صف نونوایی سنگک بودم بحث از سبک زندگی و فواید نان سبوس دار بود.
شاطر که یکی از طرفای سخن بود گفت حاجی ساکت نباش شما هم یه چیزی بگو!؟
منم گفتم ما باید سبک زندگیمون رو اسلامی کنیم و تا زمانی که زندگی ما بدون اصول اسلامی باشه وضع ما بهتر نخواهد شد!؟
?یه دفعه یکی که از اول بحث فقط گوش می کرد و مثل من ساکت بود؛ با لبخندی گفت: حاج آقا لطفا شما آخوندها به زندگی دنیایی ما کار نگیرید و بچسبید به همون آخرت و بزارید ما در این دنیا زنگیمون رو بکنیم!!
اینو که گفت همه خندیدند و منتظر بودند که ببینن من چی جواب می دم که؛
منم گفتم دوست عزیز اتفاقا ما آخوند ها به پیروی از انبیاء آمدیم که دنیای شما رو درست کنیم نه آخرت را !!!
همه داشتند با تعجب به من نگاه می کردند که ادامه دادم
?اگه آدم در دنیا درست زندگی کنه آخرت؛ خودش درست میشه، و نیازی نیست که ما برای ساخت زندگی آخرتی خودمون برنامه جدایی داشته باشیم.
و به عبارت دیگه انعکاس زندگی دنیایی ما موجب ساخت زندگی آخرتی ما است.
⁉️ گفت حاجی حرف شما درست؛ کدوم زندگی کدوم برنامه؟؟!!
گفتم انقدر ما مثل ماهی که داخل آب است و قدرآب رو نمی دونه، در این زندگی که داریم غوطه ور شدیم که قدر داشته های خودمون رو نمی دونیم.
✍️ اسلام برای انسان از لحظه ای که به دنیا میاد و حتی قبل از آن تا زمانی که از دنیا میره برنامه داره
?شما در ریزترین کارهای روزانه زندگیتون که خوردن و خوابیدن و سرویس بهداشتی رفتنتون؛ سفارش های اسلام را می بینید تا برنامه های اقتصادی ، فرهنگی، سیاسی، بهداشتی، تربیتی و همسرداری و…
شما کدوم دین رو سراق دارید این قدر ریز گفته باشه غذا را چقدر بجوید و یا هنگام تخلی چطور بشینید؟؟!!
? به عنوان نمونه حضرت علی علیه السلام یه برنامه کلی برای تقسیم اوقات زندگی دارند که می فرمایند:
1️⃣ یک وقت و ساعتی برای مناجات و دعا و عبادت است.
2️⃣ یک وقت و ساعتی برای کسب معاش و در آمد است.
3️⃣ یک وقت و ساعتی برای تفریح و استفاده از لذتهای حلال است و انسان عاقل جز در این سه مورد، وقت نمی گذراند.
?نهج البلاغه، حکمت،۳۹۰
این روایت یه گوشه ای از سبک زندگی اسلامی رو برای ما بیان می کنه
به این جا که رسیدم شاطر نونوایی صدا زد: حاجی راست گفتن آستین شما آخوندها همیشه پره هه هه هه ?
اما بدور از شوخی تشکر
واقعا استفاده کردیم؛
نوبت شماست چند تا نون میخواین؟
«منصوربنحازم ميگويد: به امام صادق علیهالسلام… عرض كردم: كسى كه بداند براى او پروردگاريست، سزاوار است كه بداند براى آن پروردگار خرسندى و خشم است و خرسندى و خشم او جز به وسيله وحى يا فرستاده او معلوم نشود. و كسى كه بر او وحى نازل نشود بايد كه در جستجوى پيغمبران باشد و چون ايشان را بيابد، بايد بداند كه ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (اهل سنت) گفتم: آيا شما میدانيد كه پيغمبر حجت خدا در ميان خلقش بود؟ گفتند: آرى. گفتم: چون پيغمبر درگذشت، حجت خدا بر خلقش كيست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر كردم و ديدم سنى و تفويضى مذهب و زنديقى كه به آن ايمان ندارد، براى مباحثه و غلبه بر مردان، در مجادله به آن استدلال میكنند، (و آيات قرآن را به رأى و سليقه خويش بر دیدگاه خود تطبيق میكنند) پس دانستم كه قرآن بدون قيم (سرپرستى كه آن را طبق واقع و حقيقت و بدون تردید تفسير كند) حجت نباشد و آن قيّم هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
پس به ايشان گفتم: قيّم قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر هم میدانست، حذيفه هم میدانست، گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من كسي را نديدم كه بگويد كسى جز على علیهالسلام تمام قرآن را میدانست و چون مطلبى ميان مردمى باشد كه اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين (علىبنابى طالب) گويد میدانم، پس گواهى دهم كه على علیهالسلام قيّم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
حضرت به منصور فرمود: خدايت رحمت كند.» (کافی/ ۱/ ۱۶۹) {و دیدگاه منصور را در مورد وابستگی حجیت قرآن به قیّم و امام معصوم تایید کردند.}
در این روایت هم به روشنی بیان شده که حجیت و کارکرد تام و تمام قران به عنوان راهنما، منوط به وجود قیّم و مفسّری معصوم و عاری از خطا است و در صورت فقدان چنین قیّمی، از هدایت قرآن بهره مطلوب را نخواهیم برد.
گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود
کلا یک ساک داشت ،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …
گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”
گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”
گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”
گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!”
گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی پسرم؟!”
خجالت کشیدم …!
حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم
نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودند!
آبنات رو برداشت
گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:
“مادر جون ببخش، فراموش کن.”
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:
“چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!”
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب می گفت: “گاهی چه نعمتیه این آلمیزر…!”
در روایت است مردی از پیامبر اکرم (ص) سوال میکند:
✍️آیا شما گمان میکنید که بهشتیان میخورند و میآشامند؟ حضرت می فرماید: بله قسم به خدا هر فردی در بهشت قوه و قدرت صد مرد را دارد و به اندازه صد نفر غذا می خورد و نوشیدنی می نوشد.
✅بعد او سوال می کند: بهشت که جای پاک و پاکیزه است و جای کثافات و آلودگی نیست٬ پس اینها پس از این همه خوردن و نوشیدن احتیاج به دفع پیدا کنند چیکار می کنند؟ حضرت می فرماید : آنچه را که خورده اید به صورت عرق خوشبو که بوی مشک و عنبر می دهد از بدنشان خارج می گردد
?بحار جلد ۸ صفحه ۱۴۹
? پینوشت
در روایتی، امکان این امر (خوردن بدون دفع) با خوردن جنین در شکم مادر تشبیه شده که دفع ندارد
امام صادق علیه السلام در تعریف «عارف» می فرماید:
عارف، وجودش با مردم است، ولی قلبش پیش خداست.
اگر به اندازه چشم برهم زدنی از خدا غافل شود، در اثر اشتیاقی که به او دارد، قالب تهی می کند.
عارف، امین وقایع و رخدادهایی است که مربوط به خداست [و آنچه از تقدیرات خداوند که درباره جهان هستی است و او از آنها باخبر می شود، به کسی نمی گوید.] عارف، خزانه دار اسرار خداوند است [و هیچ گاه اسرار خدا را برای دیگران فاش نمی کند.] عارف، معدن انوار الهی و مایه رحمت خداوند بر خلق اوست.
او حامل علوم الهی، و میزان شناخت فضل و عدالت الهی است. عارف کسی است که از خلق و خواستن ها و از دنیا بی نیاز است، و برای او جز خدا مونسی نیست و گفتار او و اشاره و نفس او برای خداوند است.
پس او در گلزارهای قدسی سیر می کند، و از لطایف فضل خداوند، توشه برمی دارد و معرفت، اصل و ایمان، فرع است.
???????????