شخصی به حضرت آیت ا… بهاءالدینی (ره) گفت: حاج آقا! دعا کنید من آدم بشوم. با خنده ی ملیحی گفتند: با دعا کسی آدم نمی شود…! (یعنی باید عمل کرد.) ایشان می گفتند ، برای آدم شدن و ورود به وادی سیر و سلوک، سیره عملی ائمه دین علیهم السلام را نصب العین خود قرار دهید که غیر از درِ خانه این خانواده، هیچ کجا خبری و چیزی نیست ، و هر کجا جای پای عرفان و شناخت را دیدید، بدانید که ارتباط با ائمه علیهم السلام آنجا بود گرچه شهرت به خلاف آن باشد و بدون ارتباط با ائمه معصومین عرفان دروغ است.آنچه ما فهمیده ایم این است.
آیت الله بهائدینی (ره)
پروانه تقلا می کرد. پروانه نه، پیله، می خواست تا پروانه بشود. و از آن دوردست ها می آمد پسری. پسرک رسید.
پیله تکانی خورد، پسرک کنار پیله نشست. پیله تقلا می کرد. پسرک دلش سوخت؛ ساعت ها گذشت. پسرک نشسته بود و پیله رنج آزادی بر جان می خرید. پسرک خسته شد، پیله هم. پسرک می خواست ببیند پرواز پروانه را و پیله نمی دانست در ذهن پسرک چه می گذرد. پسرک قیچی کوچکی را در آورد و سوراخی در ته پیله ایجاد کرد و می خندید برای تماشا، برای پروانه. پیله آهسته سر خورد، از پیله در آمد، و حالا پروانه شد؛ اما یارای پروازش نبود. جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بود. پسرک چشم به بال پروانه داشت و پروانه در حسرت پرواز تقلا می کرد. پسرک انتظار داشت پروانه بپرد ولی نمی دانست که پروانه باید تا آخر عمرش روی زمین بخزد.
پسرک نمی دانست چرا؟ پروانه را در دست هایش گرفت؛ اما پروانه دیگر پروانه نبود. پروانه حالا چشم در چشم پسرک دوخت و گفت: کاش می دانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی؛ خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج از پیله به او امکان پرواز بدهد.
پسر برای جهالتش گریست. آنقدر گریست تا عارف شد. دیگر پسرک می دانست:
که سختی هایش برای اینست که او پروانه شدن و پرواز کردن را بیاموز
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
کودکی پرسید: چه می نویسی؟
عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم.
می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد!
چون چیز خاصی در مداد ندید.
عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری.
اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
قدم اول در مدرسه ی امام زمان این است که ياد حضرت باشيم و اين غفلت کم شود.اين بحثهاي ما بهانه است که بتوانيم غفلت زدايي کنيم. آن قدم اول را برداريم.
در دعا هست که خدايا مرا نسبت به ياد او فراموشي نينداز که فراموش کنم. اگر اين ياد بيايد،يواش يواش ما را به آن اضطرار ميکشاند. ما آن قدم اول را برميداريم. حافظ در آن غزل قشنگش ميگويد:
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
جان بيتو به لب آمد وقت است که باز آيي
در اين غزل به هر حال مفصلي که دارد يک قسمتش اين است که:
اي درد تو هم درمان در بستر ناکامي
اي ياد تو هم مونس،در گوشهي تنهايي
اگر ما به اين ياد برسيم خودش خيلي کمک ميکند.اين غفلتهايي که متأسفانه در دنيا فراگير ميشود،ما بتوانيم آن غفلتها را با يک چيزهايي از بين ببريم.
يکي از آن چيزها ياد ولي خداست که قطعاً باعث ميشود که او هم دعاگوي ما باشد.هست ولي به طور خاص!عنايت خاص او بر سر ما بيايد.ما دنبال اين هستيم. انشاءالله بتوانيم در مباحثمان اين کارها را بکنيم.
مرحوم کليني که رضوان خدا بر اين عالم بزرگوار باشد.شما ببينيد چقدر خوش سليقه بوده است.در کتاب کافي وقتي بحث امامت را شروع کرده است، آن قسمت «کتاب الحجة» اولين بابي که قرار داده است،اثبات حجت نيست. که بياييم حجت را اثبات کنيم.نه… اضطرار الي الحجة است. اولين بابي که مرحوم کليني قرار داده اضطرار به حجت است. نياز ما به حجت است. اگر اين نياز ثابت شد،خدا هيچ نياز اسيري را بيپاسخ نگذاشته است.
امکان ندارد خدا يک نيازي را که خودش در ما قرار داده است،بيپاسخ بگذارد.نيازهاي کاذب را خدا قرار نداده است.نيازهاي کاذب نيازهايي است که در همهي مردم نيست.در همه نيست.مثلاً اگر کسي خداي نکرده معتاد شود و نياز به مواد مخدر پيدا کند،علاوه به اينکه نياز به آب و خواب و غذا دارد،نيازهاي مختلف و طبيعي دارد،يک نياز ديگر هم در او پيدا شد.نياز به مواد مخدر!اين نياز کاذب است.دليلش اين است که در بقيه نيست.
اگر يک نياز اصلي و واقعي بود هر انساني بايد اين را داشت.اين نياز کاذب است.اينقدر اين نياز براي خودش جا باز ميکند که جاي آن نيازهاي ديگر را هم ميگيرد.
اين نياز را کاري ندارم.اما نيازهاي واقعي که خود خدا در ما گذاشته است، و نشانهاش اين است که در همهي انسانها هست،در فطرت همه هست، امکان ندارد خداي حکيم اين نياز را بگذارد،ولي ما به ازاي آن را در عالم خارج نگذارد.
لذا ما ميگوييم اگر اضطرار به حجت در ما ايجاد شد،قطعاً وجود حجت هست.
استاد عالی
زمانی تابلو فرشی را خدمت آشیخ جعفر مجتهدی میآورند که روی آن نوشته شده بود «قائم آل محمد».
ایشان به مجرّد دیدن تابلو، احترام خاصی به جای آوردند و آن را بوسیدند. سپس فرمودند: اسم «ولی» هر زمان، اسم اعظم است. قدر خود را بدانید، شما با اسم اعظم الهی روبرو هستید.
اسم اعظم، نامی از اسماء الهی است که هر کس آن را بیاموزد میتواند در عالم تصرّف کند، و دنیا تحت اختیارش قرار میگیرد.
هر زمان توفیق گام برداشتن در مسیر معرفت امام عصر عجل الله فرجه نصیبمان میشود، گویا اجازه دستیابی به اسم اعظم به ما داده شده است.
نباید این شناخت را نعمتی همچون دیگر نعمات زندگیمان بدانیم. معرفة الامام موهبت خاصّی است که با آن تنگناهای ما به سعه و گشایش تبدیل میشود، و جنبه بشری و مادی ما به جنبه روحانی و ملکوتی بدل میگردد.
برای کسب معرفت بیشتر، باید ادعیه مربوط به حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه را بررسی کنیم تا از این رهگذر، گاه به شناخت امام نائل گردیم و گاهی با جایگاه خود در رابطه با حضرت آشنا شویم.
استاد_بروجردی