حضرت آیت الله مکارم شیرازی می گوید: اگر چه بعد از جریان کربلا که امام سجاد علیه السلام، دردناک ترین حوادث را در روز عاشورا مشاهده کرد، لیکن سخنان و خطبه های امام سجاد علیه السلام تجلی یافته از ادامه مبارزه کربلا است و خلافت حاکمان اموی را به شدت کوبید.
امام حسین علیه السلام پس از شهادت یاران با وفایش در روز عاشورا؛ به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیه السلام رفت و او را به سینه چسباند و فرمود: «یا ولدی أنت أطیب ذریتی، و أفضل عترتی، و أنت خلیفتی على هؤلاء العیال و الأطفال، …؛ فرزندم! تو پاکترین ذریه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى… هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلى بخش…».
چه مطلب بزرگى است که امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات عمر خود با کوله بارى از تجربه هاى تلخ و شیرین، امام سجاد علیه السلام را به سینه مى چسبانند و سفارش می کنند.
بلکه آخرین سخنان امام حسین علیه السلام این پیشواى بزرگ ایثار و فداکارى به خوبى نشان مى دهد، آن حضرت در لحظات حساس، تنها فرزندش امام سجاد علیه السلام را آماده پذیرش مسئولیت عظیم به ثمر رساندن نهال برومندى را که در کربلا نشانده و با خون عزیزانش آبیارى کرده بود مى ساخت. لذا آخرین وصایایش را با او در میان مى گذارد و خواهران و دخترانش را به اطاعت از او سفارش مى کند.
زیرا امام حسین علیه السلام شیعیان و پیروان مکتبش را در لحظات بحرانى و طوفانى فراموش نمى کند، و پیام مظلومیت خود را به وسیله تنها پسرش به آنها مىرساند، تا بدانند در ادامه راه از چه حربه اى استفاده کنند.
امام سجاد علیه السلام؛ میراث دار قافله عشق و حماسه ، پیام آور حماسه سازان عاشورا
به حق عاشورا یک حماسه استلذا پس از حادثه جانگداز و حماسه آفرین کربلا، سخنان فراموش نشدنى که در خطبه هاى امام سجاد علیه السلام در کوفه و شام و در نزدیکى مدینه آمده است، هر کدام بیانگر روح حماسى این واقعه بزرگ تاریخی است
لذا خطبه هایى که امام سجاد علیه السلام ایراد کردند به مانند کلام حضرت علی علیه السلام، در هر موضوعى وارد مى شود و در موعظه، حماسه و …. شاهکار مى آفریند.
زیرا در مقابل توطئه های دشمنان و تبلیغات دروغین حکومت اموی ، همواره باید آماده دفاع و جهاد بود؛ و همیشه باید حالت حماسه و سلحشورى را در جوانان مسلمان زنده نگهداشت.
از این رو خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه و بیان جملاتی تأثیرگذار هم چون « ..شما بودید که به پدرم نامه نوشتید..، آنگاه او را تنها گذاشته و با وى پیکار کردید؟!..»و «شما با چه چشمى مى خواهید به پیامبر خدا بنگرید… »و در ادامه نیز فریاد مردم کوفه مبنی بر اینکه «اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله همه ما گوش به فرمان و مطیع توایم .. به ما فرمان بده ما با هر کس تو بجنگى، مى ستیزیم!!»، و در نهایت کلام نهایی حضرت مبنی بر اینکه خواسته من از شما این است که نه از ما طرفدارى کنید و نه با ما به جنگ و ستیز برخیزید (ما را به خیر شما امیدى نیست، شر مرسانید)». نشان دهندۀ این مسأله است که کوفیان با ضرباتى که خطبه کوبنده امام سجاد علیه السلام بر روحشان وارد کرد چنان به هیجان آمدند که آماده پیکار با دشمنان اهلبیت علیهم السلام و گرفتن انتقام از قاتلان شهداى کربلا شدند، ولى امام علیه السلام که مى دانست آنها بىوفایى خود را بارها نشان داده اند و سست تر از آن هستند که قیام همه جانبه اى بر ضد جانیان بنى امیه کنند.
خطبه تاریخی که کاخ یزید را لرزاند
بی تردید خطبه امام سجاد علیه السلام در شام از خطبههای بسیار پرمعنی است و اگر هیچ دلیلی بر علم و عرفان و شجاعت و کرامت و تدبیر آن بزرگوار جز خطبه آتشینی که آن حضرت در شام ایراد کرد وجود نداشت، کافی بود تا از لابلای آن، همه چیز را درک کنیم.
آرى یک خطبه غرا مى تواند چنین اثرى از خود به یادگار بگذارد، الان هم هنگامى که انسان آن را مى خواند مو بر بدنش راست مى شود و به گوینده آن هزاران درود مى فرستد.
نکته قابل توجه اینکه امام سجاد علیه السلام در شرایطى این خطبه را ایراد کرد که یزید سرمست از باده پیروزى، مجلسى عظیم تشکیل داد و سفراى کشورهاى دیگر و همچنین اعیان و اشراف را به آن مجلس فراخواند.
از سوی دیگر یزید که کم و بیش با دریاى علم و تقوا و قداست و پاکى خاندان نبوى آشناست، ابتدا حاضر نمى شود که امام سجاد علیه السلام با آن که ضعف سفر و اسارت را بر اندام دارد بر فراز منبر رود و خطبه اى براى مردم بخواند؛ چراکه خاندان اموى زراعت خویش را در زمین جهل و بى خبرى مردم کاشته اند و مى دانند آگاهى مردم محصول چندین ساله آنان را بر باد مى دهد؛ ولى بر اثر فشار افکار عمومى مى پذیرد امام علیه السلام خطبه اى بخواند،ویزید از آنچه که مى ترسید دامنگیرش شد. اعتراضها بلند شد؛ فریاد و شیون و گریه مجلس را فرا گرفت و جمعى بدون آنکه به خلیفه مسلمین! اقتدا کنند، مجلس را ترک کردند.
اینچنین است که پس از روشن گری امام سجّاد(علیه السلام) برخی افراد هم چون پیرمرد فریب خورده شامی به راه راست برگشت و در راه عقیده اش به شهادت رسید.
خطبه طوفانی امام سجاد علیه السلام در شام و بیان فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام
گاه ضرورت ایجاب مى کند که انسان خود را با امتیازاتى که دارد معرفى کند، زیرا بدون آن هدف هاى مقدس پایمال مى شود. اینگونه سخنان با خودستایى و تزکیه نفس بسیار تفاوت دارد
نمونه این سخن خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام است، در آن هنگام که مى خواهد خود و خاندانش را به مردم شام معرفى کند، تا توطئه بنى امیه در زمینه خارجى بودن شهیدان کربلا عقیم گردد، و نقشه هاى شیطانى آنها نقش بر آب شود.
امام سجاد علیه السلام به معرفى امیرمؤمنان على علیه السلام پرداخت (تا تبلیغات سوء سالیان دراز را بر ضد او خنثى کند) و چنین فرمود: «من فرزند کسى هستم که در برابر رسول خدا با دو شمشیر و با دو نیزه نبرد مى کرد و دوبار هجرت کرد و دوبار بیعت نمود..او بزرگ عرب، شیر بیشه نبرد، وارث دو مشعر، پدر دو سبط رسول خدا، حسن و حسین بود؛ آرى؛ او جد من على بن ابى طالب علیه السلام است».
اگر مى بینیم امام سجاد علیه السلام در خطبه معروف شام، به حسب و نسبشان افتخار مى فرمودند، نه براى برترىجویى بود، بلکه هدف دیگرى داشتند، آنها مى خواستند رسالت امامت و رهبرى خود را براى نا آگاهان از این طریق تبیین کنند. درست مثل اینکه فرمانده لشکر براى معرفى خود و دعوت لشکریان به پیرویش، مقام و موقعیت خویش را شرح مى دهد.
خطبه های ماندگار امام سجاد علیه السلام؛ تبیین واقعه عاشورا ؛ تداوم نهضت کربلا
«حذیم بن شریک اسدى» مى گوید: امام زین العابدین علیه السلام در کوفه رو به مردم نمود و فرمود؛« …من على فرزند حسینم، همان کس که بدون هیچ جرم و گناهى کنار شط فرات (با لب تشنه) سر بریده شد. من فرزند کسى هستم که حریمش مورد بىحرمتى قرار گرفت و اموالش به غارت برده شد و خانوادهاش به اسارت گرفته شد من پسر کسىام که با آزار و شکنجه به شهادت رسید و همین افتخار ما را کافى است!».
آنگاه امام زین العابدین علیه السلام با این ابیات سخنش را پایان داد: «…جانم فداى آن کشته اى که کنار شط آب (با لب تشنه) به شهادت رسید، ولى کیفر آن کس که وى را شهید کرد، آتش دوزخ است».
و یا در شام خطبه امام سجاد علیه السلام کار را به جایى رساند که یزید خود را تبرئه کرده و گفت: خدا روى ابن زیاد را سیاه کند، یزید هم از ترس، دستور برگرداندن اسیران را به مدینه صادر کرد.
به تعبیر یکی از علمای بزرگ اهل سنت؛ اگر چه بعد از جریان کربلا که امام سجاد علیه السلام، دردناک ترین حوادث را در روز عاشورا مشاهده کرد، لیکن سخنان و خطبه های امام سجاد علیه السلام تجلی یافته از ادامه مبارزه کربلا است و خلافت حاکمان اموی را به شدت کوبید.
بعد از این ایام قیام هاى مختلفى شروع شد و شعار همه آنها خون خواهى امام حسین علیه السلام بود، تا به قیام ابومسلم خراسانى رسید که شعار او «الرضا لآل محمد صلى الله علیه و آله» بود.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت امام سجاد علیه السلام با خطبه های آتشین خلافت اموی را تحت ضربات سنگین خود قرار داد؛ و آن حضرت هنگامی که نتوانست با خون خود انقلاب کربلا را آبیاری کند، با ایراد خطبه های غرّاء که همچون شمشیر بُرنده بود در آن شرکت کرد
لذا شام بر اثر خطبه هاى امام سجاد به کلى دگرگون گردید و از همان جا بذر انقلاب بر ضد بنی امیه پاشیده شد؛ و در نتیجه همین خطبه ها، بنى امیه در تمام جهان اسلام رسوا گشت و خطرى که از سوى آنان اسلام و قرآن را تهدید مى کرد، به برکت خون هاى شهیدان و خطابه هاى پیام آوران عاشورا، دفع شد.
منبع:
بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بین المللی امام سجاد(ع)؛۱۸/۶/۱۳۹۵.
به گزارش «موعود»، بیست و پنجم ماه محرم بنا بر نقلی مصادف است با سالگرد شهادت امام زین العابدین (علیه السلام). مطلبی که در پی می اید نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر بدیعی امام مرکز اسلامی هوستون آمریکا است.
بسم الله الرحمن الرحیم.
١- امام علی بن الحسین مشهور به زین العابدین و سید الساجدین -علیه السلام- در سال ٣٨ هجری قمری در شهر مدینه النبی تولد گردید و ۵٧ سال بعد یعنی در سال ٩۵ هجری قمری بإدسیسه عبدالملک مروان به شهادت رسید.
٢- برجستگی عمده آن حضرت در تاریخ به علت حضورش در تاریخ کربلا و هم چنین دعاها و مناجات هایی است که از او در قالب صحیفه سجادیه به یادگار مانده است می باشد.
٣- دوران حیات امام سجاد -علیه السلام- یکی از دشوار ترین دوران حیات اسلام است. امام حسین -علیه السلام- در سخن مشهوری این دوران را چنین توصیف میکند؛
الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم یحیطونه ما درت معایشهم و اذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.
بهره مردم آن دوران از دین به اندازه بهره انسان گرسنه از چشیدن شیرینی بود.به عبارتی دین به أعماق وجود انان نرسیده و دین داری انان تا جایی بود که منافع دنیوی انان تحت الشعاع قرار نگیرد. به هنگامه امتحان دینداری، دینداران واقعی اندک بودند. لذا در تضاد دین با دنیا، دین مغلوب و مرفوع بود و دنیای شان بر دین شان ترجیح داشت. می توان این دوران از تاریخ اسلام، نقطه مقابل دوران آغازین اسلام بود که امیر مومنان علی -علیه السلام- در سخنی ارزشمند آنرا چنین توصیف میکند؛
و لقد کان مع رسول الله -صلی الله علیه و اله و سلم- نقتل آبائنا و إخواننا و اعمامنا ما یزید ذالک الا إیمانا و تسلیما.نهج البلاغه خطبه ۵۶
در آن زمان که با رسول خدا بودیم از نزدیک ترین خویشان خود، ازپدران و برادران و عموهای خود بخاطر اسلام می گذشتیم و با آنان در ستیز بودیم و این کار إیمان مان را افزون می کرد. اما دوران حیات امام سجاد علیه السلام دوران تردیدها نسبت به اسلام و دوران دنیازدگی وَ فراموشی ارزش های اسلام است که با آن دوران إیثار گری و شهادت طلبی در تضاد کامل قرار دارد.
۴- توصیف این دوران از حیث أخلاقی نیز از نگاه مورخان منصف پنهان نمانده است. به گفته مسعودی در کتاب مروج الذهب فساد و فحشاء در ان عصر عمومی شده بود، مجلس می گساری و آواز خوانی ازدیاد یافته بود ودر نتیجه رقاصه ها ونوازندگان و خوانندگان از بالا ترین منزلت اجتماعی برخوردار شده بودند. در این دوران قداست زدایی از خاندان نبوت در دستور کار حاکمانی چون عبدالملک مروان قرار گرفته بود.( شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید ج ١۵) در این زمان است که به علت تبلیغات گسترده حاکمان علیه إمامان شیعه همه را از اهل بیت و مفسرات وحی جدا کرده بود بگونه ای که به تعبیر امام سجاد علیه السلام؛ “و ما بمکه و مدینه عشرون رجلا یحبنا"در تمام مکه و مدینه بیست نفر که ما رادوست داشته باشند نمی یافتی. بعنوان نمونه حجاج بن یوسف مقام عبدالملک مروان را بالاتر از مقام رسول خدا صَلِی الله علیه و اله می دانست و می گفت؛ هلا طافوا بقصر امیرالمومنین عبدالملک! الا یعلمون ان خلیفه المرء خیر من رسوله! ( ابن ابی الحدید همان) چرا قصر عبدالملک را طواف نمی کنید! مگر نمی دانید که خلیفه رسول از خود او برتر است!
۵- امام سجاد -علیه السلام- توانست در شرایطی که شیعه سر کوب شده بود و یاران واقعی مکتب به شهادت رسیده بودند و واقعه کربلا شکست روحی سنگینی برای پیروان اهل بیت بوجود آورده بود، خورشید رو به أفول شیعه را از سخت ترین دوران حیاتش نجات دهد و جامعه شیعه را مجددا بازسازی کند و با انتشار ادعیه و مناجات های ناب به بازخوانی اسلام بپردازد. بنابراین مهمترین کارکرد امام -علیه السلام- احیای مجدد اسلام، تبیین جایگاه امامت، بازگرداندن قداست به خاندان وحی و تبیین جایگاه اهل بیت در اسلام به شمار می رود.
۶- امام زین العابدین -علیه السلام- کار خود را از همان دوران اسارت آغاز کرد و به عبارتی فرماندهی در لباس اسارت بود. درست از همان جایی که دین منحرف شده بود، از درون کاخ یزید و مسجد أموی که مهمترین مکان اجتماعی مردم شام و کانون قدرت بنی امیه به شمار می رفت.
٧- شام از هنگامی که به قلمرو اسلام در آمده بود تا زمان حضور امام سجاد (ع)اسلام را در چهره امویان دیده بود و پیامبر و اهلبیت را به خود ندیده بود و بنی امیه را بازماندگان خاندان رسول خدا ص می دانستند. در مدت حدود ۴٠ سال حکومت معاویه بر شام مردم آن سرزمین از اهل بیت و فضائل انان چیزی نشنیده بودند.لذا تصور می کردند فردی خارجی بنام حسین بن علی بر خلیفه مسلمین شوریده و یزید خلیفه مسلمین! برای حفظ اسلام با او مبارزه کرده و سرانجام پیروز شده است. با این تصور شهر را آذین بستند و به جشن و پای کوبی پرداختند و جهت تماشای خروج کردگان بر خلیفه مسلمین! به خیابان أمده بودند! دقیقا به همین جهت است که امام سجاد -علیه السلام- در آغاز خطبه معروف خود در شام و در کاخ یزید به معرفی پیامبر و امیر المؤمنین و حضرت زهرا و خاندان وحی – سلام الله علیهم- می پردازد و همه بافته های ۴٠ ساله آل ابوسفیان را رشته می کند و پرده از دروغ بزرگ معاویه و فرزند فاسدش یزید، بر می دارد.
شجاعت امام در بیان چنین خطبه ای و بصیرت او در شناخت أوضاع جامعه شام و آگاهی آن حضرت به نیاز مبرمِ تاریخی و معنوی آنان چنین خطبه مهم و تاریخی را رقم زد و یزید و خاندان فاسدش را رسوا کرد. از این نگاه می توان گفت “امام سجاد علیه السلام در لباس اسارت همان کاری کرد که
پدر بزرگواری در لباس خون و شهادت کرد”
انشالله خداوند سبحان ما را در فهم و ترویج مکتب اهل بیت که همان اسلام ناب و أصیل است یاری فرماید.
منبع:به نقل از سایت موعود
در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت هر روز جمعه مردم را موعظه می کرده و از آن جمله می فرمودند: ای فرزند آدم از مرگ غافل مباش، به همین زودی قبض روح خواهی شد، و به منزلی منتقل می شوی، روح به تو باز گردانده می شود و دو فرشته منکر و نکیر برای سئوال بر تو وارد می شوند، و اول چیزی که می پرسند از پروردگار تو است، آنگاه از پیامبری که به سوی تو فرستاده شده است، و از دینی که پذیرفته ای، و از کتابی که تلاوت می کردی، و از امامی که ولایت او را قبول کرده بودی، آنگاه از عمرت می پرسند که در چه راهی آن را فانی کردی و از مال و ثروت که از کجا کسب نموده و در چه راهی مصرف نمودی؟
منبع:
بحار الانوار، ج 6، ص 223، باب احوال برزخ، حدیث24
برگرفته از سایت
آیا عزادارى براى امام حسین علیه السلام، در زمان امامان علیهم السلام سابقه دارد؟ بلى، در اینجا تنها به ذکر نمونه هاى اندکى از آنچه که در تاریخ نقل شده، بسنده مى کنیم:
1. عزادارى بنى هاشم در ماتم سیدالشهدا؛ از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا هیچ بانویى از بانوان بنى هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنى هاشم دودى که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته ایم»[1].
2. عزادارى امام سجاد علیه السلام؛ حزن امام سجاد علیه السلام بر آن حضرت به صورتى بود که دوران زندگى او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت بر مصایب سیدالشهداء علیه السلام بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا که وقتى آب مى آوردند تا حضرت میل کند، اشک مبارک شان جارى مى شد و مى فرمود: چگونه بیاشامم در حالى که پسر پیامبر را تشنه کشتند؟![2] و مى فرمودند: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا علیهاالسلام را به یاد مى آورم گریه ام مى گیرد».[3] امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: «جدم على بن الحسین علیه السلام هرگاه حسین بن على علیه السلامرا به یاد مى آورد، آن قدر اشک مى ریخت که محاسن شریفش پر از اشک مى شد و بر گریه او حاضران گریه مى کردند».[4]
3. عزادارى امام محمد باقر علیه السلام؛ امام باقر علیه السلام در روز عاشورا براى امام حسین علیه السلام مجلس عزا برپا مى کرد و بر مصایب آن حضرت گریه مى کردند. در یکى از مجالس عزا، با حضور امام باقر علیه السلام کمیت شعر مى خواند، وقتى به اینجا رسید که: «قتیل بالطف …»، امام باقر علیه السلام گریه زیاد کرده، فرمودند: «اى کمیت! اگر سرمایه اى داشتیم در پاداش این شعرت به تو مى بخشیدیم؛ اما پاداش تو همان دعایى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت علیهم السلام، مورد تأیید روح القدس خواهى بود».[5]
4. عزادارى امام صادق علیه السلام؛ امام موسى کاظم علیه السلام مى فرماید: «چون ماه محرم فرا مى رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان مى شد و اشک بر گونه اش جارى بود، تا آنکه روز دهم محرم فرا مى رسید. در این روز مصیبت و اندوه امام به نهایت مى رسید. پیوسته مى گریست و مى فرمود: امروز، روزى است که جدم حسین بن على علیه السلام به شهادت رسید».[6]
5. عزادارى امام موسى کاظم علیه السلام؛ از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا مى رسید، کسى پدرم را خندان نمى دید و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا: در این روز پدرم را اندوه و حزن و مصیبت فرا مى گرفت و مى گریست و مى گفت: در چنین روزى حسین را که درود خدا بر او باد، کشتند».[7]
6. عزادارى امام رضا علیه السلام؛ گریه امام رضا علیه السلام در حدى بود که فرمودند: «همانا روز مصیبت امام حسین علیه السلام، پلک چشمان ما را مجروح نموده و اشک ما را جارى ساخته است».[8] دعبل خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام کلماتى چند فرمودند؛ از جمله اینکه: «اى دعبل! کسى که بر مصایب جدم حسین علیه السلام گریه کند، خداوند گناهان او را مى آمرزد. آنگاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده اى زدند تا بر مصایب امام حسین علیه السلام اشک بریزند». سپس به دعبل فرمودند: «براى امام حسین علیه السلام مرثیه بخوان، که تا زنده اى تو ناصر و مادح ما هستى، تا قدرت دارى از نصرت ما کوتاهى مکن». دعبل در حالتى که اشک از چشمانش مى ریخت، قرائت کرد: أفاطم لوخلت الحسین مجد لا و قد مات عطشانا بشط فرات صداى گریه امام رضا علیه السلام و اهل بیت آن حضرت بلند شد.[9]
7. عزادارى امام زمان(عج)؛ بنابر روایات، امام زمان(عج) در زمان غیبت و ظهور بر شهادت جدّشان گریه مى کنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سیدالشهدا علیه السلام مى فرمایند: «فلئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محاربا و لمن نصب لک العداوة مناصبا فلاَنْدُبنّک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک و تأسفا على ما دهاک»[10]؛ «اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یارى تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم؛ هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک مى ریزم و به جاى اشک در مصیبت شما خون از دیده مى بارم و آه حسرت از دل پر درد بر این ماجرا مى کشم». در سوگ تو با سوز درون مى گریم از نیل و فرات و شط، فزون مى گریم گر چشمه چشم من، بخشکد تا حشر از دیده به جاى اشک، خون مى گریم[11] پی نوشت ها منبع: ____________http://www.ahlebayt.porsemani.ir______ [1]. نگا: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، ص 145. [2]. بحارالانوار، ج 44، ص 145. [3]. خصال، ج 1، ص 131. [4]. بحارالانوار، ج 45، ص 207. [5]. مصباح المتهجد، ص 713. [6]. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، ص 143. [7]. حسین، نفس مطمئنة، ص 56. [8]. بحارالانوار، ج 44، ص 284. [9]. همان، ج 45، ص 257. [10]. بحارالانوار، ج 101، ص 320. [11]. مصطفى آرنگ به نقل از اشک حسینى، سرمایه شیعه، ص 66
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار «در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری درگذشت.» هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است.
سید هاشم رسولی محلاتی می نویسد: «مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا». اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همة مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریبا یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.
1. صبر آن حضرت:
«شهید مطهری» در این رابطه می نویسد: «در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب ـ سلام الله علیها ـ بود».[11] و در ناسخ التواریخ آمده است: «محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زنهای انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است».[12]
2. عبادت آن حضرت:
«زینب کبری در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد»[13] در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: «شب زنده داری زینب در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم».[14]
3. سخن وری آن حضرت:
خطبه های آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
«خطابه ای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه های بی نظیر دنیاست».[15]
4. علم آن حضرت:
زمانی که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد ـ علیه السلام ـ در تأیید مقام علمی زینب ـ سلام الله علیها ـ فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می باشی».[16] این سخن امام سجاد ـ علیه السلام ـ نشان دهنده علم لدنی آن حضرت می باشد.
5. بزرگواری آن حضرت:
در بزرگواری آن حضرت ـ سلام الله علیها ـ همین نکته بس که «زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت»[17] در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می آمد و امام حسین ـ علیه السلام ـ را دلداری می داد ولی اینجا برای این که برادرش حسین ـ علیه السلام ـ خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.
6. عصمت ایشان:
در کتاب «زینب بنت الامام امیر المؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر می کند و می نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان «ضروری دین» نیست ولی به این مرحله رسیده اند…»[18] و خلاصه باید گفت: «شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ نایبه زهرا، امینه خدا.. . را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد».[19] «ابن اثیر» می نویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه ترین مردم به پدر خود علی ـ علیه السلام ـ و مادر خود فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بود.»[20]
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
منبع:
[11] . مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و یکم، سال 1375، ج 2، ص 225.
[12] . خان سپهر، عباسقلی، ناسخ التواریخ، جزء اول، کتابفروشی اسلامیه، ص 73.
[13] . مطهری، مرتضی، تفسیر سوره مزمل، تهران، انتشارات صدرا، 1364، ص 68.
[14] . محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 3، ص 61.
[15] . مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا، 1375، ص 59.
[16] . محلاتی، ذبیح الله، پیشین، ج3، ص 75.
[17] . همان، ص74.
[18] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص 21 به بعد. این نویسند ه با دلائلی چند مقام عصمت را برای حضرت زینب ثابت می کند.
[19] . خان سپهر، عباسقلی، پیشین، ص 73.
[20] . صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان، تهران، نشر مطهر، چاپ اول، 1372، ص 392، به نقل از وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص432.