه بخواهند در آنجا هست خداوند پرهيزگاران را چنين پاداش مى دهد!
[2] . ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1374، ج9، ص: 456
[3] . تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374، ج8، ص: 38
[4] . تفسير نور الثقلين،عروسي حويزي، انتشارات اسماعيليان، قم، 1415، ج2، ص: 497؛ البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم بحراني، بنياد بعثت، تهران، 1416، ج2، ص: 816
[5] . تفسير نمونه، ج8، ص: 39-38
سوره يوسف، آيه 43: «وَ قَالَ الْمَلِكُ إِنىِّ أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يَابِسَاتٍ يَأَيهَُّا الْمَلَأُ أَفْتُونىِ فىِ رُءْيَاىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبرُُونَ»
1- تعبيرى كه يوسف براى اين خواب كرد چقدر حساب شده بود. گاو در افسانه هاى قديمى سنبل “سال” بود، چاق بودن دليل بر فراوانى نعمت، و لاغر بودن دليل بر خشكى و سختى. حمله گاوهاى لاغر به گاوهاى چاق دليل بر اين بود كه در اين هفت سال بايد از ذخائر سالهاى قبل استفاده كرد.
و هفت خوشه خشكيده كه بر هفت خوشه تر پيچيدند تاكيد ديگرى بر اين دو دوران فراوانى و خشكسالى بود، به اضافه اين نكته كه بايد محصول انبار شده به صورت خوشه ذخيره شود تا به زودى فاسد نشود و براى هفت سال قابل نگهدارى باشد.
و اينكه عدد گاوهاى لاغر و خوشه هاى خشكيده بيش از هفت نبود، نشان مى داد كه با پايان يافتن اين هفت سال سخت، آن وضع پايان مى يابد و طبعا سال خوش و پر باران و با بركتى در پيش خواهد بود. و بنابراين بايد به فكر بذر آن سال هم باشند و چيزى از ذخيره انبارها را براى آن نگهدارند!
در حقيقت يوسف يك معبر ساده خواب نبود بلكه يك رهبر بود كه از گوشه زندان براى آينده يك كشور برنامه ريزى مى كرد و يك طرح چند ماده اى حد اقل پانزده ساله به آنها ارائه داد، و چنان كه مي دانيم اين تعبير خواب توام با راهنمايى و طراحى براى آينده، پادشاه مصر و اطرافيان او را تكان داد و موجب شد كه هم مردم مصر از قحطى كشنده نجات يابند و هم يوسف از زندان و هم حكومت از دست خودكامگان!
2- نكته دوم اين است كه قدرت خداوند فوق آنچه ما تصور مى كنيم است. اوست كه مى تواند با يك خواب ساده كه به وسيله يك جبار زمان خود ديده مى شود هم ملت بزرگى را از يك فاجعه عظيم رهايى بخشد و هم بنده خاص خودش را پس از سالها زجر و مصيبت رهايى دهد.
بايد سلطان اين خواب را ببيند و بايد در آن لحظه ساقى او حاضر باشد، و بايد به ياد خاطره خواب زندان خودش بيفتد، و سرانجام حوادثى مهم به وقوع پيوندد. اوست كه با يك امر كوچك، حوادث عظيم مى آفريند. آرى به چنين خدايى بايد دل ببنديم.
3- خواب هاى متعددى كه در اين سوره به آن اشاره شده از خواب خود يوسف گرفته تا خواب زندانيان، تا خواب فرعون مصر و اهميت فراوانى كه مردم آن عصر به تعبير خواب مى دادند نشان مى دهد كه اصولا در آن عصر تعبير خواب از علوم پيشرفته زمان محسوب مى شد. و شايد به همين دليل پيامبر آن عصر يعنى يوسف نيز از چنين علمى در حد عالى برخوردار بود كه در واقع يك اعجاز براى او محسوب مى شد.
مگر نه اين است كه معجزه هر پيامبرى بايد از پيشرفته ترين دانش هاى زمان باشد؟ تا به هنگام عاجز ماندن علماى عصر از مقابله با آن يقين حاصل شود كه اين علم سرچشمه الهى دارد نه انسانى.
منبع:
تفسير نمونه، ذيل آيات 43 الي 49 سوره يوسف.
عضو مجلس خبرگان رهبری ضمن دعوت از اقشار مختلف مردم برای حضور در راهپیمایی روز جهانی قدس گفت: به دلیل شرایط حساس منطقه، برگزاری هر چه باشکوه تر و گسترده تر راهپیمایی روز قدس امسال یک ضرروت و وظیفه دینی و اسلامی است.
به گزارش ایسنا، آیت الله احمد مبلغی در بیانیهای خاطرنشان کرد: روز جهانی قدس کانون تقویت انسجام اسلامی، ارتقا دهنده سطح آگاهی در جهان اسلام، گشاینده افقهای روشن پیش روی مساله فلسطین و مردم مظلوم آن، زداینده حالت انفعال و یاس از مسلمانان وفعال کننده موضع و جایگاه آنان در قبال غاصبان قدس شریف و فلسطین است.
وی ادامه داد: حضور باشکوه در راهپیمایی روز قدس لبیک به فراخوان تاریخی حضرت امام راحل، اجابت دعوت رهبر معظم انقلاب و پاسخ به ندای وجدان، احساس و عقل اسلامی است.
از جمله مهمترین سؤالات مهم تاریخ صدر اسلام به خصوص پس از رحلت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله)، قضیّه خانه نشینی حضرت علی(علیه السلام) است. اینکه چرا کسی که در واقعه تاریخی غدیر خم در میان آن همه جمعیّت مسلمانان آن زمان و در سال آخر عمر شریف پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) توسط پیامبر خدا به عنوان جانشین پس از ایشان به همه مردم معرّفی شد، پس از رحلت پیامبر، خانه نشین شد؟
عدم استقبال و حمایت مصرّانه اجتماعی!
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) نیز این شرایط را پیش بینی کرده بودند و در آخرین لحظات عمر شریفشان فرمودند: یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَتَلْقَی[بَعْدِی] مِنْ قُرَیْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ وَ ظُلْمِهِمْ لَکَ… فَإِنَّکَ [مِنِّی] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ لَکَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِیهِ مُوسَی إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی؛
قریش برخورد تندى خواهى دید، شورششان علیه تو و ستمى که بر تو روا دارند، پس اگر در نبرد با آنان یارانى یافتى با آنان جهاد کن و با موافقانت با مخالفانت بجنگ، پس اگر یارانى نیافتى، پایدارى پیشه کن و دست نگهدار و خود را در مهلکه نینداز، همانا که تو نسبت به من، همانند هارونى نسبت به موسى، هارون براى تو الگوى نیکوئى است، همو بود که به برادرش موسى گفت: «همانا که این قوم مرا ناتوان نموده نزدیک بود مرا بکشند(1)».(2)
دفاع، آری یا خیر؟
سؤال بعدی آن است که اساساً آیا امیر المؤمنین(علیه السلام) نسبت به هجوم به خانه خود و ضرب و شتم همسر مکرّمه شان عکس العملی نشان دادند یا خیر؟
در مورد واقعه یقینی و غمبار ضرب و شتم حضرت زهرا(سلام الله علیها) تنها یادگار پیامبر اکرم که منجر به شهادت ایشان در سن 18 سالگی شد، هیچ تردیدی در بین شیعه وجود ندارد. حتّی برخی از اهل سنّت نیز این واقعه را بیان کرده اند(3)
با بررسی اقوال تاریخی به این نتیجه می رسیم که حضرت، عکس العمل تندی در ابتدا از خود بروز دادند. سلیم ابن قیس نقل می کند: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا (علیها السّلام) در مقابل او در آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول اللَّه»! عمر، شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله کرد: «یا ابتاه»! عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوى حضرت زد.
آن حضرت صدا زد: «یا رسول اللَّه، ابو بکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتارى کردند»! على (علیه السّلام ناگهان) از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد.(4)
این عکس العمل ابتدایی، نشان دهنده آن است که حضرت، توانایی برخورد قبلی و ممانعت از واقعه تلخ هجوم و وقایع پس از آن را داشتند؛ امّا به خاطر عواقب بدتر آن، از شدّت عمل بیشتر و تداوم آن منصرف شدند که در ادامه به آن می پردازیم.
وصیّت پیامبر
نهال دین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی در پرتو مرارتهای فراوان پیامبر اکرم کاشته شد و هنوز ایثارها و مراقبتهای فراوانی را برای بالندگی بیشتر نیاز داشت. از این رو، حفظ و بقای اصل دین اسلام بر هر ضرورت دیگری مقدّم می نمود؛ لذا پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) که نسبت به آینده این امّت آگاه بودند سفارشاتی به امیر المؤمنین(علیه السلام) داشتند از جمله اینکه فرمودند:
«فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَیْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَکَ بِمَنْ وَافَقَکَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ کُفَّ یَدَکَ وَ لا تُلْقِ بِیَدِکَ إِلَی التَّهْلُکَةِ»؛ پس اگر در نبرد با آنان یارانى یافتى با آنان جهاد کن و با موافقانت با مخالفانت بجنگ، پس اگر یارانى نیافتى، پایدارى پیشه کن و دست نگهدار و خود را در مهلکه نینداز!(5) پس، در جایی که کشته شدن انسان فایده ای موجّه نداشته باشد نباید اقدامی کرد؛ هر چند باعث مظلومیّت و از دست رفتن حقوق شخصی شود!
بنابراین اگر حضرت دست به اقدام مسلحانه می زدند غیر از فتنه انگیز و غبار آلود شدن فضا و در خطر افتادن اصل دین نورسته اسلام، فایده دیگری نداشت.
پی نوشت:
1. أعراف؛ 150
2. سلیم بن قیس الهلالی؛ ج2؛ ص 568
3. ر.ک: فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34؛ سیر اعلام النبلاء، ج 15 ، ص 578؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124
4. ر.ک: هلالى، سلیم بن قیس، ج2؛ ص568
5. سلیم بن قیس الهلالی؛ ج2 ؛ ص568