عاشقی درد سری بود نمیدانستیم / حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم / شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان ازتو خبر داشت ولی… / سهم ما بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانمان شاهد بود / از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
این همه چشم براهی نگرانم کرده / عاشقی درد سری بود نمیدانستیم
هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکرد / هیچ کس اشک شب چشم تو را درک نکرد
تا کجا درد کشیدیم به اندازه تو؟ / روز و شب گریه ندیدیم به اندازه تو
منتی هم به سر ما بگذاری بد نیست !/ یکمم چشم براهم بگذاری بد نیست
نگرانم که پس از مردن من برگردی / پای تابوت ، سر بردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا؟؟؟/ منتظرهات بمیرن میایی آقا؟
عرض کردیم نبودی سحر طول کشید/ رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟!…
اللهم عجل لولیک الفرج
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
براي آمدنت اين جمعه هم مهيّا نيست
سلیمان باش ودستور بده.
به خشمت بگو:(برو اونطرف وایستا ،برو سر تکبرم خالی شو .)
به قهرت بگو: (شما بفرمایید وبین من وجناب دروغ قهر برقرار کن)
به دیو درونت قاطعانه بگو: «نه ،من غلام تونیستم .توغلام منی »
مانند سلیمان ملک وجودت را فرمانروایی کن .
الهی شنیدم که فرمودی: چه کنم با مشتی خاک مگر بیامرزم!
الهی همین قدر فهمیدم که خداست و دارد خدایی می کند!
الهی شکرت که فهمیدم که نفهمیدم و رسیدم که نرسیدم!!!
الهی هر چه دانستم نادان تر شدم بر نادانیم بیفزای!