ازحضرت امام رضاعليه السلام منقولست که هر که سه روز از آخر ماه شعبان روزه بدارد و به ماه مبارک رمضان وصل کند حق تعالي ثواب روزه دو ماه متوالي براي او بنويسيد و ابَوُالصّلت هَروي روايت کرده است که در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت حضرت امام رضاعليه السلام رفتم حضرت فرمود که اي ابوالصَّلْت اکثَر ماه شعبان رفت و اين جمعه آخر آن است پس تدارک و تلافي کن در آنچه از اين ماه مانده است تقصيرهايي را که در ايّام گذشته اين ماه کرده اي و بر تو باد که رُو آوري بر آنچه نافعست براي تو و دعا و استغفار بسيار بکن و تلاوت قرآن مجيد بسيار بکن و توبه کن بسوي خدا از گناهان خود تا آنکه چون ماه مبارک درآيد خالص گردانيده باشي خود را از براي خدا و مگذار در گردن خود امانت و حق کسي را مگر آنکه ادا کني و مگذار در دل خود کينه کسي را مگر آنکه بيرون کني و مگذار گناهي را که مي کرده اي مگر آنکه ترک کني و از خدا بترس و توکّل کن بر خدا در پنهان و آشکار امور خود و هر که بر خدا توکّل کند خدا بس است او را و بسيار بخوان در بقيّه اين ماه اين دعا را: اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فيما مَضي مِنْ شَعْبانَ خدايا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نيامرزيده اي فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِيَ مِنْهُ در آن قسمت که از اين ماه مانده بيامرزمان بدرستي که حقّ تعالي در اين ماه آزاد مي گرداند بندهاي بسيار از آتش جهنّم براي حرمت ماه مبارک رمضان و شيخ از حارث بن مُغَيْرَه نَضْري روايت کرده که حضرت صادق عليه السلام مي خواند در شب آخر شعبان و شب اوّل ماه رمضان: اَللّهُمَّ اِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَکَ الَّذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرآنُ خدايا اين ماه مبارکي که قرآن در آن نازل گشته آن قرآني که وَجُعِلَ هُديً لِلنّاسِ وَبَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنا فيهِ راهنماي مردم گرديده و نشانه هاي روشني از راهبري و جدا کردن ميان حق و باطل است فرا رسيده پس ما را در اين ماه سالم بدار وَسَلِّمْهُ لَنا وَتَسَلَّمْهُ مِنّا في يُسْرٍ مِنْکَ وَعافِيَةٍ يا مَنْ اَخَذَ الْقَليلَ و آن را در حال آساني و تندرستي از ما بگير اي که بگيرد اندک را وَشَکَرَ الْکَثيرَ اِقْبَلْ مِنِّي الْيَسيرَ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ لي اِلي کُلِّ خَيْرٍ سَبيلاً و بسيار قدرداني کند، اين طاعت اندک را از من بپذير خدايا از تو خواهم که براي من بسوي هر کار خيري راهي وَمِنْ کُلِّ ما لا تُحِبُّ مانِعاً يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ و از هر چه دوست نداري سر راهم مانعي قرار دهي اي مهربانترين مهربانان يا مَنْ عَفا عَنّي وَعَمّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّيِّئاتِ يا مَنْ لَمْ يُؤ اخِذْني بِارْتِکابِ الْمَعاصي اي که گذشتي از من و از آن کارهاي زشتي که در پنهاني کردم اي که مرا به سبب دست زدن به گناهان نگيري عَفْوَکَ عَفْوَکَ عَفْوَکَ ياکَريمُ اِلهي گذشت تو ، گذشت تو ، گذشت تو را خواهانم اي بزرگوار خدايا وَعَظْتَني فَلَمْ اَتَّعِظْ وَزَجَرْتَني عَنْ مَحارِمِکَ فلَمْ اَنْزَجِرْ فَما عُذْري مرا پند دادي ولي من پند نگرفتم و از کارهاي حرام خود بازم داشتي ولي من بازنايستادم پس چه عذري فَاعْفُ عَنّي يا کَريمُ عَفْوَکَ عَفْوَکَ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُکَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ به درگاهت دارم اي کريم از من گذشت کن که عفوت و گذشتت را خواهانم خدايا از تو درخواست دارم آسودگي هنگام مرگ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبدِکَ و گذشت در وقت حساب را بزرگ است گناه از بنده ات فَلْيَحْسُنِ التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِکَ يااَهْلَ التَّقْوي وَيا اَهْلَ الْمَغْفِرَةِ عَفْوَکَ عَفْوَکَ پس بايد گذشت از جانب تو نيز نيکو باشد اي شايسته پرهيزگاري و اي شايسته آمرزش عفوت و گذشتت را خواهانم اَللّهُمَّ اِنّي عَبْدُکَ بْنُ عَبْدِکَ بْنُ اَمَتِکَ ضَعيْفٌ فَقيرٌ اِلي رَحْمَتِکَ خدايا من بنده و فرزند بنده و فرزند کنيز تواءم ناتوان و نيازمند مهر تو هستم وَاَنْتَ مُنْزِلُ الْغِني والْبَرَکَةِ عَلَي الْعِبادِ قاهِرٌ مُقْتَدِرٌ و تويي که دارايي و برکت بر بندگانت فرو فرستي و تو چيره و توانايي کارهاي بندگانت را اَحْصَيْتَ اَعمالَهُمْ وَقَسَمْتَ اَرْزاقَهُمْ وَجَعَلْتَهُمْ مُخْتَلِفَةً اَلْسِنَتُهُمْ وَاَلْوانُهُمْشماره داري و روزيشان را قسمت کرده و زبانها و رنگهاشان را متفاوت کردي خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ وَلايَعْلَمُ الْعِبادُ عِلْمَکَ وَلا يَقْدِرُ الْعِبادُ قَدْرَکَ آفرينشي پس از آفرينش ديگر و بندگانت دانش تو را ندارند و قدر تو را ندانند وَکُلُّنا فَقيرٌ اِلي رَحْمَتِکَ فَلا تَصْرِفْ عَنّي وَجْهَکَ وَاجْعَلْني مِنْ و همه ما نيازمند رحمتت هستيم پس اي خدا رو از من مگردان و مرا در کردار صالِحي خَلْقِکَ فِي الْعَمَلِ وَالاْمَلِ وَالْقَضاَّءِ وَالْقَدَرِ اَللّهُمَّ اَبْقِنيو آرزو و امور مربوط به قضا و قدر از شايستگان خلق خويش قرارم ده خدايا زنده ام بدار خَيْرَ الْبَقاَّءِ وَاَفْنِني خَيْرَ الْفَناَّءِ عَلي مُوالاةِ اَوْلِياَّئِکَ وَمُعاداةِ اَعْداَّئِکَ به بهترين وضع زندگي و بميرانم به بهترين مردن (يعني ) با دوستي دوستانت و دشمني با دشمنانت والرَّغْبَةِ اِلَيْکَ والرَّهْبَةِ مِنْکَ وَالْخُشُوعِ وَالْوَفاءِ وَالتَّسْليمِ لَکَ و رغبت به درگاهت و ترس و خشوع از تو و وفاداري و تسليم بودن در برابرت وَالتَّصْديقِ بِکِتابِکَ وَاتِّباعِ سُنَّةِ رَسُولِکَ اَللّهُمَّ ما کانَ في قَلْبي و تصديق کردن کتاب تو (قرآن) و پيروي از روش پيغمبرت خدايا آنچه در دل دارم مِنْ شَکٍّ اَوْ رَيْبَةٍ اَوْ جُحُودٍ اَوْ قُنُوطٍ اَوْ فَرَحٍ اَوْ بَذَخٍ اَوْ بَطَرٍ اَوْ از شک و ترديد يا انکار يا نااميدي يا خوشي يا گردن فرازي يا اسراف در خوشگذراني يا خُيَلاَّءَ اَوْ رِياءٍ اَوْ سُمْعَةٍ اَوْ شِقاقٍ اَوْ نِفاقٍ اَوْ کُفْرٍ اَوْ فُسُوقٍ اَوْ خودبيني يا خودنمايي يا شهرت جويي يا ايجاد دو دستگي يا دورويي يا کفر يا فسق يا عِصْيانٍ اَوْ عَظَمَةٍ اَوْ شَي ءٍ لا تُحِبُّ فَاَسْئَلُکَ يا رَبِّ اَنْ تُبَدِّلَني گناه يا بزرگ طلبي يا چيزهاي ديگري که تو دوست نداري پس اي پروردگارا از تو خواهم که آنرا تبديل کني مَکانَهُ ايماناً بِوَعْدِکَ وَوَفآءً بِعَهْدِکَ وَرِضاً بِقَضاَّئِکَ وَزُهْداً فِي الدُّنْيا به ايمان به وعده ات و وفاداري به پيمانت و خوشنودي به قضاء و قَدرت و پارسايي در دنيا وَرَغْبَةً فيما عِنْدَکَ وَاَثَرَةً وَطُمَأنينَةً وَتَوْبَةً نَصُوحاً اَسْئَلُکَ و اشتياق بدانچه نزد تو است و فضيلتي و آرامشي و توبه خالص ، اين را از تو خواهم ذلِکَ يا رَبَّ الْعالَمينَ اِلهي اَنْتَ مِنْ حِلْمِکَ تُعْصي وَمِنْ کَرَمِکَ وَجُودِکَاي پروردگار جهانيان خدايا تو را بخاطر بردباريت نافرماني کنند و به طمع جود و کرمت تُطاعُ فَکَانَّکَ لَمْ تُعْصَ وَاَنَا وَمَنْ لَمْ يَعْصِکَ سُکّانُ اَرْضِکَ اطاعت کنند پس گويا نافرمانيت نکرده اند و من با کساني که نافرمانيت نکردند همه ساکنان زمين توئيم فَکُنْ عَلَيْنا بِالْفَضْلِ جَواداً وَبِالْخَيْرِ عَوّاداً يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ تو بر ما به فضل خويش بخشنده باش و به نيکويي بازگردنده اي مهربانترين مهربانان وَصَلَّي اللّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِهِ صَلوةً دائِمَةً لا تُحْصي وَلا تُعَدُّ وَلا يَقْدِرُ قَدْرَها غَيْرُکَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ و درود خدا بر محمد و آل او درودي هميشگي که به شماره و عدد درنيايد و اندازه اش نتواند جز تو اي مهربانترين مهربانان
متن مناجات شعبانیه:
بسم الله الرحمن الرحيم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبلْ عَلَيَّ ِذَا نَاجَيْتُكَ خدايا! بر پيامبر و دودمان پاكش درود فرست، و آنگاه كه تو را ميخوانم و صدايت ميزنم، صدا و دعايم را بشنو و اجابت كن،و آنگاه كه با تو نجوا ميكنم، بر من عنايت كن. فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِينا لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي من از همه به سوي تو گريخته و در پيشگاه تو ايستادهام،در حالي كه دلشكسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو اميدوار. وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لا يَخْفَي عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي آنچه را در دل من ميگذرد ميداني، از نياز من آگاهي، ضمير و درونم را ميشناسي و فرجام و سرانجام زندگي و مرگم از تو پنهان نيست. آنچه را كه ميخواهم بر زبان آورم و از خواستهام سخن بگويم و به حسن عاقبتم اميد بندم، همه را ميداني. وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَي آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي در آنچه تا پايان عمرم و از نهان و آشكارم خواهد بود، قلم تقديرت نافذ و جاري است و افزوني و كاهشم و سود و زيانم، تنها به دست توست. إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي خدایا! اگر محرومم سازي، كيست كه روزيم دهد؟ و اگر خوارم كني، كيست كه ياريم كند؟ إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ خدايا! از خشم و فرا رسيدن غضبت، به خودت پناه ميآورم. إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ خدايا! اگر شايسته رحمت تو نيستم، تو سزاواري كه رحمت گستردهات را بر من عطا كني. إِلَهِي كَأَنِّي بِنَفْسِي وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ خدايا! گويا چنانم كه در پيشگاه لطف تو ايستادهام و سايهسار توكل نيكويم بر من بال گشوده و آنچه را تو شايسته آني گفتهاي و مرا در هالهاي از بخشايش خويش پوشاندهاي. إِلَهِي إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَي مِنْكَ بِذَلِكَ خدايا! اگر ببخشايي، كيست كه از تو سزاوارتر به عفو باشد؟ وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي [يَدْنُ] مِنْكَ عَمَلِي فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي و اگر اجلم فرا رسيده و كار شايستهاي نداشتهام كه مرا به تو نزديك سازد، اعتراف به گناه را وسيله آمرزش تو ساختهام. إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَي نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا خداوندا! با مهلت و ميداني كه به نفس دادهام، بر خويش ستم كردهام، پس اگر مرا نيامرزي، پس واي بر من. إِلَهِي لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّي فِي مَمَاتِي خدايا! همواره در طول زندگي، از لطف و احسانتبرخوردار بودهام، پس از مرگ هم، لطف خويش از من دريغ مدار. إِلَهِي كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي [تُولِنِي] إِلا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي خدايا! چگونه مايوس باشم از اينكه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالي كه در طول حياتم، با من جز احسان و نيكي نكردهاي. إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ خدايا! كار مرا آنگونه به سامان برسان كه تو سزاوار آني (نه آن سان كه من در خور آنم). وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَي مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ و با بزرگواريت، به من عنايت كن، بر گناهكاري كه در لجه جهل خويش فرو رفته است. إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَي سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَي [إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رُءُوسِ الْأَشْهَادِ در دنيا گناهاني را بر من پوشاندهاي كه در آخرت، نيازمندترم كه پرده پوشش خود را بر آنها افكني. خدايا! چون گناهانم را پوشاندي و بر هيچ يك از بندگان شايستهات فاش نساختي، بر من نيكي كردي، خدايا، پس در روز قيامت نيز رسواي خلايقم مگردان. إِلَهِي جُودُكَ بَسَطَ أَمَلِي وَ عَفْوُكَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِي خدايا جود و بخشش تو، دامنه آرزوهايم را گسترده است و بخشايش تو، برتر از عمل من است. إِلَهِي فَسُرَّنِي بِلِقَائِكَ يَوْمَ تَقْضِي فِيهِ بَيْنَ عِبَادِكَ خدايا! آن روز كه ميان بندگانتبه داوري ميپردازي، با ديدار چهره رافتخود، مسرورم ساز. إِلَهِي اعْتِذَارِي إِلَيْكَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِي يَا أَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ الْمُسِيئُونَ خدايا! پوزشطلبي من به درگاهت، عذرخواهي كسي است كه از عذرپذيري تو بينياز نيست، پس عذرم را بپذير، اي كريمترين بزرگواري كه زشتكاران، به درگاهش عذر گناه ميبرند. إِلَهِي لا تَرُدَّ حَاجَتِي وَ لا تُخَيِّبْ طَمَعِي وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجَائِي وَ أَمَلِي پروردگار من! حاجت و نيازم را رد مكن و دست اميد و آرزويم را از درگاه خويش، كوتاه مگردان. إِلَهِي لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِي لَمْ تَهْدِنِي وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِيحَتِي لَمْ تُعَافِنِي خداوندا! اگر ميخواستي خوارم كني، هدايتم نميكردي. و اگر ميخواستي رسوايم سازي، از عقوبت دنيا معافم نميكردي. إِلَهِي مَا أَظُنُّكَ تَرُدُّنِي فِي حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي طَلَبِهَا مِنْكَ خدايا! باور ندارم كه در حاجتي دست رد به سينهام بزني، حاجتي كه عمر خويش را در پي آن گذراندم و عمري از تو طلبيدم. إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا يَزِيدُ وَ لا يَبِيدُ كَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَي خدايا! ستايش ابدي و ثناي سرمدي تنها از آن توست، سپاسي همواره فزاينده و بيكم و كاست، آنگونه كه تو دوست داري و ميپسندي. إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ خدايا! اگر مرا به جرمم بگيري، دستبه دامان عفوت ميزنم. وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه كني، تو را به بخشايشتبازخواست ميكنم. وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ اگر در دوزخم افكني، به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه تو را دوست دارم. إِلَهِي إِنْ كَانَ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي خدايا! اگر در كنار طاعتت، عملم كوچك است، اميد و آرزويم بزرگ و بسيار است. إِلَهِي كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما خدايا! از آستان تو چگونه تهيدست و محروم برگردم، با آنكه گمان نيك من نسبتبه جود تو، آن است كه نجات يافته و رحمتشده مرا باز گرداني. إِلَهِي وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْكَ إِلَهِي فَلَمْ أَسْتَيْقِظْ أَيَّامَ اغْتِرَارِي بِكَ وَ رُكُونِي إِلَي سَبِيلِ سَخَطِكَ خدايا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جوانيام را در سرمستي دوري از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها كه به كرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلتبيدار نگشتم. إِلَهِي وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ إِلَيْكَ پروردگارا! من بنده توام و زاده بنده تو. در آستان بزرگيت ايستادهام و كرمت را وسيله تقرب به حضور تو قرار دادهام. إِلَهِي أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَيْكَ مِمَّا كُنْتُ أُوَاجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْيَائِي مِنْ نَظَرِكَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ خدايا! بندهاي زشتكارم كه به عذرخواهي آمدهام، از نگاه تو شرم نداشتهام، اينك از تو بخشش ميطلبم، چرا كه عفو، صفتبزرگواري توست. إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ وَ كَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ بِإِدْخَالِي فِي كَرَمِكَ وَ لِتَطْهِيرِ قَلْبِي مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ آفريدگارا! توان آن نداشتهام كه از نافرمانيت دستشويم،مگر آنگاه كه به عشق و محبتخويش بيدارم ساختهاي، يا آنگونه بودهام كه تو خود خواستهاي. تو را سپاس، كه مرا در كرم خويش وارد كردي و دلم را از آلايشها و كدورتهاي غفلت از خودت را پاك نمودي. إِلَهِي انْظُرْ إِلَيَّ نَظَرَ مَنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطَاعَكَ پروردگارا! مرا بنگر، نگاه آنكه ندايش دادي پس پاسخت گفت، و به طاعتش فراخواندي و به ياريش گرفتي پس مطيع تو گشت. يَا قَرِيبا لا يَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ يَا جَوَادا لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ اي خداي نزديك; كه از مغروران و فريفتگان دور نيستي،اي بخشندهاي كه نسبتبه اميدواران جود و بخششت، بخل نميورزي، إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ خدايا! مرا قلبي بخش كه شوق و عشق، به تو نزديكش سازد،و زباني عطا كن كه صداقت و راستياش به درگاهتبالا رودو نگاهي بخش، كه حقيقتش، زمينهساز قرب به تو گردد! إِلَهِي إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ [مَمْلُولٍ] خدایا! آنكه به تو معروف گردد، ناشناخته نيست،آنكه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نيست،و آنكه تو، به او روي عنايت آوري برده ديگري نيست، إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ يَا إِلَهِي فَلا تُخَيِّبْ ظَنِّي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لا تَحْجُبْنِي عَنْ رَأْفَتِكَ خدايا! آنكه از تو راه را يافت، روشن شد و آنكه پناهنده تو شد، پناه يافت،خداوندا! من به تو پناه آوردهام، از رحمتخويش مايوس و محرومم مساز و از رافت و مهربانيت محجوبم مگردان. إِلَهِي أَقِمْنِي فِي أَهْلِ وَلايَتِكَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّيَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ خداوندا! در ميان اولياء خويش، مرا مقام كسي بخش كه آرزوي محبت افزونتر تو را دارد. إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَها بِذِكْرِكَ إِلَي ذِكْرِكَ وَ هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ خدايا! مرا شيفته ياد خود ساز و همتم را در نشاط دستيابي به نامهايت و قرارگاه عظمت و قدست قرار بده. إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَي الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ فَإِنِّي لا أَقْدِرُ لِنَفْسِي دَفْعا وَ لا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعا خداوندا! تو را به خودت سوگند، كه مرا به جايگاه اهل طاعتتبرسان و به منزلگاه شايسته و پسنديده خويش، رهنمون باش، كه من، نه ميتوانم شري را از خويش دور سازم و نه سودي به خويش رسانم. إِلَهِي أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ [الْمَعِيبُ] فَلا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ كردگارا! من، بنده ناتوان و گنهكار توام و برده عيبناك تو، كه بسويت آمدهام. پس مرا از آنان مگردان كه چهره لطف خويش از آنان برگرداندهاي و اشتباهاتشان حجاب بخشايش تو گشته است. إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّي تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَي مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ خدایا! مرا كمال گسستن از غير و پيوستن به خودت عطا كنديده دلهايمان را با فروغ نگاه به خود، روشن سازتا ديدههاي بصيرت دل، حجابهاي نور را از هم بر درد و به كانون عظمتبرسد و جانهاي ما آويخته درگاه عزت و قدس تو گردد. إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا خدايا! مرا از آنان قرار ده كه ندايشان كردي، پاسخت گفتندو نگاهشان كردي، مدهوش جلال تو گشت،با آنان، راز گفتي و نجوا كردي، آشكارا براي تو كار كردند. إِلَهِي لَمْ أُسَلِّطْ عَلَي حُسْنِ ظَنِّي قُنُوطَ الْإِيَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِي مِنْ جَمِيلِ كَرَمِكَ خداوندا! هرگز نوميدي را بر حسن ظن خويش مسلط نساختهام،و هرگز اميدم از كرم نيكو و زيبايت نگسسته است. إِلَهِي إِنْ كَانَتِ الْخَطَايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِي لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّي بِحُسْنِ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ پروردگارا! اگر گناهان مرا در پيشگاه تو خوار و پست كرده، پس به سبب توكل و اعتماد نيكويم به تو، از من درگذر. إِلَهِي إِنْ حَطَّتْنِي الذُّنُوبُ مِنْ مَكَارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِي الْيَقِينُ إِلَي كَرَمِ عَطْفِكَ آفريدگارا! اگر گناهان، مرا از لطف والاي تو دور ساخته، اما يقين به كرم و عنايتت، آگاه و اميدوارم ساخته است. إِلَهِي إِنْ أَنَامَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ خدايا! اگر خواب غفلت، از آمادگي براي ديدارت، باز داشته، معرفتبه نعمتهاي ارجمندت، بيدارم داشته است. إِلَهِي إِنْ دَعَانِي إِلَي النَّارِ عَظِيمُ عِقَابِكَ فَقَدْ دَعَانِي إِلَي الْجَنَّةِ جَزِيلُ ثَوَابِكَ خداوندا! اگر عقوبتسنگين تو، به آتش دوزخم فرا ميخواند، پاداش فراوانت، به بهشتم دعوت ميكند. إِلَهِي فَلَكَ أَسْأَلُ وَ إِلَيْكَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ آفريدگارا! من از تو ميخواهم و تنها به آستان تو دست نياز برميآورم و تو را خواستارم. وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَكَ وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَ لا يَسْتَخِفُّ بِأَمْرِكَ از تو ميخواهم كه بر محمد و دودمانش درود فرستي و مرا از آنان قرار دهي كه همواره به ياد تواند و پيمان تو را نميشكنند و از سپاس تو غافل نميشوند و فرمانت را سبك نميشمرند. إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خَائِفا مُرَاقِبا خدايا! مرا به فروغ نشاطبخش عزت خود بپيوند تا تنها شناساي تو باشم و از غير تو روي برتابم و تنها از تو ترسم و بيم تو داشته باشم. يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما كَثِيرا. اي شكوهمند و بزرگوار! بر محمد و خاندان پاكش درود تو باد، و سلام بيپايان و بسيار.
اهمیت کار در روایات
َإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ
كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
آنگاه که نماز پایان پذیرفت در پی کسب و کار روی زمین پراکنده گردید و از فضل و کرم خداوند نصیب و روزی
طلبید به یاد خدا فراوان باشد تا مگر رستگار شوید . / سوره جمعه ، آیه 10
جهان آفرینش ، میدان تلاش و کوشش است و انسان به عنوان یکی از موجودات ، خلقت از این قانون مثتسنی نیست ، بلکه چون اشرف و افضل مخلوقات است برای شکوفایی استعدادها ، و دست یابی به قله ی پرافتخار کمال ، نیاز بیشتری به شناخت نظام هستی دارد تا هدف خود را بشناسد و برای بدست آوردن آن بکوشد تلاش مورد توجه و اهتمام ائمه معصومین (ع) نیز بوده است و آن بزرگواران خود نیز به کار مشغول بوده اند و از دسترنج خویش برای کسب روزی حلال استفاده می نموده اند .
اسلام برای کار ، احترام و ارزش و ارج قائل است ؛ یعنی هعمانطور که یک شخص عالم ، مجاهد را توصیف میکند و برای او پاداش قرار می دهد ؛ در رابطه با موضوع کار و کارآفرینی به طور مفصل پرداخته و آن را در جامعه حائز اهمیت می داند و مردم را برای تشویق به آن دعوت می کنند و کار و کارآفرینی و کننده ی کار از اهمیت زیادی برخوردار است که ائمه معصوم در روایات خود به طور مکرر از کار و کارگر یاد کرده و آن را دارای ارزش و اعتبار زیادی می دانند .
پیامبر(ص) دست کارگر را می بوسد زیرا با این حرکت می خواهد به جهانیان نشان دهد مقام کار بسیار بلند و پر اهمیت است تا به سمت آن روی آورند تا از نیاز به خلق در امان باشند و دست احتیاج به دیگری دراز نکنند .
همانطور که گفته شد امامان و پیامبران بزرگوار اسلام در احادیث گرانبهای خود همه را به کار دعوت می کند و برای آن پاداش و ارج زیادی قائل است در مقابل بیکاری را به شدت مورد نکوهش قرار می دهد تا آن جا که می فرماید : خداوند از بنده ای که دهانش را باز کند و بدون کارکردن بگوید : خدایا مرا روزی بده ، بدش می آید ». در این حدیث پیامبر با صراحت بیان می کند . فرد بیکار نه تنها خودش را از رفاه اقتصادی دور می کند بلکه باعث می شود از رحمت خدا دور شده و خدا به او نظری نداشته باشد و به طور واضح روشن است بیکاری به شدت از طرف خداوند و پیامبران و امامان نهی شده است .
ائمه ما با دست خود کار می کردند و از دسترنج خود استفاده می کردند . آنان با این که خدمتکار داشتند اما خود برای تامین زندگی عائله شان تلاش می کردند و منظورشان این بود که به مسلمانان بفهمانند که اسلام به کار کردن امر می کند و از بیکاری و سستی نهی می نماید .
کار جهاد است :
روایات ائمه کار را یک نوع جهاد در راه خدا می داند و تلاشی که مسلمانان در راه اداره زندگی خود و خانواده اش انجام می دهد بهترین عبادت هاست .
میدان عمل آن چنان نزد ائمه معصمومین(ع) از ارزش و اهمیتی برخوردار است که آن را هم ردیف با جهاد معرفی می کند که پیامبر اکرم(ص) می فرماید :الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله (کسی که برای تامین معاش زن و فرزندانش تلاش می کند همچون مجاهدی است که در راه خدا می رزمد ) اینان همه دلایلی برای ارزش مقام کار است زیرا جهاد که خود غرور و بلندی و دری از درهای بهشت است و از استوانه های ایمان به شمار می رود کار به آن شبیه شده زیرا باید درک کرد مقام کار چه اهمیتی نزد ائمه دارد همان طور که جهاد در سخنان آن بزرگواران لباس تقوا سپر مطمئن الله و برترین عمل هاست کار به آن تشبیه شده پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) می فرماید : الشاخص فی طلب الرزق الحلال کالمجاهد فی سبیل الله ( تلاش گر در جستجو و طلب روزی حلال ، چون مجاهد و رزمنده ای است که در میدان نبرد است ) .
و پیامبر در بعضی از روایات مقام کار و کسب روزی حلال را بالاتر از جهاد نیز می داند و می فرماید : « پاداش کسی که برای رزق حلال کار می کند از آن کس که در راه خدا جهاد می کند بیشتر است » احادیث نشانگر مقام و جایگاه کار و کوشش نزد امامان و پیامبران است .
شخصیت و عزت در سایه کار
از احادیث ائمه اطهار استفاده می شود که آن ها انسان را تشویق به کار می کنند و انسان با کار و کوشش استقلال اقتصادی پیدا می کند و جوانان می توانند مستقل برای خدا از بعضی مشکلات اقتصادی رهایی پیدا کرده و به شخصیتی در بین افراد جامعه برسند و از نیاز و احتیاج به مردم بی نیاز می گردند و به خود تکیه می کنند که امام موسی بن جعفر (ع) فرموده است : از مردم قطع امید کردن و از ثروتشان چشم پوشیدن به درآمد کار خود قانع بودن برای مردم با ایمان مایه عز دینی و روح جوانمردی و شرف دنیوی است . چنین انسانی در نظر مردم بزرگ و بین فامیل خود محترم ودر محیط خانواده اش دارای هیبت و عظمت خواهد بود . او در ضمیر خود و نظر دیگران بی نیازترین مردم است .
در این حدیث به طور واضح بیان می کند که انسان نباید دست نیاز به مردم دراز نکند تا زمانی که خود توانایی انجام کار را دارد زیرا اینگونه حرکات شخصیت انسانی را در اجتماع بی ارزش می کند .
پیامبر در بعضی از روایات مقام کار و کسب روزی حلال را بالاتر از جهاد نیز می داند و می فرماید : « پاداش کسی کعه برای کسب رزق حلال کار می کند از آن کس که در راه خدا جهاد می کند بیشتر است » . احادیث نشانگر مقام و جایگاه کار و کوشش نزد امامان و پیامبران است .
محققین :
سحر ناروئی و مهلا حاجی آبادی طلبه پایه سوم
منابع :
قرآن
میزان الحکمه ، حمیدرضا شیخی ، ج 10 ، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
محمد وحیدی ، احکام عمومی ، ج 3، مرکز نشر سنابل
مجله اقامه ، مدیر مسئول سید محمود نور بخش . ص 11
اولین شرط پاسداری ،عشق به حسین بن علی (علیه السلام ) است . ای کاش جانها داشتیم ودر
راه حسین فدا می کردیم . شهید مهدی زین الدین
روحش با شهدای کربلا محشورباد
از آنجائيكه وجود مقدس امام عصر(عج) خير است . گفتار و كردار و تماما خير خواهد بود . زيرا بر سبيل عقل و درايت هر انساني اولوالالباب و داراي عقل و شعوري حكم مي كند كه براي رسيدن به تمام خير از اصل خير كمك بگيرد . لذا از زبان خود او بايد شنيد و خير را در كلمات او بايد پيدا كرد .
پس هدايت بسوي او و براي او بخاطر اوتنها راه نجات خواهد بود . آشنايي مردم به او و حالاتش ،به او و گفتارش، به او واعمالش تنها راه نجات خواهد بود . هر چه او را بيشتر معرفي كرديم وظيفه خود را بهتر در قبال او انجام داده ايم .
ثريا آشوري