آدمها موجودات عجيبي هستند، وقتي چيزي را ندارند در حسرت داشتن آن، شب و روز نميشناسند. وقتي آن چيز را به دست ميآورند، به دنبال ايرادهايش هستند. وقتي بيکار هستيم دربهدر دنبال کار ميگرديم و وقتي صاحب کار شديم، سختيهايش آزارمان ميدهد. کسي که پدر ندارد، با حسرت به پدران ديگران نگاه ميکند و آن کس که پدر دارد قدرش را نميداند.
پدر و مادر شاهکارهاي بينظير خلقت هستند. از آن اتفاقاتي که در طول تاريخ فقط يکبار ميافتد. مثل يک شهاب زودگذر در آسمان تيره زندگيمان آنقدر عزيز و زودگذر که فرصتي براي چشم برهم زدن برايمان باقي نميگذارد.
حيف است که چشم از آنها برداريم و به خودمان چشم بدوزيم. حيف است از دست بدهيم نفسهايشان را و لحظهلحظه حضورشان را.
حيف است فراموش کنيم طنين زيباي صدايشان را و حرکت آرام پاهايشان را وقتي راه ميروند. اما قدرشناس که باشي فرقي نميکند که درچه مقامي هستي.
حتي فرقي نميکند که آنها در گذشته چه مقامي داشتهاند؛ دور ميشوي و دورشان ميکني از خودت!
آنقدر دور که سالي يکبار هم سراغشان را نميگيري. مثل يک غريبه…
روز پدر خانه سالمندان را فراموش نکنیم
قهرمان جهان در خانه سالمندان!
عباس فراهاني يک پدربزرگ دوستداشتني است. 92 ساله است و در گذشته قهرمان کشتي جهان بوده. به گفته خودش هيچ حريفي پيدا نميشد که پشتش را به خاک بمالد. شمار مدالها و جوايزش از دستش خارج شده و آن روزها صدايش ميکردند… قوچ جنگي! يک پسر دارد و سه دختر! ميگويد: همه چيز داشتم. خانه، زندگي، همسر، فرزند، شهرت، مقام و اعتبار! به اکثر کشورهاي دنيا هم سفر کرده و براي خودش بروبيايي داشته است. از قوچ جنگي قصه ما اما اين روزها يک نگاه پرحسرت مانده گوشه خانه سالمندان! حرفهايش شيرين و جذاب است درست مثل قصههاي دوستداشتني پدربزرگها! قصههايش اما افسانه شاه و پري نيست. قصه زندگي است. زندگي يک مرد. يک جهانپهلوان! يک ايراني که بارها و بارها پرچم ايران را در دنيا بالا برده و يک اتاق پر از مدال داشته. آخر قصه پدربزرگها اما هميشه کلاغه به خانهاش ميرسيد. هيچکس آخر قصه بيخانمان نميشد حتي پرندههاي مهاجر!
اما او حالا اينجاست. جايي دور از فرزندانش. در خانهاي که جاي هيچ پدري نيست. جاي پدر روي چشم فرزندانش است.
از او ميپرسم دلت نميخواهد به خانه فرزندانت بروي؟ نگاهم ميکند و ميگويد: دلم نميخواهد با حضور من، در زندگي زناشويي آنها اختلاف ايجاد شود. با اينکه وضع مالي فرزندانم خيلي خوب است اما در خانه بزرگ آنها جايي براي من نيست. وسط حرفهايش آه ميکشد و ميگويد: حدود يک سال است که اينجا هستم اما هنوز عادت نکردهام، وقتي به خودم فکر ميکنم، جگرم آتش ميگيرد.
عباس آقاي فراهاني از گذشتهها ميگويد از آن روزها که کل جمعيت ايران 13 ميليون نفر بوده ميگويد. آن روزها تهران فقط 2 تا خيابان آسفالت داشت و بقيه خيابانها خاکي و سنگفرش بود. مغازههاي تهران آن روزگار بوي آشناي دهات را ميداد، يعني بوي نم کاهگل، بوي خشت و گل! آدمها هم آن روزها صفاي ديگري داشتند. همديگر را دوست داشتند و انسانيت حرمت داشت: آن روزها که جوان بودم وقتي وارد خانه ميشدم آنقدر جلوي در ميايستادم تا پدرم اجازه بدهد بنشينم. اما اين روزها همه چيز عوض شده، شهرها، آدمها، خانهها. اين روزها بچهها هم عوض شدهاند. آدمها براي هم ارزش قائل نيستند و نهايت زحمتهاي يک پدر ختم ميشود به جايي به نام خانه سالمندان. عباس آقا در سن 19 سالگي ازدواج کرده و خودش در اين باره ميگويد: وقتي ازدواج کردم همه چيز داشتم، آن موقع يک گوسفند ميخريدم هشت قران. اما الان يک کيلو گوشت شده 30 هزار تومان. اين روزها همه چيز گران شده اما ارزش انسان روز به روز ارزانتر ميشود.
او در پايان ميگويد: در روز پدر فقط يک خواسته از خدا دارم و اين تنها آرزوي من است… مرگ! فقط از خدا مرگم را ميخواهم…!
قدر خانواده خود را بدانیم…
منبع:
برگرفته از سایت تابناک(بااندکی تصرف)
توصيهى من اين است که در اين سه روزى که شما در مسجد هستيد، تمرين مراقبت از خود بکنيد. حرف که مىزنيد، غذا که مىخوريد، معاشرت که مىکنيد، کتاب که مىخوانيد، فکر که مىکنيد، نقشه که براى آينده مىکشيد، در همهى اين چيزها مراقب باشيد رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بداريد؛ تسليم هواى نفس نشويد. تمرين اين چيزها در اين سه روز مىتواند درسى باشد براى خود آن عزيزان و براى ماها که اينجا نشستهايم و با غبطه نگاه مىکنيم به حال جوانان عزيزمان که در حال اعتکاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم ياد بدهيد.
خطبههاى نماز جمعهى تهران -1384
چهارمین جشنواره بین المللی علمی فرهنگی اعتکاف با حضور نمایندگان بیوت مراجع عظام تقلید، دانشجویان ایرانی و خارجی در تالار شیخ صدوق آستان حضرت عبدالعظیم حسنی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیتالله محمدی ریشهری تولیت آستان حضرت عبدالعظیم حسنی یکی از سخنران های این مراسم بود.
ری شهری گفت: اعتکاف از نظر معنوی خصوصا برای نسل جوان سرنوشت ساز است. سنت اعتکاف نقش ویژه ای در شکوفایی معنوی انسان ایجاد میکند و باعث تحول خود و ارتقای فرهنگ عمومی جامعه میشود. به برکت انقلاب اسلامی این سنت رشد کرد و بالنده شد. خاطرم هست که اوایل طلبگی فقط چند نفر در مسجد امام قم معتکف میشدند اما الان برای حضور در اعتکاف قرعه کشی میشود.
وی افزود: اعتکاف تبدیل به یک فرهنگ در جامعه ما و سایر کشورها شده است. فرهنگ اعتکاف باید با گسترش کمی و کیفی تقویت شود. اعتکاف رجبیه امروز یک فرهنگ رایج در ایران است. پیشنهاد میکنم به ستاد اعتکاف تا این برنامه را اولا از نظر زمانی گسترش دهند، یعنی زمانهای دیگری غیر از ایام البیض ماه رجب را تبلیغ کنند.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: از الان به بعد باید برای تعمیق این فرهنگ تلاش کرد. اولین نکته، برنامه ریزی برای معرفت افزایی معتکفین است. فرصت حضور جوانان باید استفاده شود تا اولویتهای مهم معرفتی بشکل مناسب و جوان پسند ارائه شود.
ری شهری تاکید کرد: اگر جوان با خدا انس پیدا کند و شیرینی رابطه با خدا را بچشد دیگر مسجد و ارزشهای دینی را رها نمیکند. مهمترین کاری که روحانیت می تواند کند اینست که جوان را عاشق خدا کند. اعتکاف رجبیه چنین ظرفیت و استعدادی را دارد.
تولیت آستان حضرت عبدالعظیم ادامه داد: باید زمینه را فراهم کنیم تا جوانان معتکف بیشتر یاد خدا باشند. هرچه مانع این بشود، خلاف فرهنگ اعتکاف است. جوان معتکفی در زمان پیغمبر مشغول قرائت قرآن بود و با صدای بلند تلاوت میکرد. حضرت به او خطاب کرد که همه شما معتکفین، مشغول مناجات با خدا هستید، کاری نکنید که دیگری ذهنش از این مناجات و ارتباط دور شود. نبی مکرم اسلام تا این حد دقت داشتند که حتی کسی با صدای بلند قرائت نکند که حواس سایر معتکفان را پرت کند.
منبع:
سایت خبرگزاری تسنیم
امام جواد (علیه سلام) می فرمایند:
* شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانی قلبی، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه حقّ الله و یا حقّ النّاس، تصمیم جدّی بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.
* سه خصلت جلب محبّت میکند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردی در مشکلات آنها، همراه و همدم شدن با معنویات.
* حقیقت ادب و تربیت دو چیز است : دارا بودن خصلتهای خوب، خالی بودن از صفات زشت و ناپسند. انسان به وسیله ادب - در دنیا و آخرت - به کمالات اخلاقی میرسد و نیز با رعایت ادب نیل به بهشت مییابد.
* کسی که بر مرکب شهوات خویش سوار است (و خودسرانه میتازد) هرگز از لغزش و سقوط رهایی نخواهد داشت….
منبع:
مجله اینترنتی برترین ها
بذر دانش يکي از مهم ترين سرمايه هايي است که مي توان در دل جوان کاشت و آن را بارور نمود. امام جواد(عليه السلام) در پيامي اهميت علم و دانش را اين گونه بيان مي کند: «عليکم بطلب العلم فانّ طلبه فريضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بين الاخوان و دليلٌ علي المروّة و تحفةٌ في المجالس و صاحبٌ في السّقر و انسٌ في الغربة. بر شما باد کسب دانش! چرا که آن براي همه لازم است و سخن از علم و بررسي آن امري مطلوب(و دوست داشتني) است. برادران (ديني) را به هم پيوند مي دهد و نشانه (شخصيت والا و) جوانمردي، تحفه مناسبي براي مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائي است.»(بحارالانوار، ج 7، ص80
از منظر امام جواد(عليه السلام) شايسته است که يک جوان مسلمان به علم و دانش روي آورد و آن را به عنوان مونس و يار مناسب براي خود برگزيند، دوستان خود را بر اساس بينش و دانش انتخاب کند و شخصيت اجتماعي خود را به وسيله دانش و علم مشخص سازد، براي مجالس و ديدار ديگران علم هديه برد و در تنهايي و غربت و سفر، علم و دانش را بهترين همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ريشه همه پيشرفت هاست.
حضرت جوادالائمه عليه السلام، علم را دو قسمت کرده و مي فرمود: علم و دانش دو نوع است: علمي که در وجود خود انسان ريشه دارد و علمي که از ديگران مي شنود و ياد مي گيرد. اگر علم اکتسابي با علم فطري هماهنگ نباشد، سودي نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شيرين آن را بچشد، از پيگيري آن آرام نخواهد نشست. زيبايي واقعي در زبان (و گفتار نيک) است و کمال راستين در داشتن عقل.»(كشف الغمه، ج 3، ص 193.
امام محمد تقي(عليه السلام) علم و دانش را يکي از مهمترين عوامل پيروزي و رسيدن به کمالات معرفي مي کرد و به انسان هاي کمال خواه و حقيقت طلب توصيه مي نمود که در راه رسيدن به آرزوهاي مشروع و موقعيت هاي عالي دنيوي و اخروي از اين نيروي کارآمد بهره لازم را بگيرند. آن گرامي مي فرمود: «أربع خصالٍ تعين المرء علي العمل: الصّحة والغني و العلم و التّوفيقٌ؛ چهار عامل موجب دستيابي انسان به اعمال (صالح و نيک) است: سلامتي، توانگري، دانش و توفيق(خداوندي).( معدن الجواهر)
با توجه به سخنان آموزنده امام جواد(عليه السلام) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جواني بهره گرفته و خود را به اين خصلت زيباي انساني بيارايند وکسب معرفت و علم را سرلوحه برنامه هاي زندگي خود قرار دهند.
منبع:پرسمان دانشجو