حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، مانع اصلی ظهور، مستکبران نیستند، خدا آن ها را به حساب نمیآورد: إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.
مانع اصلی ظهور، عدم آمادگی بشریت و حتی عموم مردم ما هم نیست! مردم اگر معنویتشان ضعیف است، چقدر تقصیر دارند؟! یا زورگویان نمیگذارند و یا از مؤمنینی که مدعی و پیشتاز این
راه هستند، چیزی به مردم نرسیده.
مسئلۀ اصلی، برطرف شدن ضعفهای ما مدعیان ولایتمداری است.
منبع:
اگر علی(علیها السلام) شب و روز با پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) بود، فاطمه(سلام الله علیها) نیز به همان شکل در کنار آندو قرار داشت و این همان چیزی است که ما به عنوان نمونه و الگو از آن نام می بریم و نتیجه آن، این است که دوستی فاطمه(سلام الله علیها) تمام انسانها را در بر می گیرد و فاطمه(سلام الله علیها) چنان تربیت شده است که درد و رنج انسانهای دیگر را بر خود ترجیح می دهد. او ابتدا برای دیگران دعا می کند و سپس برای خودش، وقتی حضرت زهرا(سلام الله علیها) در حال اقامه نماز شب بود و برای دیگران دعا می کرد فرزندش امام حسن(علیها السلام) به او عرض کرد: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی؟
فرمود: ای پسرکم! همسایه قبل از اهل خانه می باشد. (و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصة) «دیگران را برخود ترجیح می دهند، هرچند خود در تنگدستی باشند.»
و این همان محبت انسانی عمیق است که اول همسایه و سپس خود انسان را در نظر می گیرد. و این چنین است که می بینیم معنویت و روحانیت وقتی در قلب انسانی رشد و نمو پیدا کرد معنی الوهیت و عبودیت و معنای رسالت را درک می کند و این زمان است که روح بالا می رودو این حالت روحانیت از خصوصیت فردی او تجاوز نموده و این حب الهی به حب مطلق انسانها تبدیل می گردد، بنابراین انسانی که خدا را دوست دارد ممکن نیست انسان دیگر را مبغوض خویش پندارد. زیرا «الخلق کلهم عیال الله و ان احبهم الیه انفعهم لخلقه »
«انسانها عیال و خانواده خداوند هستند و دوست داشتنی ترین آنها نزد خدا، کسی است که سودش بیشتر بر دیگران برسد.»
و این چنین است که زهرا(سلام الله علیها) علم و شاخص می گردد، بعد از آنکه او کانون عاطفه و غمخوار رسول خدا(صل الله علیه واله و سلم) است و او موجود می شود تا موجودی روحانی وفیاض باشد و به جهان، روحانیت افاضه کند. زهرا(سلام الله علیها) به خانه شوهر رفت در حالیکه بیت او و علی(علیه السلام) کانون اسلام بود. تمام فریاد علی(علیه السلام) فریاد اسلام بود و تمام فریاد فاطمه(سلام الله علیها) برای اسلام، فضای عالم را پرکرد. در این بیت تمام صبر علی(علیها السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) بر رنجهایی بود که در راه اسلام به جان خریدند و تحمل نمودند. حتی وقتی که از پیامبر7 درخواست شد که برای فاطمه(سلام الله علیها) خادمه ای استخدام شود تا در کارهای خانه، او را کمک نماید، پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) فرمود: «34 مرتبه الله اکبر و33 مرتبه الحمدلله و33 مرتبه سبحان الله بگوئید.» یعنی همین چیزی که به تسبیح زهرا(سلام الله علیها) مشهور است و این چیزی بود که پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) بجای خادم به آنان تقدیم کرد. گوئی پیامبر(صل الله علیه واله و سلم ) به آنان می گفت: صبر کنید و صبر شما خدائی باشد که تحمل رنج و مشقت در راه خدا از عسل شیرینتر است مادامی که انسان در تحت توجهات خاص ربوبی قرار گیرد.
منبع:
مجله فرهنگ كوثر شهریور 1378، شماره 30
زهرا باوفاترین همسران عالم است و این همان چیزی است که در آخرین لحظات زندگی و در حالت احتضار به امیرالمؤمنین(علیها السلام) عرض کرد: «هل عهدتنی خائنة او خالفتک منذ عرفتک؟»
«آیا خیانتی را از من به یاد داری و یا اینکه از وقتی تو را شناخته ام آیا با تو مخالفت کرده ام؟»
زهرا(سلام الله علیها) با خیره شدن در چشمان علی(علیها السلام) می فهمید که او چه می خواهد و آنگاه که به صورت او نگاه می کرد، می دانست که چه چیزی را دوست دارد و از حرکت فکر او آگاه می شد و به خاطر همین هم فکری بود که آن دو توانستند این خانه اسلامی را پایه گذاری کنند و آن را به مهد اسلام تبدیل نمایند و از این چنین والدینی، فرزندانی چون حسن و حسین علیه السلام و زینب علیها السلام به وجود می آید. فرزندانی که مانند کواکب و ستارگان نورانی در عالم اسلامی به نور افشانی پرداختند و علی رغم تمام رنجها و محنتهایی که همانند پدر و مادرشان متحمل شدند، توانستند این نورافشانی را به کمال برسانند. پرواضح است که مصائب و رنج آنان شخصی نبود بلکه دردی بود که در خط رسالت و برای حفظ رسالت متحمل گردیدند. امام حسین(علیها السلام) در این باره می فرماید: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله »
«چون مصائب به خاطر خدا و در راه او برمن نازل شد، تحملش آسان است.» و حضرت زینب «علیها السلام» نیز از آنها تعبیر می کند به اینکه: «اللهم تقبل منا هذاالقربان »، «خداوندا! این قربانی را از ما قبول کن.»
و این، همان سر علی(علیها السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) است. این همان فیض روحی و صبر و لذت در مشکلات است که به علی(علیها السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) داده شد. این فرزندان شاهد بودند که چگونه به پدر و مادرشان ظلم شد و آنان چگونه این آزارها را در راه رسالت پیامبر تحمل کردند. علی(علیها السلام) در این باره می گوید: «لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین و لم یکن فیها جور الاعلی خاصه »
«مادامی که امور مسلمین در سلامت باشد، من نیز راحتم و مشکلات را من به تنهائی تحمل می کنم تا مسلمانان در آسایش و رفاه زندگی کنند.» و دیگر امامان شیعه نیز انواع ظلمها را در قضایای مختلف تحمل کردند تا مسلمانان در آسایش باشند.
منبع:
مجله فرهنگ كوثر شهریور 1378، شماره 30
السلام علیک ایتها الصدیقۀ الشهیده
تا ابد فاطمه فاطمه است.
«در مدينه پيچيد كه دختر پيامبر ميخواهد با مردم سخن بگويد، مردم گويي چند برابر گنجايش مسجد پيامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. براي ورود دختر پيامبر و ناموس كبراي الهي در ميان مردم و صحن مسجد، در گوشهاي از مسجد پردهاي آويختند، و فاطمه(س) در ميان زنان مؤمن و محترم آل هاشم كه در دو طرف او حركت ميكردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پيامبر گام برميداشت. مردم گويي صداي پاي پيامبر را ميشنيدند.گويي عالم ملكوت الهي به زمين آمده بود و با فاطمه گام برميداشت…
لحظههايي بس باشكوه و پرهيبت، و با اين همه، دردناك و دردزاد بود؛ لحظههايي كه اگر نبود، هيچ لحظهاي ازلحظههاي تاريخ به بلوغ مضموني و حماسي خويش نرسيده بود … فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستين جملههايي كه بر زبان راند مدينه منفجر شد، بلكه تاريخ، نه تنها مسجد… نالههاي سوزان مردم، سوز روحي و ژرف فاطمه را منعكس ميكرد و ديوارهاي شهر مدينه را ميسوزاند… و گريه امان خلق را بريده بود…
فاطمه چه گفت؟ قرآن - علي، عدالت - انسان .
مدينه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع …!
در آن روزها كه علي(ع) نميتوانست دست به شمشير ببرد، فاطمه(س) از سخن شمشيري ساخت _ آتش بيان و حقنشان _ كه هم خوني ريخته نشد، و هم حقيقت را تا ابد بر لوح زمانها و پيكره آباديها و مكانها ثبت كرد.
اگر فاطمه(س) نبود، يا اگر به اين قيام الهي اقدام نميكرد، امروز نه تنها از ارزشهاي اسلامي، بلكه از هيچ ارزش و فضيلتي چه بسا نشاني ليكن اين قيام قرآني و حماسه فاطمي، سبب شد كه علي(ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بيست و پنج سال، به روي كار آيد و بتواند شهر نمونه قرآني را بسازد.
فرياد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسين(ع) نيز طنينافكن شد، چنان كه روزي همان فرياد، از حنجره فرزند ديگرش مهدي موعود (عج) طنينافكن خواهد شد، و عدالت آفاقي و انفسي گستره زمين و آفاق زمان و عرصههاي زندگي انساني را خواهد گرفت… و اين است حقيقت جاودان رسالت محمدي … و اين است كه شيعه هماره فرياد ميزند:بعثت،غدیر،عاشورا،مهدی(عج)
قطره ای از اقیانوس فدک …..
خداوند را سپاس برآنچه نعمت داد و به قلبها الهام فرمود؛ و هرگونه نعمتي را ارزاني داشت و يكي پس از ديگري بر ما فرو ريخت نعمتهايي كه از شماره بيرون است و جزاي آنها را هرگز نتوان داد و نهايتش را نتوان فهميد…….
نعمتی همچون ارسال رسولش تا فرمان خود را تمام و كامل كند و اراده حتمياش را در مورد اجراي احكامش ظاهر سازد و تقديرات قطعياش را نافذ فرمايد. و چون ديد امتها فرقه فرقه شده و دينهايشان پراكنده گشته، هر دسته به دور آتشي جمع و به بت پرستي مشغولند و با اينكه خدا را مي شناسند منكر او شدهاند، لذا ظلمتها را با نور محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) روشن كرد و تيرگي قلبها را زدود و موانع را از جلو چشمها برداشت و مردم را هدايت فرمود و از گمراهي رهانيد و كوريها را به بينايي تبديل كرد و آنها را به دين قيم خود هدايت و به راه مستقيم دعوت فرمود..
نعمتی همچون قرآن صادقش که نور درخشان و چراغ تابناك است ،قرآني كه پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروياش كشاننده به سوي بهشت و حرفشنوايي از آن موجب رهايي است….
نعمتی همچون ايمان ،نماز ، زكات ، روزه ،حج ، عدل ،جهادوازهمه ارزشمندترنعمت اهل بيت (علیهم السلام)
ايهاالناس! بدانيد من فاطمه ام و پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. آنچه را كه ميگويم از اول تا به آخر صحيح است. نه سخن بيهوده ميگويم و نه كار ناروا انجام ميدهم
بدانيد من فاطمه ام ؛همسر علي ،همان که در راه خدا رنجها ديده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزديك و نسبت به اولياء خدا سرور بود. آستين همت را بالا زده، خيرخواه و كوشا و رنج ديده و زحمتكش بود در حاليكه شما در آسايش و رفاه بسر ميبرديد و به فكر خود بوديد. از نعمتها بهره مند و آسوده و بيخيال در كمين ما نشسته بوديد كه اوضاع چگونه ميچرخد و گوش بزنگ اخبار بوديد. در وقت استراحت زودتر از ديگران بر زمين مينشستيد و در موقع جنگ پا به فرار ميگذاشتيد.
پس هيهات بر شما، شما را چه شد و به كجا ميرويد؟ و چه بيراهه ميرويد! اين كتاب خداست پيش روي شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچمهايش برافراشته و دورباشهايش آشكار و فرامينش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداختهايد. آيا تصميم داريد به غير آن حكم كنيد؟! …….
آيا چنين پنداشتهايد كه ما را ارثي نيست؟ آيا از دستورات دوران جاهليت پيروي ميكنيد؟ كيست كه از خداوند بهتر حكم كند براي گروهي كه باور دارند. آيا نميدانيد؟ براي غاصبان فدك مانند خورشيد درخشان، واضح است كه من دختر پيامبرم و بايد از او ارث ببرم.
اي مسلمانان! من بايد براي گرفتن ارثم مغلوب شوم؟! آيا عهد كتاب خدا را كنار گذاشته، پشت سرتان انداختهايد در آنجا كه گويد «و سليمان از داود ارث برد .و آنجا كه داستان يحيي بن زكريا را بازگو مي كند كه ميفرمايد« پروردگارا از سوي خودت جانشيني به من ببخش كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد و آنجا كه ميفرمايد «بعضي از خويشان بر بعضي ديگر در كتاب خدا مقدم هستند»
و نيز آنجا كه ميفرمايد «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش ميكند كه پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و يا فرمود «اگر مالي را بهجاي گذارد، به طور شايسته براي پدر و مادر و نزديكانش وصيت كند و اين حقي است بر پرهيزكاران.» .
آيا گمان كردهايد كه مرا از پدرم نصيبي نيست و ارثي نميبرم و اصلا خويشاوندي بين ما نيست؟! آيا شما از پدرم و پسر عمم،علي، به عام و خاص قرآن داناتريد؟ پس اين شما و اين فدك، همچون شتر مهارشده و زين كرده!، يكديگر را در روز حشر خواهيم ديد. پس چه خوب داوري است خداوند، و چه خوب بزرگ و پيشوايي است محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده گاهي است قيامت، كه در آن روز نتيجه زيانبار عمل خود را خواهيد ديد…….وشما ای گروه انصار: اي جوانمردان و اي بازوان دين و ياران اسلام! اين چه چشمپوشي و سهلانگاري است كه در حق من روا ميداريد و نسبت به ظلمي كه به من ميشود در خواب غفلتيد؟! آيا پدرم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي فرمود: هر انساني در فرزندانش حفظ ميشود؟ (يعني اگر ميخواهيد جانب كسي را محترم بشماريد بعد از او به فرزندانش احترام كنيد.) چه زود اين عمل را انجام داديد؟ دست مرا از فدك كوتاه نموديد؟ و براي امري كه وقت آن نشده شتابان شديد؟
واما شماای گروه اوس و خزرج!وای برشما! آيا ميراث مرا ببلعند در حالي كه شما را ميبينم و صداي شما را ميشنوم و شما با هم جمع و پيوستهايد؟!.شما داراي افراد زياد و قدرت فراواني هستيد و سلاح جنگي و تجهيزات در دست شماست! درخواست من به شما ميرسد ولي جواب نميدهيد و فرياد من به گوشتان ميرسد ولي به فريادم نميرسيد. پس شما چرا بعد از روشني راه بيراهه رفتيد و چرا حق را پنهان كرديد، بعد از اينكه اٌشكار شده بود و چرا عقب گرد كرديد و بعد از ايمان مشرك شديد.
آيا شما با مردمي كه پيمان خود را شكسته و براي بيرون كردن پيامبر تصميم گرفتهاند، نميجنگيد با آنكه آنها اول جنگ را شروع كردهاند؟ آيا از آنان ميترسيد در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر ايمان آورده باشيد؟ (يعني چرا وقتي اين گروه غاصب خلافت، پيمان خود را شكستند و به عهدي كه درباره اميرالمومنين (عليه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نكردند، شما با آنها نميجنگيد و از اميرالمومنين دفاع نميكنيد؟
ای مردم، اين سخنان خروشي بود كه از جان برآمد و آهي بود كه از خشم برخاست، كاسه صبر لبريز، و عقدههاي سينه باز و حجت بر شما تمام شد. پس اين شما و اين شتر خلافت! لجامش را محكم بگيريد و بتازيد. اما بدانيد پشتش زخمي و پايش لنگ و عار و ننگش هميشگي است. نشان خشم الهي بر آن خورده و عيبش ابدي است.
خلافتي كه به آتش برافروخته الهي پيوسته، آتشي كه بر دلها احاطه كند؛ در حالي كه كليه اعمال شما در پيش چشم پروردگار است و به زودي ستمگران خواهند دانست كه در چه جايگاهي رجوع ميكنند. من دختر پيامبر شمايم كه شما را از عذاب سخت آينده بيم داد. پس هر چه ميخواهيد بكنيد. ما هم كار خودمان را ميكنيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.
منبع:
منتخبی از خطبه فدکیه (سخنان حضرت زهرا (س))
و من خطبة له (ع) رُوِيَ عَنْهُ اءَنَّهُ قالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّساءِ فَاطِمَةَع كَالْمُناجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوارِكَ، وَالسَّرِيعَةِ اللَّحاقِ بِكَ، قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَرَقَّ عَنْها تَجَلُّدِي، إِلا اءَنَّ لِي فِي التَّاءَسِّي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ، وَفاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ.
إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ اءُخِذَتِ الرَّهِينَةُ. اءَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ اءَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى اءَنْ يَخْتارَ اللَّهُ لِي دارَكَ الَّتِي اءَنْتَ بِها مُقِيمٌ، وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضافُرِ اءُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِها، فَاءَحْفِها السُّؤ الَ، وَاسْتَخْبِرْها الْحالَ؛ هذا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ.
وَالسَّلامُ عَلَيْكُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإ نْ اءَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إِنْ اءُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ.
امام علی علیهالسلام هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها چنین با پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله درد دل کردند: سلام بر تو اى رسول خدا(ص)، سلامى از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است.
اى پيامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه(ع) كم شده، و توان خويشتندارى ندارم اما براى من كه سختى جدايى تو را ديده، و سنگينى مصيبت تو را كشيدم، شكيبايى ممكن است، اين من بودم كه با دست خود تو را در ميان قبر نهادم، و هنگام رحلت جان گرامى تو ميان سينه و گردنم پرواز كرد.
همه ما از خداييم و به خدا باز مى گرديم. پس امانتى كه به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسيد.
از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه خدا خانه زندگى تو را براى من برگزيند.
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند، از فاطمه(ع) بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگارى سپرى نشده، و ياد تو فراموش نگشته است.
سلام من به هر دوى شما، سلام وداع كننده اى كه از روى خشنودى يا خسته دلى سلامى نمى كند، اگر از خدمت تو باز مى گردم از روى خستگى نيست، و اگر در كنار قبرت مى نشينم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى باشد.
منبع:
نهج البلاغه -محمد دشتی خطبه 202