انتخاب با خودمان است كه گوش كنيم يا نكنيم !!!!
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید وگران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر
بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد.مرد پایش را روی ترمز گذاست وسریع پیاده شد ودید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است.به طرف
پسرک رفت واو را سرزنش کرد. پسرک گریان،با تلاش فراوان بلاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو،جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخداربه زمین افتاده
بود جلب کند.پسرک گفت:اینجا خیابان خلوتی است وبه ندرت کسی از آن عبور می کند.برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده ومن زور کافی برای بلند
کردنش ندارم.برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.مرد بسیار متاثر شد واز پسر عذر خواهی کرد.برادر پسرک را بلند کرد وروی صندلی نشاند
وسوار اتومبیل گران قیمتش شد وبه راهش ادامه داد**.در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنیم که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه ما پاره آجر به طرف ما پرت کنند!خدا
در روح ما زمزمه می کند وباقلب ما حرف میزند.امابعضی اوقات زمانی که ماوقت نداریم گوش کنیم،اومجبور میشودپاره اجربه سمتمان پرتاب کند.**
این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یانکنیم!
مدير مدرسه علميه كوثر از برگزاري المپياد علمي اين مدرسه خبر داد .
خانم حسيني گفت : اين المپياد بين 50نفر از طلاب پايه هاي چهارم ، پنجم ، ششم و هفتم
برگزار گرديد .
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته بود وکلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد :« من کور هستم لطفا کمک کنید .»
روز نامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت . نگاهی به او انداخت . فقط چند سکه در داخل کلاه بود . او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی اورا برداشت ، آن رابرگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجارا ترک کرد.عصرآن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم های او، خبرنگاررا شناخت . از او پرسید که برروی تابلو چه نوشته است؟
روز نامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود ، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندا نست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی خوانده می شد :« امروز بهار است،ولی من نمی توانم آن را ببینم.»
شرح حكايت
وقتي كارتان را نمي توانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد . خواهيد ديد بهترين ها ممكن خواهد شد . باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است . حتي براي كوچك ترين اعمالتان از دل ، فكر ، هوش و روحتان مايه بگذاريد .
به جز اينكه امام حسين در روز عاشورا شهيد شده است عاشورا نيز در تاريخ شهيد
شده است؛ و پيام اصلي عاشورا (عدالت) نيز فراموش شده است .
«ثار» از ريشه «ثَأ ر»و «ثُؤره»به معناي انتقام و خونخواهي و نيز به معناي خون آمده است . (مجمع البحرين ،ج 1 ،ص237)
براي ثارالله بودن امام حسين معاني و وجوه مختلفي ذكر شده كه هر يك تفسير خاص خود را مي طلبد . در مجموع به اين معناست كه : خداوند ، ولي دم آن حضرت است و خود او خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مي كند ؛چرا كه ريختن خون سيد الشهدا در كربلا ، تجاوز به حريم و حرمت الهي و طرف شدن با خداوند است .به طور كلي ازآن جهت كه اهل بيت (ع) «آل الله» هستند ،شهادت اين امامان ، ريخته شدن خون متعلق به خداوند است(جواد محدثي، درسهايي از زيارت عاشورا ،ص14)
اگر چه اين واژه در قرآن نيامده است ،ليكن مي توان آن رابا آيات قرآني اين گونه توجيح نمود. خداوند مي فرمايد« من قتل مظلوم ما فقد جعلنا لوليه سلطنا» آن كس كه مظلوم كشته شده ،براي ولي اش سلطه وحق قصاص قرار داده.
هركسي (صرف نظر از مسلك ومذهبش )،اگر مظلومانه كشته شود ،اولياي دم او، حق خون خواهي دارند واز آنجا كه اهل بيت (ع) به ويژه امام حسين (ع)مظلومانه ودر راه ايمان وحق وخداوند كشته شده اند وجان به جان آفرين تسليم كرد، درواقع «ولي دم» وخون خواه آنان ، خود خدااست .
بنابراين «ثار الله » به اين معناست كه خون بهاي امام حسين (ع) متعلق به خدا است و او كسي است كه خون بهاي امام حسين (ع) را خواهد گرفت. اين واژه حاكي از شدت همبستگي و پيوند سيد الشهدا (ع) با خداوند است كه شهادتش همچون ريخته شدن خوني از قبيله خدا مي ماند كه جز با انتقام گيري و خون خواهي خدا تقاص نخواهد شد (ر.ك فرهنگ عاشورا ، واژه «ثار ».)
اگر «ثار» به معناي خون باشد ، قطعا مراد از«ثارالله» معناي حقيقي نيست ؛ بلكه يك نوع تشبيه ، كنايه و مجاز است .چون مسلم است كه خدا موجود مادي نيست تا داراي جسم و خون باشد ؛ پس اين تعبير از باب تشبيه معقول به محسوس است ؛ يعني ، همان گونه كه نقش خون در بدن آدمي نقش حياتي است ، وجود مقدس امام حسين (ع) نسبت به دين خدا چنين نقشي دارد و احياي اسلام با نهضت عاشورا بوده است .شايد بتوان در اين باره با نگاه عرفاني مستند به روايات نيز به نتيجه اي نوراني دست يافت.از امام علي(ع) نيز به«اسدالله الغالب» و«يدالله» تعبير شده است ودر حديث«قرب نوافل»از پيامبر(ص)روايت شده است كه خداوند فرمود: «ماتحب ب الي عبدي بشي ء احب الي مما افترضته عليه و انه ليتحبب الي بالنافله حتي احبه فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يدي التي يبطش بها و رجله التي يمشي بها اذا دعاني احببته و اذ سالتني اعطيته»؛(محاسن برقي،ج1،ص291.) «بنده من به چيز دوست داشتني ترازواجبات،نزد من اظهار دوستي نمي كندوهمانا او با نوافل نيزبه سوي من اظهار دوستي مي كند.آن گاه كه اورا دوست بدارم گوش او مي شوم كه با اومي شنود وديده او مي شوم كه با آن مي بيند وزبان او مي شوم كه باآن سخن مي گويد و دست او مي شوم كه با آن ضربه مي زند وپاي او مي شوم كه با آن راه مي رود.اگر به درگاه من دعا كند ، او را دوست واهم داشت و اگر از من در خواست كند به او عطا مي كنم .»