درجنگ خيبر مسلمانان در پرتو فداكاري امير مؤمنان به پيروزي چشمگيري دست يافتند و از اين جهت امام (ع) را فاتح خيبر مينامند. وقتي با گروهي از سربازان كه پشت سر وي گام بر ميداشتند به نزديكي دژ خيبر رسيد، پرچم اسلام را بر زمين نصب كرد. در اين هنگام دلاوران دژ همگي بيرون ريختند. حارث برادر مرحب، نعره زنان به سوي حضرت علي (ع) شتافت ، نعره ي او آنچنان بود كه سربازاني كه پشت سر حضرت علي (ع) قرار داشتند بي اختيار به عقب رفتند و حارث به مانند شيري خشمگين بر حضرت علي تاخت، ولي لحظاتي نگذشت كه جسد بي جان او بر خاك افتاد.
مرگ برادر، مرحب را سخت متأثر ساخت و براي گرفتن انتقام، در حالي كه غرق در سلاح بود و زرهي فولادين برتن و كلاهي از سنگ بر سر داشت و كلاه خود را روي آن قرار داده بود به ميدان حضرت علي (ع) آمد. هر دو قهرمان شروع به رجز خواني كردند. ضربات شمشير و نيزههاي دو قهرمان اسلام و يهود وحشت عجيبي در دل ناظران افكنده بود. ناگهان شمشير برنده و كوبنده ي قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و او را به خاك افكند. دلاوران يهود كه پشت سر مرحب ايستاده بودند پا به فرار گذاشتند و گروهي كه قصد مقاومت داشتند با حضرت علي (ع) تن به تن جنگ كردند و همگي با ذلت تمام جان سپردند.
نوبت آن رسيد كه امام (ع) وارد دژ شود. بسته شدن در مانع از ورود امام و سربازان او شد، ولي امام (ع) با قدرت الهي دروازه ي خيبر را از جا كند و راه را براي ورود سربازان هموار ساخت و به اين طريق آخرين لانه ي فساد و كانون خطر را درهم كوبيد و مسلمانان را از شر اين عناصر پليد و خطرناك، كه پيوسته دشمني با اسلام و مسلمانان را به دل داشتند ، آسوده ساخت.
منبع:
فروغ ولايت آيت الله سبحاني ص107
بر اساس اعتقاد شیعه گستره علم اهل عترت (علیه السلام) تا حدی است که خزانهداران علم الهی محسوب میشوند و به نقل تاریخ با همین علم، معجزات فراوانی را از خود بروز دادهاند. در یکی از دعاها خطاب به اهلبیت (علیه السلام) نیز همین تعبیر خزانهداران علم الهی را به کار میگیریم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَ خُزّانَ الْعِلْمِ؛ سلام بر شماای اهل بیت نبوت و محل وضع رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و محل هبوط وحی و معدن رحمت و خزانهداران علم».
راهکاری از امام باقر (ع) در قبال التهابات اجتماعی
از این رو یکی از علوم این انوار مقدس الهی آشنایی با زبان تمام ملتها و نیز آشنایی با زبان حیوانات و پرندگان بود. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) در روایتی ذیل این بخش از آیه ۱۶ نمل “وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد؛ سلیمان وارث داود شد»، فرمودند: همانا محمد وارث سلیمان شد و ما وارث محمد (ص) هستیم؛ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص» (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص. ۱۳۸) یکی از علوم داود و سلیمان (علیه السلام) علم به زبان پرندگان بود. در روایتی دیگر میخوانیم مردى خدمت امام صادق علیهالسلام این قسمت از همان آیه ۱۶ سوره نمل را تلاوت کرد: “عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ سلیمان وارث داود شد و گفت:: اى مردم! [آگاهى به]زبان پرندگان را به ما آموختهاند و از هر چیزى [ که به پیامبران و پادشاهان دادهاند]به ما عطا کردهاند». امام صادق علیهالسلام فرمود: در آیه (من) ندارد آیه این طور است «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ یعنى بما همه چیز را دادند.» منظور امام (علیه السلام) این بود که ما هم علم پرندگان میدانیم. همچنان که امام باقر (علیه السلام) ذیل همین آیه خطاب به محمد بن مسلم فرمود: «به ما زبان پرندهها را آموختهاند و از هر چیز دادهاند؛ إِنَّا عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْء».
همین محمد بن مسلم نقل میکند: روزی خدمت امام باقر علیهالسلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشستند و طبق مرسوم خود آواز میخواندند و امام باقر علیه السلام دقایقی به آنها پاسخ میگفت. سپس آماده پریدن شدند و، چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر لحظاتی بر قمری ماده فریا میزد. من عرض کردم: قربانت شوم، داستان این پرندگان چه بود؟
فرمود:ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر از انسان است. این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟ پس هر دو به داوری من راضی شدند و من به قمری نر گفتم که نسبت به ماده خود ستم کردهای؛ او هم قبول کرد.
متن روایت: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع. قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ یَوْماً إِذْ وَقَعَ زَوْجُ وَرَشَانٍ عَلَى الْحَائِطِ وَ هَدَلَا هَدِیلَهُمَا فَرَدَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع. عَلَیْهِمَا کَلَامَهُمَا سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَلَمَّا طَارَا عَلَى الْحَائِطِ هَدَلَ الذَّکَرُ عَلَى الْأُنْثَى سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا هَذَا الطَّیْرُ قَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ شَیْءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِنِ ابْنِ آدَمَ إِنَّ هَذَا الْوَرَشَانَ ظَنَّ بِامْرَأَتِهِ فَحَلَفَتْ لَهُ مَا فَعَلْتُ فَقَالَتْ تَرْضَى بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَرَضِیَا بِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ لَهَا ظَالِمٌ فَصَدَّقَهَا. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص. ۴۷۰ / بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص. ۳۴۲)
شهید مطهری معتقد است، ماه رجب ماه استغفار و عبادت و روزه است، ولی به خاطر تبدیل نام ماه ها از شمسی به قمری این سنت ها به کلی فراموش می شوند.
ایشان می فرمایند:
ماه مبارک رجب است. براى جمعه اول رجب یک سلسله اعمال وارد شده است و یک ارزشهایى که دیگر اصلًا این حرفها در میان ما مطرح نیست. مصداق «قُلْ أَرَأَیْتُمْ انْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» همین هاست.
نام ماه ها از قمرى تبدیل مى شود به شمسى؛ انسان اول خیال نمى کند که به دنبال خودش چه چیزهایى مى آورد. ما که بچه بودیم، در منزل خود ما ـ من از هفت و هشت سالگى کاملًا یادم هست ـ اصلًا اینکه ماه رجب دارد مى آید مشخص بود؛ مى گفتند یک هفته به ماه رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالًا اول ماه رجب است، برویم براى استهلال؛ مى رفتند براى استهلال، ماه را ببینند، شب اول ماه رجب است، اعمال ماه رجب را بجا بیاورند. در مسجد که جمع مى شدند، همه صحبت آمدن ماه رجب بود. ماه مبارک رجب و ماه مبارک شعبان پیش درآمدهاى ماه مبارک رمضان هستند. من از بچگى همیشه این را مى دیدم، مرحوم ابوى ما و مرحومه والده ما غیر از اول و آخر ماه رجب و غیر از ایام البیض (یعنى سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم این ماه که اعمال بالخصوصى دارد و عمل معروفش به نام عمل «امّ داود» را ما آن زمان بچه بودیم بجا آورده بودیم، بعد بزرگ شدیم فراموش کردیم؛ به تبع آن جوّى که آن وقت وجود داشت، یعنى آب جارى اى که در آن وقت بود، ولى وقتى که آبى رفت و مخفى شد، دیگر کیست که از نو آن را جارى کند) این دو غیر از روز اول و روز آخر و سه روز وسط، حداقل پنجشنبه و جمعه ها روزه بودند و بلکه مرحوم ابوى ما در بعضى از سال ها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه مى گرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل مى کردند، یعنى این سه ماه را یک سره روزه مى گرفتند.
اصلًا این ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است. حتى وارد شده است که اگر کسى نتواند روزه این ماه را بگیرد ذکرى وارد شده است که روزى صد بار این ذکر را بگوید به عنوان جبران روزهاى که نتوانسته است بگیرد.
یادى از حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزا على آقا شیرازى
یادم است که در ماه مبارک رجب در سال 21 ـ که تابستان بود و به اصفهان رفته بودیم ـ مى رفتیم به درس آقاى حاجآقا رحیم ارباب سلّمه اللَّه تعالى که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. مى دیدم که خیلى کند صحبت مى کند و اذکار را بالخصوص خیلى با تأ نّى و حضور قلب مى گوید: سُبْحانَ الْالهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لایَنْبَغِى التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِىالْعِزَّةِ وَالْجَلالِ … مى دیدم این مرد مرتب اینها را مى گفت. چون پیرمرد بود و نمى توانست روزه بگیرد، آن را با این جبران مى کرد.
و باز یادم نمى رود که در همان سال ها روز بیست و پنجم رجب بود (روز وفات حضرت موسى بن جعفر سلام للَّه علیه)، ما در مدرسه نیماورد اصفهان بودیم، بعدازظهر بود، خوابیده بودیم، از خواب که بیدار شدیم یک وقت صداى مرحوم حاج میرزا على آقا را شنیدم. ما در آن مدرسه غریبه بودیم، به عنوان تابستان رفته بودیم، ولى طلبه هاى آن مدرسه به مناسبت وفات از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بود براى طلبه ها موعظه مى کرد و بعد هم ذکر مصیبت. حدیث دارد که در قیامت فریاد مى کشند: «أیْنَ الرَّجَبیّون» رجبیون کجا هستند؟ این مرد با همان آهنگى که داشت و با آن حال و روحى که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتى که بگویند «أیْنَ الرَّجَبیّون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزى نداشته باشیم و اصلًا جزء رجبیّون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
غرض این است: این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنت ها در میان ما بکلى دارد فراموش مى شود. ماه رجب مى آید، بزرگ هایمان [متوجه نمى شوند] تا چه رسد به بچه ها. کمکم اگر به بچه ها بگوییم ماههاى قمرى را از محرم تا ذى الحجه بشمار، نمى توانند؛ اصلًا فراموش مى کنند که یک چنین ماه هایى هم وجود داشته است. ولى به هرحال تکلیف هرگز از ما ساقط نمى شود.
منبع:
مجموعه آثار استادشهیدمطهرى، ج27، صفحه 560
امام على علیه السلام :
ارزش هر کس به اندازه خوبى هاى اوست.
امالى صدوق، ص ۱۱۷
*
امام صادق علیه السلام :
مردم، بیشتر از آن که با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خود زندگى مى کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مى میرند.
دعوات الراوندى، ص ۲۹۱، ح ۳۳
*
پیامبر صلى لله علیه و آله :
پاداش نیکوکارى زودتر از هر کار خوب دیگرى مى رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر کار بد دیگرى گریبان مى گیرد.
خصال، ص ۱۱۰، ح ۸۱
*
امام صادق علیه السلام :
بهشتى ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
مجموعه ورام، ج ۲، ص ۹۱
*
امام باقر علیه السلام :
چهار چیز از گنجهای نیکوکاری است: پنهان داشتن حاجت، صدقه پنهانی، نهان داشتن درد و نهان داشتن مصیبت.
بحارالانوار ج۷۵ ص۱۷۵
*
پیامبر صلى الله علیه و آله :
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه، ح ۲۰۰۶
*
امام على علیه السلام :
بزرگوار، نیکوکارى هاى خود را بدهى به گردن خود مى داند که باید بپردازد و فرومایه، احسان هاى گذشته خود را بدهى به گردن دیگران مى داند که باید پس بگیرد.
غررالحکم، ح ۲۰۳۱ و ۲۰۳۲
*
پیامبر صلى الله علیه و آله :
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف تر باشد.
کافى، ج ۲، ص ۲۴۰، ح ۳۵
*
امام صادق (ع):
سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـى و بخشـش.
تحف العقول، ص ۳۱۶
*
امام حسین علیه السلام :
اى مردم در خوبى ها با یکدیگر رقابت کنید و در کسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت ها) شتاب نمایید و کار نیکى را که در انجامش شتاب نکرده اید، به حساب نیاورید.
کافى، ج ۲، ص ۹۵، ح ۹
*
امام صادق (ع):
احسان و نیکى کامل نباشد،مگر با سه خصلت: شتاب در آن،کم شمردن بسیار آن و منت ننهادن بر آن.
تحف العقول،ص۳۲۳
محیط طباطبایی:
به نظر من، کتاب بیش از درس و معلم به انسان می آموزد. من نُه دهم معلومات خود را از کتاب آموخته ام و یک دهم را از معلم و درس.
اینشتین:
افکار و اندیشه های انسان به گونه ای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشه ها و افکار انسان را بر مبنای جدید یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیون ها انسان را در راه مخصوصی بیندازد.
مُنْتِسکیو:
من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست.
کارلایل:
دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعه ای از کتاب در آن جمع آوری شده باشد.
موریس مترلینگ:
آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه مند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشت هاست.
آبراهام لینکلن:
بدون حکومت، می شود زندگی کرد، ولی بدون کتاب و مطبوعات نمی شود.
وُلتر:
برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.
ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دست رسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.
جرج جرواق:
200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم تا بتوانم درباره شخصیت امام علی علیه السلام بنویسم. اعراب آن روز، قدر علی بن ابی طالب علیه السلام را نشناختند و او را درک نکردند. علی بن ابی طالب علیه السلام متعلق به قرن بیستم است.
ابن ابی الحدید:
در عرض پنجاه سال عمر، هزار بار خطبه همّام را خوانده ام و هر بار اثر خاص بر من نهاده است. نمی دانم این اثر از شدت علاقه ای است که به گوینده آن دارم یا در تأثیر سخن است که بر من می نهد.
سهراب سپهری:
کتاب آسمانی ما (قرآن)، گذشته از جنبه الوهیت و تقدیس، از باارزش ترین شاهکارهای ادبی جهان است.
سقراط:
جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه، کار روزانه اش باشد.
بیهقی:
بهترین سخن گویان و یاران، کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند، می توانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی، سرّ تو را فاش نمی کند و با کتاب است که می توان به دانش و نیکی ها دست یافت.
محمدتقی شریعتی:
من ده ساعت مطالعه می کنم تا یک سخنرانی کنم و بعضی یک ساعت مطالعه می کنند و ده مجلس حرف می زنند.
مُنْتِسکیو:
کتاب را زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمی دانید.
عماد کاتب:
تا به حال ندیدم کسی امروز کتابی بنویسد، مگر اینکه فردا می گوید: ای کاش این عبارت را تغییر می دادم که اگر چنین می نوشتم، بهتر بود و ای کاش این جملات را اضافه می کردم که اگر چنین می شد، نیکوتر بود و ای کاش این قسمت مقدّم بود که اگر چنین بود، جالب تر بود و این شگفت انگیز و مایه عبرت است و این خود، دلیل بر جهل و نادانی بشر است.
صادق طباطبایی:
کتاب را حافظه بشریت خوانده اند. مجموعه دانش و معارف تاریخ مدّون چند هزار ساله را در کتاب می توان یافت. هیچ کدام از وسایل ارتباطی، ژرفای لازم را در اندیشه و تفکر و حوزه قدرت خلاقیت انسان آن گونه که خواندن و نوشتن پدید می آورد، ایجاد نمی کند. از این رو ترویج کتاب و کتاب خوانی، وظیفه و رسالت اصلی دست اندرکاران فرهنگ و دانش جامعه ما می باشد.
در شرایطی که روابط پیچیده اجتماعی و مشکلات روزمرّه، توان مطالعه را حتی برای علاقه مندان به کتاب کاهش داده است، و وجود رسانه های سمعی و بصری خودی و غیرخودی، به دلیل سهولت برقراری ارتباط، اوقات فراغت آنان را پر می کند و به موازات آن، مشکل گرانی کاغذ و وسایل چاپ، نیازهای مالی دست اندرکاران به ویژه نویسندگان، مترجمان و مؤلفان را تأمین نمی کند، نمی توان برای گسترش عناوین و افزایش تیراژها و کشاندن انسان ها به دنیای کتاب، به شعار و موعظه بسنده کرد.
آثار هلاکت بار و چندجانبه رسانه های ماهواره ای و ابعاد خطرناک و مرموز آن، به اندازه کافی، روشن و چشم گیر است. اثرات سوء تلویزیون و تماشای آن، حتی در بزرگسالان، و نیز دگرگونی هایی که تماشای این جعبه جادو در کاهش قوای فکر جوانان و حتی خردسالان قبل از دوران دبستان برجای می گذارد، جای تردید، باقی نمی گذارد که رهبران جامعه باید همه توان و امکانات موجود خود را بسیج کنند و یک جریان و نهضت عمومی کتاب خوانی را تدارک ببینند.
به نظر نگارنده، این مسأله آن اندازه از اهمیت برخوردار است که حتی باید با اختصاص درآمد حاصله از فروش یک روز نفت در سال برای تهیه وسایل لازم چاپ و نشر، مقدمات توزیع ارزان و حتی در پاره ای از سطوح رایگان کتاب را تدارک دید. پرداختن سوبسید برای کتاب، بدون تردید، از تهیه پنیر و روغن ارزان کم اهمیت تر نیست.
اگر به ضرورت گسترش نشر کتاب و فراگیر شدن کتاب خوانی برای حفظ فرهنگ انسانی و تقویت قدرت دفاعی انسان در برابر یورش پیام آوران ویرانگر، اعتقاد داریم، باید از همه راه های ارشادی و تشویقی، بهره جوییم، و حتی با برگزاری مسابقه های منطقه ای و سراسری، شوق و ذوق را در افراد جامعه، به ویژه جوانان برانگیزیم.
مجله طوبی/ابان1386،شماره23
اگر به ضرورت گسترش نشر کتاب و فراگیر شدن کتاب خوانی برای حفظ فرهنگ انسانی و تقویت قدرت دفاعی انسان در برابر یورش پیام آوران ویرانگر، اعتقاد داریم، باید از همه راه های ارشادی و تشویقی، بهره جوییم، و حتی با برگزاری مسابقه های منطقه ای و سراسری، شوق و ذوق را در افراد جامعه، به ویژه جوانان برانگیزیم.